یادداشت‌های ستایش احمدوند (22)

18

          بسم الله الرحمن الرحیم..
کتاب رو با هدفی که مدنظرم بود شروع به خوندن کردم.
با شخصیت شهید آشنا نبودم و اصلا نمیدونستم آیا با خوندنش به هدفم میرسم یانه!
ولی بعد از خوندن چند صفحه ی اولش متوجه شدم خدا بی دلیل خوندن این کتاب رو به دلم ننداخته بود..کتاب با روایت دلنشین همسر شهید دید من رو تو خیلی مسائل تا حدودی تغیر داد و از این کتاب خیلی چیزا یاد گرفتم.
قشنگیش همین بود که من با قلم زیبای زینب خانوم ارتباط گرفتم و فهمیدم خود آقا محمد قبل شهادتش بهش گفته بودتویی که دلت میخواد نویسنده شی بعد شهادتت درباره ی من کتاب بنویس:)))
و خب مثل همه ی حمایتایی که تو طول زندگیشون از همسرشون کرده بودن بعد شهادتشونم خوب از پسش براومده بودن!
میتونم بگم بعد از اسم تو مصطفاست دومین کتابی بود که با خوندنش زندگی واقعی رو یاد گرفتم‌نه فانتزی های عاشقانه!
این که آقا محمد مثل خیلی از شهدا تو میدون جنگ تیر نخورده بود برام خیلی جالب بود..این که پای کار فرهنگی و کمک به مردم سوریه ماجرای شهادتشون پیش اومده بود به من تلنگر زد که اگه بخوای شهید شی باید شهید زندگی کنی و مکان و چگونگیش خیلی مهم نیست:)
خلاصه من با این کتاب هم خندیدم و هم دو برابرش برای مظلومیتشون اشک ریختم..کاش این عشق هایی که پر از فداکارای و بی توقع بودنه نصیب همه ی آدم ها میشد:)
والسلام؛به امید نگاهی از سمت شهید حجت الاسلام پورهنگ🌱
        

13

14