معرفی کتاب انسان 250 ساله- حلقه دوم اثر سیدعلی خامنه ای

انسان 250 ساله- حلقه دوم

انسان 250 ساله- حلقه دوم

4.7
400 نفر |
107 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

205

خوانده‌ام

891

خواهم خواند

468

شابک
9786006275215
تعداد صفحات
423
تاریخ انتشار
1398/10/4

توضیحات

        مجموعه‌ی گردآوری‌شده از سخنرانی‌های رهبر انقلاب در باب زندگی چهارده معصوم(ع) که در سال‌های اخیر با اقبال فراوان مخاطبان و نهادهای انقلابی مواجه شده است. این کتاب به شیوه‌ی تحلیلی و گزینش‌گرانه به روایتی سیاسی از تاریخ اسلام می‌پردازد تا نشان دهد هدف مشترک و برین ائمه(ع) برپایی حکومت اسلامی و در دست گرفتن قدرت دنیوی در کنار اقتدار معنوی بوده است. این مجموعه در سه حلقه‌ی مجزا به صورت مجمل و متوسط و مفصل در نظر گرفته شده که تا کنون دو جلد واپسین آن به چاپ رسیده و کتاب فعلی جلد میانی است. این کتاب علاوه بر ده‌ها بار تجدید چاپ در زبان فارسی به زبان‌های گوناگونی نیز ترجمه و چاپ شده است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به انسان 250 ساله- حلقه دوم

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به انسان 250 ساله- حلقه دوم

نمایش همه
انسان 250 ساله- حلقه دومفرمانده گندم خوارشماس شامی

محرم نزدیکه چی بخونیم؟ رمانهایی که من معرفی می کنم

7 کتاب

به اتفاق فرمانده کتاب عجیبیه. همون طور که روی جلد هم درج شده داستانی با 34 راه و ١0 پایان متفاوت. داستانی از کربلا به صورت مدرن با قدرت تصمیم گیری به جای شخصیت ها فرمانده گندم خوار هم داستان زیبایی داره و از قول عمر سعد نوشته شده و خب اسمش رمان نوجوانه ولی باز هم پیشنهاد می کنم بخونید. شماس شامی هم روایتی عجیب ولی واقعی از یک مسیحی درباره کربلاست. یولیوس خدمتگذار نماینده ویژه روم، جالوت از نوادگان داوود نبی است. نامه ای که یولیوس برای پیدا کردن سرورش به بیزانس می فرستد.جالوت روز وارد شدن اسرای کربلا به قصر شام روبه‌روی خلیفه می ایستد و اعدام می شود. داستانی که بخشی از آن را یولیوس دیده و بخشی را از قول مردی ناشناس در قصر می گوید. و اگر بهترین کتاب درباره واقعه کربلا رو بخواید باید معرفی کنم کتاب نامیرا. صادق کرمیار در نامیرا قصه افراطی ها و تندروهایی را تعریف می کنه که خود رو در سپاه امام می دونن ولی روزی فریب زر و زیور می خورند و بر علیه امام می شوند و برعکس. کتاب برادر من تویی هم در رابطه با زندگی حضرت علمدار ابالفضل عباس است که به ماجرای کربلا ختم می شود. کتاب زینت دوش نبی هم در بخشی وسیع به روایات اهل سنت در باره کربلا می پردازه و به صورت بخش های خاطره ای از تمام زندگی اباعبدالله الحسین نوشته. کتاب انسان 250 ساله هم در بخشی به زیبایی به امام حسین پرداخته امیدوارم براتون مفید بوده باشه به امید ایران آگاه و متعالی🇮🇷 یا علی

4

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این کتاب مجموعه ای از سخنرانی ها و ... است که به شکل حرفه ای جمع آوری و منسجم شده. این کتاب را دوست دارم، فهمیدم که چقدر نمی دانم راجع به مهمترین خانواده تاریخ بشریت. بعضی داستان ها که به عنوان روشن کردن خط مشی ائمه گفته شده بود، به طور کامل برایم جدید بود و خواندنشان شیرین. حتی اگر با کتاب گریه کنید، باز هم در انتها احساس خوبی خواهید داشت، چراکه یک قدم (هرچند کوچک) برای آرامش روحی و رشد فردی تان برداشته اید. حداقل احساس من این طور بود. کتاب در حد یا بیشتر از یک کتاب انگیزشی (که این روزها بسیار متداول شده اند) برایم ارزشمند است. به شدت علاقه مند شدم که حلقه سوم را بخوانم و به نظرم یک روایت مدرن و سودمند از قسمتی از تاریخ شیعه است که درک و فهمیدن جزئیات آن کمک زیادی به بهبود زندگی ما میکند. در اینجا مقصودم از بهبود زندگی به معنای شناختن تکلیف در برابر امام زمان و کمک به ظهور هرچه سریعتر ایشان است. خودخواهانه معتقدم (بر اساس این کتاب )  اگر به خوشبختی و آسایش خودمان علاقه مند هستیم، شناختن ائمه برای کمک به ظهور آخرین منجی باید حیاتی ترین هدف ما باشد.
        

