یادداشتهای موهبت سلمانی (10) موهبت سلمانی 1403/4/18 شاید عروس دریایی آلی بنجامین 3.9 70 شاید مرگ دوست من کار یه عروس دریایی لعنتی بوده! رابطه ی این دو دوست انقدر واقعی بود که گریه کردم. هر لحظه احساس سوزی رو درک می کردم با اینکه همچین تجربه ای نداشتم تاحالا. بهنه نظر من خوب می شد اگه ما افکارفرنی هم میشنیدیم. آیا فرنی عذاب وجدان داشت؟ آیا ناراحت بود؟ دوست داشت دوباره با سوزی دوست شه؟ لحظه ی مرگ چه حسی داشت؟ پیام کتاب این بود که اگه سکوت کنیم یادمون میره چطور با حرف زدن منظورمونو برسونیم و بعد یه مدت فرق بین افکارت و واقعیت رو نمی فهمی. ولی خب جالبه به یکی از دوست هام این کتابو دادم و واکنش اون این بود که هروقت ناراحت می شد ساکت ساکت می شد عین سوزی. و من هر دفعه پیام کتابو بهش یادآوری می کردم و اونم می گفت میدونم ولی این برداشت منه. منم که این کتابو خوندم یه شب که خیلی ناراحت بودم تصمیم گرفتم از خونه بزنم بیرون تنهایی که البته نشد و داستانش طولانیه ولی در کل کتاب پیام مثبتی داره اگه بد برداشت نکنی😁 0 8 موهبت سلمانی 1403/4/17 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی حمیدرضا شاه آبادی 4.4 71 یکی از بهترین کتاب هلی ایرانی ترسناکی که خوندم. ماجرا اولش خیلی ترسناک نبود بیشتر ظالمانه بود ولی خوب تونست غافلگیرمون کنه 0 4 موهبت سلمانی 1403/4/17 مترسک مزرعه آتشین داود امیریان 4.3 16 داستان طنز و فوق العاده از زمان جنگ. جنگ میتونه پسر لوس مامانی خونه رو به یه مرد بزرگ تبدیل کنه 0 2 موهبت سلمانی 1403/4/17 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.4 90 چطور می توانی عاشق شوی وقتی ممکن است فردا بمیری؟ چطورمیتوانی عاشق کسی شوی و بغلش نکنی؟ چطور میتوانی با ٣٠ درصد ریه هایت زندگی کنی؟ زندگی با فیبروزکستیک واقعا سخت و غیر قابل تحمله. حالا نه اینکه فیبروزکستیک داشته باشم ولی داستان حسشو بهم منتقل کرد. نفهمیدم آدم هایی مثل بیل و استلا چرا زندگی میکنن به قول بیل:ما مردنی هستیم استلا. و واقعا همینطور بود. ممکن بود شب بخوابن و صبح بیدار نشن. ولی با این اوصاف داشتن زندگی می کردن. عاشق می شدن دوست پیدا می کردن و این خیلی روحیه دهنده بود که:اون ممکنه هر لحظه بمیره پس داره الان هرچقدر میتونه از زندگیش لذت می بره از هر ثانیه ش و سعی میکنه مفید باشه پس تو که چهار ستون بدنت سالمه هم میتونی. این کتاب از اون کتاب هایی بود که داشتم سرش گریه می کردم و وقتی خوندمش که سال 1403 فقط چند سانتی متر اونور تر بود. واقعا بهتون پیشنهاد میکنمش هااینم بگم که کاری که بیل آخر داستان برای استلا میکنه بهترین و شایسته ترین کاریه که یه عاشق میتونه برای عشقش انجام بده. تنها اشکال داستان وجود شخصیت هم جنس گرا بود(چرا آخه؟؟ ) 0 0 موهبت سلمانی 1403/4/17 این کتاب را ممنوع کنید آلن گرتز 4.3 43 کتاب در باره ی کتاب بود و حتی بیشتر... درباره ی این بود که اگه اعتراض نکنی چه بلاهایی که سرت نمیاد واز همه مهم تر درباره ی این بود که ممنوعیت از یک کتاب شروع میشه و با یک کتاب تموم نمیشه. کتابشو دوست داشتم دفعه ی اول از توی طاقچه خوندمش. چیزی که کتاب سعی می کرد به ما بگه رو دوست داشتم پیام کتاب با عقیده ی کلی من جور بود و اون لین بود که ما باید به بچه ها اجازه بدیم همه نوع کتابی بخونن و در نهایت خودشون به این نتیجه برسن چی بده چی خوبه. این واقعا درسته و من بهش اعتقاد قلبی دارم. پیام دیگه ی این کتاب این بود که اگه ما اعتراض نکنیم شرایط بهتر نمیشه بدتر میشه کتاب خیلی جالب و عالی و عالیه. نوع نوشته ش عالی بود(چقدر میگم عالی🗿)اینکه چون ایمی آن درونگرا بود بیشتر با افکارش همراه بودیم که به نظر من خیلی جالب بود. درکل پیشنهاد میکنم 0 0 موهبت سلمانی 1403/4/17 مگنس چیس و اساطیر آسگارد جلد 1 ریک ریوردان 4.5 15 خب خب من خوره ی اسطوره شناسی ام که البته شروع علاقه م رو مدیون فیلم های مارولم. پس این کتاب از فضا ی ذهنیم خیلی دور نبود.هرچند ممکنه برای کسی که آشنایی نداره یکم گیج کننده باشه آره آره!