یادداشت‌های تارا (30)

تارا

تارا

1402/10/27

          اگر میخواهید از عشق بخوانید کتابهای بهتری هم وجود دارد که لااقل نثر زیبا و شروع پر کششی داشته باشد و نام عشق در آن به واسطه شور و هیجانات شهوانی و در قالب خیانت به همسر ، به لجن کشیده نشده باشد.
نمی دانم از ترجمه بود یا چه که توصیفات برای زیبا جلوه کردن چنان مبهم نگاشته شده بود که رشته کلام از دست میرفت.
گاهی با عناوین دهان پر کنِ " بهترین رمان قرن..." یا " شاهکار ادبی ..." یا " برنده جایزه ..." که مواجه می شویم باید کتاب را به گوشه ایی پرت کنیم و به چشمان خود احترام بیشتری بگذاریم.هر چیز ارزش این القاب را ندارد. چه بسا این القاب به جهت تبلیغات ناشران برای فروش بیشتر به کتاب داده شده باشد.
خواندم که بفهمم چرا گتسبی بزرگ! پاسخی درخور که نیافتم هیچ به لحاظ ادبی رفوزه شد. از منظر اخلاقی هم همینطور. تعریفش از عشق هم که لنگ میزد . گویی تقلیدی ناموفق بوده باشد از رمانهای عاشقانه مطرحِ قرنهای پیش از خود. جالب اینکه تا نیمه های کتاب حتی نمیشد دوره و زمانه حاکم بر داستان را حدس زد.آن نیمچه امتیاز هم از سرش زیاد بود🤌
        

6

تارا

تارا

1402/8/11

          این دست کتابها رو با این پیشفرض میخوانم که قرار است بدانم چطور حق را از ناحق تشخیص بدهم. این روایتها قرار است متر و معیاری باشند برای سنجش درست و غلط از هم ، در زمانه ایی که خیلی دوریم از امام و راهنما. قطعا مشابه این اتفاقات به شکل امروزی تر، ادغام شده با وقایع حال حاضر زندگی در قرن ۲۱، برای تک تک ما رخ میدهد و برنده کسی است که درست وسط ماجراهای شخصی تر و اجتماعی روز ، بتواند حق و باطل رو تشخیص دهد. چرا که اگر امروز طرف باطل رو بگیرم، مطمئنا  در زمان آن معصومین هم اگر بودم، در بغل باطل غش میکردم. و توی ذهن من این فکر دور می زند که دست آلوده در باطل امروز ، در گناه سپاه باطل آن زمان هم شریک است همانطور که سردمدار ناحقان آن دوران در تباهی مردمان هزارن سال بعد خود نقش دارند و شریک جرم اند. این ، یک جاده دو طرفه است. خوب است که بدانیم ذاتمان چه شیشه خورده هایی دارد و آنقدرها هم به خودمان غره نشویم که اگر در آن میدان بودم چنین میکردم و چنان ! 
        

17

تارا

تارا

1402/5/19

          انسان خداگونه، کتابی درباره آینده بشر با فناوری و نانو فناوری های هوش مصنوعی ، اندام و لباسهای پوشیدنی، و تکامل ذهنی و ارتقای سلامتیه عده ایی خاص از مردم به عنوان گونه انسان خردمند ارتقا یافته ( ابرانسان)، است.
مطالبی که خواهید خواند چیزی شبیه به فیلم 'فرا ماشین' است.اگر به قدرت تخیل بشر علاقه مندید، و از ایده های نو استقبال می کنید؛ چنانچه میخواهید بدانید پژوهشگران و اندیشمندان و مخترعین دنیا چه آینده ایی برای تکنولوژی متصور هستند، این کتاب را بخوانید.اگر بودجه تهیه کتاب را نداشتید فیلم های مربوط به هوش مصنوعی از جمله Lucy، ex machina، matrix، میانبری سریع تر برای دانستن محتوای کتاب است.
هرچند با ایدئولوژی نویسنده به شدت مخالفم  و معتقدم استدلالهای مطرح شده در کتاب بسیار ضعیف و پر از سفسطه و مغلطه است، اما معتقدم جوان مسلمان شیعه نه تنها نباید از پیشرفتهای علمی تکنولوژی عقب بماند، بلکه باید در اینگونه مباحث پیشرو باشد. چرا که قوانین حاکم بر هوش مصنوعی در دست خالقان آن خواهد بود.این کتاب به شما صرفا ایده می دهد.
مواردی که نویسنده سعی دارد در زرورق آسودگی خیال پس از اطمینان به تصمیمات هوش مصنوعی به انسان القا کند، زندگی برده واری مثل دام و طیور در آغل های پرورشی است. متکی شدن به غرب در زمینه هوش مصنوعی چنین پیامدی به همراه دارد آیا برای پذیرش چنین یوغی امادگی دارید؟
در عین حال سوالاتی در کتاب مطرح می شود، به خصوص سه سوال پایانی کتاب، که میتوان به عنوان چالش به آن نگاه کرد و به دنبال پاسخ بود.
        