29

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ساختن ترکیب اولیه‌ی یک دارو حق است، آن‌چه ظلم است آن است که به نام داروی نهایی راهی بازارش کنیم و خلقی را گرفتار عوارض نامشخص آن سازیم.
مقدمه:
کتاب انسان ۲۵۰ ساله را -با آن نام وسوسه‌انگیزش- در چاپ اول از ویرایش دوم خواندم. خواندنش به گمانم ۵ روز طول کشید که ۲ روزش البته در بهت گذشت! یعنی تقریبا رسیده بودم به دو ثلث از کتاب که دیگر نتوانستم تحمل بیاورم و غم بر جانم مستولی شد و در بهت فرو رفتم. ۲ روز بعد که کمی خودم را پیدا کردم توانستم دوباره بروم سراغ کتاب و تمامش کنم. اعتراف می‌کنم وقتی داشتم کتاب را می‌بستم هیچ امید نداشتم این غم‌های مبهم و سؤالات ریز و درشت به این زودی‌ها دست از سر جانم بردارند. غم‌ها و شبهات گوناگونی که شرح‌شان به این سادگی‌ها هم نبود. چند ماهی نگذشت که شبهات همگی شکست‌خورده پا به فرار گذاشتند. چطور شد که شبهات گریختند بماند… اما غم‌ها هم‌چنان مانده‌اند. شاید این نوشته هم ناله‌ای باشد برای تسکین آن دردها.
خلاصه:
اگر بخواهم دو گزاره‌ی اصلی از کتاب به دست بدهم این‌ها را می‌نویسم:
- ائمه‌ی اطهار یک انسان واحد هستند و تفاوت عملکردهایشان همان تفاوت عملکرد یک انسان با هدف واحد در برهه‌های مختلف زندگی است و از این حد فراتر نمی‌رود.
- ائمه‌ی اطهار در طول حضور خود به شیوه‌های مشخص و سازمان‌دهی شده‌ای و مطابق ماهیت مقطع زمانی و شرایط جامعه دست به نبردهای سیاسی می‌زده‌اند.
می‌ماند یک گزاره‌ی فرعی خطرناک که در طول کتاب مکرر به چشم می‌خورد و آن این که:
- هدف ائمه تشکیل حکومت اسلامی بوده است.
تناقض:
این گزاره‌ی فرعی نه تنها با واقعیت‌های تاریخی بلکه با دو گزاره‌ی اصلی خود کتاب نیز در تناقض است. چهار مقطع تاریخی را نام می‌برم که با این گزاره‌ی فرعی در تناقضند.
مقطع تاریخی اول: شورای شش نفره‌ی پس از مرگ عمر بن خطاب است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن لحظه در یک قدمی حکومت قرار دارد اما آن را پس می‌زند. چرا؟ آیا مسئله فقط حذف شرط بیعت بر اساس سنت شیخین بوده؟ مگر نه این است که پذیرش حکومت از سوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) عین مصلحت اسلام است؟ بر اساس قاعده‌ی فقهی تزاحم بستن چنان پیمانی -که اصلا خود به خود مخدوش است.- برای حفظ مصالح اسلام نه تنها بی‌اشکال که حتی واجب است! اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پذیرش آن سر باز می‌زند و حکومت و سرنوشت سال‌ها زندگی مردم را به دست عثمان می‌سپارد. چرا؟ البته برای این چرا جوابی محکم و عقلانی وجود دارد. ولی حالا مجال شرحش نیست. این واقعه اولین مقطع تاریخی است که نادرستی آن گزاره‌ی فرعی را نشان می‌دهد. و نشان می‌دهد به دست آوردن حکومت حتی از سوی انسان والا و بی‌مانندی همچون امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز اصالت ندارد و هدف غایی نمی‌تواند باشد. و چیزهای بسیار اصیل‌تری از حکومت و نظام اسلامی وجود دارد که باید در پی آن‌ها باشیم.
مقطع تاریخی یک ممیز یک: نیز پس از کشته شدن عثمان است. که حضرت خطاب به مردم می‌فرمایند:«دَعُونى وَالْتَمِسُوا غَيْرى… وَ اعْلَمُوا اَنّى اِنْ اَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ ما اَعْلَمُ، وَلَمْ اُصْغِ اِلى قَوْلِ الْقائِلِ وَ عَتْبِ الْعاتِبِ. وَ اِنْ تَرَكْتُمُونى فَاَنَا كَاَحَدِكُمْ وَلَعَلّى اَسْمَعُكُمْ وَ اَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ اَمْرَكُمْ. وَ اَنَا لَكُمْ وَزيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنّى اَميراً.- رهايم كنيد و غير مرا بخواهيد… بدانيد اگر خواسته‌ی شما را پاسخ دهم بر اساس آن‌چه خود مى‌دانم با شما رفتار مى‌كنم، و به گفتار هيچ گوينده و سرزنش هيچ سرزنش كننده‌اى توجه نمى‌كنم. و اگر رهايم كنيد مانند يكى از شما خواهم بود، و شايد شنواتر و فرمانبردارتر از شما براى كسى باشم كه حكومت خود را به او مى‌سپاريد. و من براى شما به وزارت بنشينم بهتر از قيام به امارت است. (خطبه‌ی ۹۱)» که جملات خود گویا هستند.
