یادداشت barly
1404/4/9

(یادداشت در ۲۷ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱:۰۸ بامداد نوشته شده) با فصل آخر گریه کردم:) پایان بندی غمگین بود؟ نه. موضوع اینجاس که من جین ایر رو دو ماه پیش شروع کردم؛ خیلی برام حوصله سر، سخت خوان، طولانی و نادوستداشتنی بود خلاصه من هی تلاش میکردم بخونم که زودتر تموم شه ولی کتاب با من همکاری نمیکرد🙃 حدوداً دو هفته گذشت و کتاب رسید به جاهای جالبش و من ترغیب میشدم به خوندش ولییی همچنان هرچی میخوندم به تهش نمیرسیدم. اینجوری شد که کتاب مدت زیادی با من همراه بود و من بدون اینکه متوجه بشم بهش شدیدا وابسته شدم و اینو نفهمیدم تا زمانی که رسیدم به فصل آخر🫠 و البته اینم اضافه کنم که من قراره تا آخر عمرم از جین به عنوان یک شخصیت کامل و پخته یاد کنم که هیچ وقت خط قرمز های خودش رو زیر پا نذاشت. دوستت دارم جین خدانگهدار:))
(0/1000)
نظرات
3 روز پیش
منم خیلی وقت پیش خوندم درست یادم نیست ولی بخوام یه خلاصه بدم داستان یه دختر یتیمی هستش که با عمه ی بدجنسش زندگی میکنه و بعدش میره تو یه مدرسه شبانه روزی یا یک یتیم خونه (دقیق یادم نیست) برای تحصیل که اونجاهم باهاش خوب رفتار نمیشه بعدش هم که تحصیلاتش تموم میشه میره معلم سرخونهی یک دختر کوچولو میشه و بعدش اونجا عاشق کارفرماش میشه و یک داستان عاشقانه رو پشت سر میذاره (بهتر از این در توانم نبود دیگه 🙂↕️)
0
3 روز پیش
متوجهم منم همینم 😂 منم چون داشتم بابا لنگ دراز رو میخوندم و شخصیت اصلی یه نگاه گذرایی به جین ایر داشت برای همین منم یادمه 😅 ولی کلا به نظرم توی داستان های عاشقانه کلاسیک کلیت داستان ها غالبا یه شکله برای همین هی باهم قاطی شون میکنیم😂 @zahra_rsd
0
barly
3 روز پیش
0