کتاب همونیه که جلدش میگه، زندگینگارهی پسرک جان بهدربرده از قتل عام ارمنیان. پسرک ١۵ ساله که همون نويسندهی امروزه. نویسندهای که شیفتهی جزئیاته. از قتل عام نجات پیدا میکنه و پس از اون هر کاری میکنه تا زنده بمونه، کوچکترینش همراهی با دشمنانشه و بزرگترینش تظاهر به تغییر دین برای بیشتر زنده موندن. در میانهی همهی این آوارگیها اما چشمش از دیدن زیباییها دور نمیمونه و هر بار که چشماش رو میبنده تا بخوابه بیشتر از رنجی که متحمل میشه از طبیعت و زیباییهای اون لحظه میگه. پسرکی که هرچقدر هم سختی بکشه باز در آستانهی بلوغه و این هیجان روی تمام خاطراتش سایه انداخته و همیشه پررنگتر از حوادث تاریخی اطرافشه. گاهی چنان غرق عشقه که انگار نه انگار بزرگترین رنجهای جهان رو تجربه میکنه. چنان در بحبوحهی جنگی که تمام دنیا رو گرفته صدای آرام طبیعت رو میشنوه که غبطه میخوری به این اصالت زیست.