مقطع تاریخی دوم: حادثه‌ی کربلاست. سخنان حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) از مدینه تا کربلا را بخوانید. محاجه‌های ایشان با شخصیت‌های بزرگی را که برای آن حضرت دلسوزی می‌کرده‌اند ببینید. همه نشان می‌دهد حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) از آن‌چه در انتظارشان بوده با خبر بوده‌اند. نه تنها ایشان که هر فرد آگاهی به خوبی می‌دانسته چنین سفری بی‌بازگشت خواهد بود. ارجاعتان می‌دهم به صفحه‌ی ۱۸۹ ویرایش دوم کتاب، پاراگراف وسط. در آن‌جا ناچار به این تناقض اعتراف می‌شود:«اگر قیام امام حسین (علیه السلام) به این شکل نبود، حدس بر این است که پس از او و در آینده‌ای نزدیک امکان حرکتی که حکومت را به شیعه بسپارد وجود داشت. البته این سخن بدین معنا نیست که قیام امام حسین (علیه السلام) باید انجام نمی‌گرفت بلکه شرایطی که در قیام امام حسین بود، شرایطی بود که ناگزیر باید قیام در آن هنگام انجام می‌گرفت و در این هیچ شکی نیست.» ترجیح می‌دهم توضیح اضافی ندهم.
مقطع تاریخی سوم: دوران حیات امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است. ایشان از پایگاه مردمی بسیار قدرتمندی برخوردار بوده‌اند. در تاریخ طبری آمده:«خبر عباس بن موسی بن جعفر علوی و آن‌چه مردم کوفه را بدان فرا می‌خواند به آن‌ها برسان. بگو بسیاری دعوت وی را پذیرفته‌اند و دیگران نیز بدو گفته‌اند: اگر ما را به مأمون و سپس برادرت فرا می‌خوانی ما را با تو کاری نیست لکن اگر به برادرت، برادران دیگرت یا خودت فرا می‌خوانی در رکابت هستیم.(تاریخ الأمم و الملوك الطبري/ ج۸ ص۵۶۰)» مثال آن‌چه ما از استقبال مردم نیشابور از حضرت علی بن موسی (علیه السلام) شنیده‌ایم پیش از آن در بصره و کوفه نیز رخ داده بوده. یکی از دلایل عمده‌ای که مأمون حضرت را نزد خود فرا می‌خواند خارج کردن ایشان (علیه السلام) از میان پایگاه مردمی‌شان و کنترل تحرکات آن حضرت است. رفتاری که در قبال ائمه‌ی پس از ایشان هم ادامه و افزایش می‌یابد. همین رفتار حکام با امامان هفتم تا یازدهم (علیهم السلام) نشان دهنده‌ی حجم پایگاه مردمی آن حضرات (علیهم السلام) و آمادگی شدید جامعه برای اقبال سیاسی به آن‌ها (علیهم السلام) است. با این حال وقتی مأمون از امام علی الرضا (علیه السلام) می‌خواهد حکومت را بپذیرند حضرت زیرکانه پاسخ می‌دهند اگر این مسند توست حق نداری دیگری را بر آن بنشانی و اگر از آن تو نیست نیز حق نداری چیزی را که از آنت نیست به دیگری ببخشی! و این گونه از پذیرش حکومت سر باز می‌زنند.
مقطع تاریخی چهارم: امروز است! امروز اگر حضرت صاحب (عجل الله تعالی فرجه) ظهور کنند حکومت برای ایشان مهیا است و زمام امور حد اقل در ایران به ایشان سپرده خواهد شد. ایشان نیز یکی از همان ذوات مقدس و استمرار همان انسان ۲۵۰ ساله هستند. اگر هدف فقط به دست گرفتن حکومت است که حکومت مهیاست.
ولی این طور نیست.
مؤخره:
ساختن ترکیب اولیه‌ی یک دارو حق است، آن‌چه ظلم است آن است که به نام داروی نهایی راهی بازارش کنیم و خلقی را گرفتار عوارض نامشخص آن سازیم. ایده‌ی یک‌پارچگی زندگی ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) یک مسئله‌ی کلامی و ثابت شده و مقبول نزد شیعه است. در این که تشکیل حکومت اسلامی یا به عبارتی علوی خواسته‌ی ائمه‌ی اطهار (علیه السلام) بوده نیز هیچ شکی نیست و این کتاب پژوهش خوب و عالمانه‌ای در این باب است. اما این که هدف غایی ائمه (علیهم السلام) تشکیل حکومت اسلامی بوده ادعایی نادرست است که شواهدی‌ش هم به عرض رسید. این کتاب همان ترکیب اولیه‌ی یک دارو است. باید توجه داشت که حجم قابل توجهی از محتوای کتاب مربوط به ۳۰ تا ۴۰ سال قبل یعنی دهه‌های ۵۰ و ۶۰ شمسی و بحبوحه‌ی انقلاب اسلامی است. پس نباید آن را با یک داروی استاندارد اشتباه بگیریم و لاجرعه سر بکشیم. کتاب را اثر روحانی مجتهد مجاهدی بدانید در دهه‌ی پنجم زندگی‌اش. نه بیش‌تر و نه کم‌تر.
راستی شاید بپرسید پس هدف غایی چیست؟ هدف غایی -تا آن‌جا که بنده فهمیده‌ام.- ایجاد جامعه‌ی اسلامی است و البته حکومت یکی از شؤون آن. جامعه اگر در مسیر تعالی، اخلاق و عقلانیت باشد ساختارهای سیاسی را به خدمت می‌گیرد و آن‌چه را لازم نیست حذف و آن‌چه را جایش خالیست بنا می‌کند. اما اگر در نشیب قهقرا، بی‌اخلاقی و بی‌خردی باشد ساختارهای سیاسی هیچ نفعی نخواهند داشت و هزار نهاد و بنیاد و چشم‌انداز و بخش‌نامه موجب تحول نخواهند شد. این جان‌ها هستند که اصالت دارند نه قالب‌ها. این جملات و هر آن‌چه خواندید را یادداشت‌های جوان جسوری بدانید که چندی است دهه‌ی سوم زندگی‌اش را آغاز کرده. نه بیش‌تر و نه کم‌تر!
        

