کتاب خیلی عمیقی بود.واقعا خیلی قشنگ ظریف به مسائل پرداخته بود.
ویلی لومن یه فروشنده ست با عقده ی محبوب بودن که در حال حاضر در گذشته ش زندگی میکنه.
بیف پسر کاریزماتیک و خفن ویلیه که بعد از دیدن خیانت ویلی به لیندا(مادرش)دنیاش فرو می پاشه و شروع می کنه به گشن یه هویت برای خودش یه هویت مستقل از پدرش.
هپی پسرر خوش گذرون خانواده ست.از نظر من تا حدودی زیر سایه ی بیف زندگی میکنه.اونم مثل ویلی عقده ی محبوب بودن داره و با اینکه احترام قبلی رو برای پدرش قائل نیست ولی هنوز می خواد دلشو خوش نگه داره.
لیندا زن فوق العاده ایه اون همیشه پشت ویلیه و برای اون هر کاری می کنه ولی احساس مب کنم ویلی لیاقتشو نداره.
بعضیا میگن ویلی یه قهرمان چون جون خودشو برا خونواده ش فدا کرد ولی من حس می کم ویلی دیده بود که دیگه برای بچه هاش مهم نیست برای همین خودشو کشت تا به اونها ثابت کنه دوست و رفیق زیاد داره و ومراسم ختمش شلوغ میشه ولی نشد.
ویلی همیشه فکر میکنه محبوب بودن کافیه باید بین مردم محبوب باشه شاید این فکر درست باشه و همین نمایشنامه ثابت می کنه که توی آمریکا این یه رویای شکست خوده ست.
این نمایشنامه از چیزی که مردم فکر میکنن عمیق تره و واقعا خیلی قشنگه
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.