19

تارا

تارا

1402/4/31

          من هم انسان خردمند را تهیه کردم هم انسان خدا گونه. فصول ابتدایی کتاب انسان خردمند،به شدت تو ذوق می زند.برای خواننده سوال میشود که اصلا چرا باید کتاب را خرید.از شیخی شنیدم، در یک جامعه پویا فرد مسلمان باید همه عقاید را بخواند و بداند و نقد کند.باید گفتگو صورت بگیرد تا حقایق اشکارتر بشود.پس شما هم بخوانید و با هم به نقد بنشینید.البته بهتر است چنین کتابی به امانت گرفته شود چرا که ارزش خرید با این قیمت را ندارد.
در کل اگر حوصله خواندن فصلهای اول کتاب را ندارید، چیز مهمی را از دست نداده اید اما فصل چهار کتاب مقدمه ایی بر جلد دوم انسان خداگونه است.
سرفصلی که جالب توجه است: وحدت بشر
  بخش سوم کتاب ،فصل ۱۲ قانون دین، ص ۲۹۵ تا ص ۳۳۰ به پرده ایی از تفکر نویسنده و آنچه میخواهد شما به آن معتقد شوید،اشاره دارد. قدری تامل کنید. در جای جای این فصل،به دین انسان گرایی ،هیومانیست _چیزی شبیه فرقه شیطانی تلما _، خود پرستی، انسان پرستی، انسان کامل (تفکر نیچه) و آینده این شبهه دین  اشاره دارد.  در این فصل به صراحت از ایدئولوژی های امپریالیسم، لیبرالیسم، مارکسیست و اغلب ایسم ها به دین تعبیر شده؛ آنها را دین میداند هرچند به مذاق خواننده خوش نیاید این ایدئولوژی ها را کیش بخواند.
به نظر میرسد مدتی است که اتاق فکر صهیون ابایی از اشکار کردن انحطاط اعتقادی و اخلاقی در ابعاد اجتماعی بزرگتر (جهانی)، ندارند.گویی رسالت این کتاب، هم فکر کردن خواننده با این فرقه های شیطانیست. چرا که اگر همراه نشویم اصلا انسان کامل شمرده نخواهیم شد و در نظم نوین جهانی جزو گونه های پست تر و قابل انقراض و چیزی شبیه شامپانزه خواهیم بود که قطعا حقوق انسانی نخواهیم داشت.
کتاب حاضر، اهداف دانشمندان صهیون رو در غرب بیان کرده و در جایی عنوان شده که دانشمندان درصدد خلق موجودی زنده با شکل و شمایلی بی مانند از عدم هستند که روح داشته باشه. همینطور در تلاشند که هوش مصنوعی دارای ذهن و هویت، خلق کنند.
ظاهرا نویسنده یهودی  این کتاب ، معمار پروژه نظم نوین جهانی و ریست بزرگ است؛ تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل...

سوال دیگری که در کنار سوالات بیشمار، پس از مطالعه کتاب پیش می آید، چرایی تیراژ بالای این کتاب است با وجود سطح پایین بودن مطالب آن، که باعث شده کتاب در ترند پرفروش سالهای اخیر قرار بگیرد. آنهم با چنین بهایی! 
میتوانم خودم را قانع کنم که بالاخره باید با تفکر روزِ جهانی که در آن زندگی میکنیم اشنا بشویم اما چرا هیچ  پیشگفتار نقادانه ی هشدار امیز ابتدای کتاب ارائه نشده؟ یا گردهمایی جهت نقد کتاب برگزار نشده . البته شاید هم برگزار شده و بنده بی اطلاعم.
درسی که می شود گرفت این است که قبل از تهیه کتاب در نمایشگاه یا کتابفروشی ابتدا راجع به نویسنده به درستی تحقیق کنیم و هرگز بخاطر پر فروش بودن کتابی، اقدام به خریدش نکنیم مگر برای شناخت موج فکری که به جامعه تحمیل میشود_توصیه به مطالعه توسط منتقدین جامعه شناسان و روانشناسان محترم و تهیه کنندگان تلوزیونی_.اگر هیچ کدام از این چهار دسته حرفه ایی نیستید توصیه نمی کنم کتاب را خریداری کنید،نه با این نرخ؛ میتوانید امانت بگیریدش.
امیدوارم یادداشت مفید واقع شده باشد.
        