23

زینب

زینب

1404/3/2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          من واقعاً با ذوق و شوق زیادی این کتاب رو تهیه کردم، ولی حقیقتش با سطح انتظارم خیلی فاصله داشت. این کتاب مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها و صحبت‌های رهبری است که البته خیلی خوب گردآوری شده و مجموعهٔ منسجمی رو تشکیل داده. یعنی احساس نمی‌کنی که این صحبت‌ها در تاریخ‌های متفاوتی عنوان شده. ولی چون کتاب نوشتهٔ خود رهبری نیست و فقط گردآوری سخنان ایشونه، خیلی جامع نیست. من انتظار یک کار تحقیقی و کامل رو داشتم که شرایط زندگی هر یک از امامان رو به صورت دقیق بررسی کرده باشه، که متأسفانه اینطور نبود.
با همهٔ اینها، خود بحث «انسان ۲۵۰ ساله» خیلی جالبه و جای تأمل داره و با مطالعهٔ این کتاب میشه این ایده رو به خوبی درک کرد. یعنی وقتی زندگی پیامبر و تک‌تک معصومین رو بررسی می‌کنید، واقعاً احساس می‌کنید که انگار زندگی شخص واحدی رو مطالعه می‌کنید که متناسب با شرایط دوران خودش یک استراتژی خاص رو انتخاب کرده.
با همهٔ اینها، کتاب نکات آموزنده و تأمل‌برانگیز فراوانی داره و من خوندنش رو توصیه می‌کنم، ولی انتظار یک کار کامل رو نداشته باشید.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          با مادرم و برادرم حرف میزدیم گفتم یک فیلسوف گفته تمام تاریخ فلسفه سوءتفاهم یک فیلسوف در فهم فیلسوف قبل از خودش است. یکهو یادم افتاد که اما مکتب ائمه اطهار این طور نیست و کانه همه یک آدم بوده اند و باز یادم افتاد که من چرا این کتاب را بالاخره شروع نمیکنم به خواندن! قبلا حتی یک بار از کتابخانه امانت گرفته بودم و دو بار مدت امانت را تمدید کرده بودم اما توفیق خواندنش را نداشتم و این طور شد که بالاخره خواندنش را شروع کردم

