نبابا اینا اصلا اشکای من نیستن رو کتاب من که اصلن گریه نکردم.😍
از نیمهی کتاب به بعد رو بی وقفه تو یه روز خوندم چون نمیخواستم گریَم قطع بشه و از حس کتاب بیام بیرون و همین باعث شد از ساعت ۵ عصر تا ۹ شب یکسره با تک تک لحظات کتاب گریه کنم.
کتاب خیلی قشنگ بود و واقعا دوستش داشتم ولی برای منی که فوبیای مرگ نزدیکانم رو دارم ترسناک بود چون مدام داشتم تو کتاب ا این ترسم رو به رو میشدم🫠
بَرآیِ نآاُمیدی کِه بِه اُمید دِلبَست.