10

تارا

تارا

1402/4/2

          اینقدر  شرح و تفسیر استاد پناهیان در این کتاب  با زبانی شیوا به همراه نکته و رهنمود اخلاقی مفید و با جزئیات زیاد و کاربردی  ست که فقط چند برش از مطالب رو بجای نظر خودم براتون میذارم، و به نظرم برای مجاب شدن به خوندن این کتاب کافیه🤌لطفا این کتاب رو فرزندان نوجوان خود یا خواهر و برادرهای نوجوان خود هدیه دهید تا در ذهنشان علم اموزی هدفمند و نافع نهادینه بشود.
برشی از کتاب: امتحانات الهی افرادی که خصوصیاتشان به دین داری میخورد، با آنکه روحیه اش به دین داری نمیخورد متفاوت است.خداوند متعال تو را به گونه ایی امتحان میکند که اگر بخاطر خصوصیات ذاتی و طبیعی ات به دین داری روی آورده باشی _نه با تلاش و مبارزه با نفس_ باطن خودت را نشان بدهی؛ آن باطنی که باید با سعی اصلاحش میکردی.
در جایی دیگر  از کتاب: تقوا یعنی ان عملی را که برایت سخت است بخاطر خدا کنار بگذاری و ان عملی را که برایت سخت است بخاطر خدا انجام بدهی.
برشی دیگر: اینکه امیرالمومنین ع قبل از بیان ویژگی های متقین، به تفاوت انسانها اشاره فرموده است، شاید به این دلیل باشد که به ما بگوید" من میدانم انسانها متفاوت هستند، ولی با وجود تمام تفاوتها، انسانها می توانند با تقوا باشند".
به همین دو سه برش عمل کنیم برد کردیم.اما اینقدر خوب مومن متقین  رو جویای علم و دانش توصیف کرده که جالب توجه است. در جایی عبارت 《وَقَفُوا اَسمَاعَهُم عَلَی الِعلمِ النَّافِعِ لَهُم》توضیح دادن که متقین جویای علم نافع هستند و خودشون رو وقف اون علم میکنند. در ادامه گفتن: این عبارت به روشنی این تحذیر را هم دارد که مومنان علی رغم اهمیت بالایی که برای علم قائل هستند، به شدت از علم غیر نافع پرهیز میکنند.
و در جایی دیگر می خوانیم: 《 بعضی اوقات برای یک متخصص، پرداختن به هر علمی غیر از رشته تخصصی اش، موجب اتلاف وقت و انرژی او است. .... یکی از آثار آن، کاهش دقت نظر او در رشته علمی خودش خواهد بود که مانع دانشمند و اندیشمند شدن اوست》. 
به بیانی ساده تر از این شاخه به ان شاخه پرییدن برای متقین حرام است. قبول ندارید؟ در ص ۱۸۹ از کتاب میخوانیم:
《 وقتی آن حضرت از واژه وقف برای علم آموزی استفاده کرده تکلیف ما در این عرصه روشن می شود..... این کلام نورانی ما را دعوت میکند که خود را وقف علم نافع کنیم. یعنی چه؟ وقتی چیزی وقف کاری می شود، یعنی دیگر استفاده از آن در غیر از آن چیزی که برایش وقف شده، حرام است. کسی هم که خود را وقف علم نافع میکند، یعنی دیگر وقتش را صرف هرچیزی غیر از آن کند، گویا عمل حرامی را مرتکب شده است.》
ممکن است برایتان سوال باشد چطور کسی جویای علم است اما وقتش را یا وجود خودش را در این راه به هدر می دهد. همان مسئله ازین شاخه به آن شاخه پریدن یا عدم تمرکز که در ص ۱۸۱ کتاب حاضر درباره آن توضیح داده شده(به صورت نکته وار برایتان یادداشت نگاری میکنم): 
یکی از مهارتهای شغلی بسیار مهم و لازم برای دین داران، تمرکز است... باید از هرچیزی که تمرکز را از بین می برد پرهیز کرد.... نشستن بی برنامه پای تلوزیون.... خواندن و گوش کردن و دیدن اخبار(که عملا فایده ایی ندارد و اگاهی مضر و غیرضروریست، توضیح شفاف تر را در کتاب بخوانید).. .... شاید برنامه ها و فیلمها و موسیقی بتواند موقتا ایجاد تمرکز کند اما این تمرکز با تمرکزی که به واسطه خواندن نماز با حضور قلب بوجود می آید متفاوت است.....(اشاره به ایجاد تمرکز در روزنامه و مجله به واسطه فونت  و فوت و فن روزنامه نگاری.... .اگر انسان عادت کند که دیگران برای او تمرکز ایجاد کنند قدرت تمرکز یابی خود را از دست می دهد.... چنین شخصی دیگر نمی تواند صداهای آرامی را که از الهامات قلبی به گوشش میخورد، بشنود..... علت این همه تاکید ما بر تمرکز این است که بخشی از معارف تنها با تمرکز به دست می آیند.
در جایی دیگر: اینکه به ما گفته شده در زندگی دیگران تفحص نکنید، یک دلیلش  حفظ آبروی دیگران است. و جنبه عمیق تر دیگر اینکه این آگاهی زیادی برای خود ما مضر است =>   از دست دادن تمرکز بر هدف و زندگی شخصی
در توصیه به علم آموزی میخوانیم: حتی عبادت را هم نمی توان جایگزین علم آموزی کرد.باید کار علمی جزئی از زندگی ما باشد.....افراد به یک دلیلی به دانشگاه می روند، ولی وقتی روحشان با علم عجین می شود، به صورت شخصی به یک موضوعی علاقمند می شوند.علت موفقیت آنها هم این است که ارتباط شخصی آنها با علم، فارغ از سازمانها و نظام های آموزشی که خلاقیت انسان را تخریب می کنند، شکل گرفته است. 
امیدوارم ذکر نکات برایتان مفید واقع شود.
        

5