از دوستی شنیدم که این ایده قبلا توسط علامه عسکری هم مطرح شده و البته بعید نیست که شکل دیگری از آن قبل تر هم مطرح شده باشد. فرهنگ شیعه این را به ما میفهماند که چهارده معصوم یک روح بوده اند در چهارده کالبد که بسته به موقعیت زمانی به سمت یک هدف حرکت کرده اند، با راهبردهای مختلف. به هر حال یک فهم قشری از تشیع ممکن است امام حسین را شجاع تر از امام حسن یا امام رضا را سیاستمدارتر از امام سجاد تصور کند

جایی دیدم یک نفر نوشته مقصود ائمه از مبارزات سیاسی شان تشکیل حکومت نبوده، و چهار مقطع را شمرده که در این مقاطع امام میدانسته شکست خواهدخورد یا فرصت به دست گرفتن حکومت را داشته ولی این کار را نکرده. البته جواب این اشکال بارها در کتاب آمده و نمیدانم این بزرگوار چرا دقت نکرده اند:

زندگی ائمه علیهم السلام نشان داد که اینها نتوانستند به حکومت دست پیدا کنند و جامعه و نظام اسلامی را آن طور که میل و وظیفه شان بود، تشکیل دهند. اما چطور ائمه علیهم السلام با بیان اینکه این را میدانستند و به الهام الهی از آن آگاه بودند، این کار را انجام دادند؟ در جواب این فکر باید بگوییم، دانستن اینکه به هدف نخواهند رسید، مانع از انجام وظیفه نمی شود. شما در زندگی پیغمبر نگاه کنید. پیغمبر اکرم میدانستند که در جنگ احد شکست خواهند خورد. میدانستند، آنهایی را که در شکاف کوه نشانده اند، نخواهند نشست و به طمع غنیمت پایین خواهند آمد. پیغمبر آن روزی که به طائف رفت تا بنی سقیف را هدایت کند و از شر مکیها به طائفیها پناه برد، میدانست که طائفیها با پاره سنگ از او استقبال می کنند. این قدر سنگ به او می زنند که ساق مبارکش خونی می شود و مجبور می شود برگردد. ائمه علیهم السلام همه اینها را میدانستند. امیرالمؤمنین می دانست که در بیست و یکم ماه رمضان به شهادت خواهد رسید، اما در عین حال اندکی قبل از ماه رمضان، اردوگاه وسیعی در بیرون کوفه درست کرد برای اینکه به ادامه جنگ با معاویه بپردازد. اگر دانستن امیرالمؤمنین موجب می شود که او بر طبق روال عادی و معمولی عمل نکند، چرا این اردوگاه را درست کرد، چرا این لشکرکشی را کرد؟ مردم را برد بیرون کوفه و منتظر نگه داشت، چرا؟ چه فایده ای داشت؟ اینکه ائمه علیهم السلام می دانستند که به حکومت نمی رسند نباید موجب آن بشود که تلاش خودشان را نکنند. باید تلاش و مبارزه بکنند و مثل کسی که نمی داند و اطلاع ندارد چه پیش خواهد آمد، تمام کارهای کسی را که نمی داند چه پیش خواهد آمد باید انجام بدهند.

دوستمان گفته چهارمین مقطعی که نشان میدهد ائمه به دنبال تشکیل حکومت نیستند همین زمان خودمان است که امام زمان عج با این که شرایط برای ظهورشان آماده است و اگر ظهور کنند لااقل در ایران زمام حکومت را به دست خواهندگرفت اما ظهور نمیکنند! خب من نیازی نمیبینم اصلا به این استدلال سست پاسخی بدهم و به قرینه همین دلیل سست میتوانم کل اشکال را کنار بگذارم
        

1