همه چیز گیج کننده ست. لوکی با دل و روده های پسر به سنگ بسته شده. لوکی یک بچه داره که خودش اونو به دنیا اورده درحالی که مرده و همه چیز کلا گیج کننده ست می فهمم. ولی بعد یک مدت گیج کنندگی ش هم جالبه زبان کتابو دوست داشتم بوستونی بود. چون هر جای آمریکا لهجه و اینا ی خودشونو دارن و مترجم خیلی قشنگ برش گردونده بود به فارسی. انتقادم از کل ماجرا و این کتاب و این حرفا اینه که ما یه نویسنده ی خلاق میبینیم که قراره تصورمون از اساطیر رو به کل تغییر بده. دارم میگم اونقدر خلاقیت داشته که وقتی همه از ثور بزرگ حرف میزنن اون فقط یه مرد هیکل گنده ی کم عقلو ببینه خب!؟ گرفتین؟ ولی بازم خلاقیتش راضیم نکرد. چون تونسته بود همه ی مسائل رو یه طور دیگه ببینه ولی نتونسته بود آدم بد ماجرا روعوض کنه چون توی این داستان و داستان های بعدی همه چیز تقصیر لوکیه. خب از یک نویسنده که انقدر خلاق بودانتظار می رفت که از لوکی که آدم بده ی اسطوره هاست یه تصویر متفاوت نشون بده وقتی این کارو نتونست بکنه خورد تو ذوقم. اشکال بعدی این شخصیت مسلمون داستان یعنی سمیرا العباس بود. به عنوان شخصیت مسلمون اشکال زیاد داشت و من نفهمیدم که چه اصراریه آخه وقتی بلد نیستی؟ مثلا سمیرا همیشه حجاب نداشت گاهی کلاه سرش بود که این حجاب قابل قبولی نیست. گاهی تو داستان مگنس رو بغل می کرد و حتی یه شب تو یه چادر خوابیدن. بیشتر انگار نویسنده سعی کرده بود مسلمون هارو عقب مونده و جاهل نشون بده. مثل اینکه سمیرا نامزد داشت و حس می کردن خانواده ش که این ته خوش شانسیه. یا اینکه اگه مگنس بیاد دیدنش نامزدش میزاره میره اصلا از این قضیه خوشم نیومد اما درکل کتاب بد نبود 0 2 موهبت سلمانی 1402/12/27 رویای دویدن وندلین ون درانن 4.3 40 من به این کتاب احساس نزدیکی زیادی داشتم.شاید چون ورزشکارم شاید چون اتاقی که برای این دختر افتاده کابوس منه.دقیقا حسشو درک می کنم وقتی یه ورزشی انجام میدی از دست دادن پاهات میشه کابوس زندگیت و بد ترین اتفاقی که ممکنه برات بیوفته. کتابش جالب و غمگین بود و در آخر شاد تر شد.جالب اینه که وقتی پای مصنوعی شو گرفت(اون که مخصوص دو بود)انتظار داشتم تو یک رقابت دیگه شرکت کنه و یک رکورد بزنه میدونی برای خودش میگم ولی کاری که کرد باحال بود.اولین کاری که با پای جدیدش کرد کمک به دوست تازه ای بود که از نظر شرایط به اندازه ی خودش خوش شانس نبود 1 9 موهبت سلمانی 1402/12/27 جدامانده ارنستو سیسنروس 5.0 3 خب اگه دقیق به ماجرا نگاه کنیم داریم داستان یک فاجعه ی جدی بشری رو میخونیم داستان یک ظلم... از این کتاب خوشم اومد.تصمیمم برای خریدش یه تصمیم نا گهانی بود ولی راضی بودم. ما تو این داستان با پسری همراه میشیم که یه پسر مکزیکی ساکن آمریکا ست.البته فقط اون وخواهر برادرش شهروند آمریکان و پدر و مادرش مهاجر غیر قانونین... در حین خوندن داستان هی یادم میومد مثل این اتفاق زیاد افتاده و بیشتر قضیه وحشتناک میشد 0 5 موهبت سلمانی 1402/12/27 سرینیتی گوردون ام. کورمن 4.3 8 خب این کتابو دوستم بهم داد با این توضیح که شب نخونمش یادمه تاکید هم کرد.منم ساعت ۱۱ شب شروع کردم به خوندن.مکافات داشتیم زیر نور چراغ مطالعه تا ۳ صبح داشتم میخوندم و نمیتونستم ازش دل بکنم یادمه اون آخرا انقدر خسته بودم فقط می گفتم چرا تموم نمیشههههه....به هر حال اصل داستان ترسناک نبود دلهره آور هم خیلی نبود فقط انقدر ماجرا پشم ریزون بود که شوک می شدی.خب اول کتاب بهت قبولونده که اینجا یه شهر معمولیه هیچ اتفاقی در کار نیست بعد که اتفاقات زیر پوستی شهر رو حس میکنی پوستت مومور میشه.کتاب عالی ایه 3 7 موهبت سلمانی 1402/12/26 پرواز با پاراموتور را دوست دارم علی آرمین 3.9 15 خب کتاب خوبی بود خیلی خوب. هرچی خواهرم برام بخره رو دوست دارم. یک سری چیز ها در داستان تموم نشد مثلا نفهمیدیم دختر خاله ش چی شد آخر یا حتی سرگذشت خود پسره کاملا مشخص نبود. یه جورایی پایان باز داشت ولی خوشم اومد چون میتونم کلی پیان براش بسازم که ته همه شون میرسه به ازدواج اون دونفر باهم😁 از کتاب هایی مثلاین که با کرم کتاب به اشتراک گذاشتم و به کتاب های مشترکمون تبدیل شدم خیلی خوشم میاد 1 8