یادداشت‌های آشیخ دکتر (49)

لهجه‌ها اهلی نمی‌شوند
لهجه‌ها اه
          لهجه‌ها اهلی نمی‌شوند بیش از آن‌که کتابی پیرامون زبان و گویش باشد کتابی است پیرامون زندگی آن‌دیگری ها.
روایت کننده تجربه‌های سخت و دشوار افرادی که همگی مهاجرانی اند از دنیای کهن، از جنوب شرق آسیا که به دنیای غرب هجرت کرده‌اند.
روایت کننده تفاوت‌ها، اختلاف‌ها و نژادپرستی‌ها است.
روایت کننده آن دیگری بودن است در جامعه‌ای غریب.
روایت نژادپرستی جدید، روایت ساکت کردن صدای مخالف، روایت نوع جدیدی از سانسور و خاموش کردن صدای مخالف.
روایت کننده خفقان از نوع جدید.
بخش مهمی از این کتاب برای من، روایات فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها از سختی‌ها و آوارگی‌ها، از ظلم‌ها و قتل‌ها، از خفقان‌ها و از همه مهمتر داستان تقابل فرهنگ سنتی و هزاران ساله‌ی یک جامعه سنتی با یک فرهنگ مهاجم، یک حکومت آپارتاید، یک تجاوز آشکار است. 
مردمانی که با همه سختی‌ها و دشواری‌ها در برابر این تجاوزات ایستاده‌اند. 
و از آن مهم‌تر برخورد عامه جامعه غربی با این افراد، با این دیگری‌ها است.
مطالعه این کتاب را به همه شما عزیزان، همه شما دیگری‌ها از دید انسان سفید غربی، همه شما شرقی‌های کله‌سیاه توصیه می‌کنم تا با واقعیت‌های دنیای بیرون آشنا شوید. 

پ.ن. لازم به ذکر است این کتاب نیز مجموعه آثار افرادی است که سال‌هاست در این دنیای غربی زندگی می‌کنند و تا حدود زیادی غربی شده‌اند و به قول یکی از نویسندگان آن دیگری‌های بی‌خطر اند و پلی بین غرب و شرق ایجاد می‌کنند و نه بیش از آن. 


        

3

معمای آقای ریپلی (به ضمیمه مختصری درباره نویسنده ونوشته هایش)
        در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که ویراستاری کتاب بسیار ضعیف و دور از انتظار بود. در عین حال داستان پی‌رنگ مناسبی داشت و از همه مهمتر پایانی متفاوت.
اغلب ما عادت به دستگیری مجرم در پایان داستان‌های جنایی و البته روایت داستان توسط یک کارآگاه داریم در حالی که در این اثر داستان از نظر مجرم روایت شده و از همه مهمتر قاتل در پایان کار از چنگال عدالت می‌گریزد. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

فانون
طی مطالعه
          طی مطالعه کتاب «فانون» نوشته «دیوید کات» چند نکته نظرم را جلب کرد که در اینجا ذکر می‌کنم.

اول آنکه با وجود ادعای برخی مروخین فانون را نمی‌توان یک مارکسیست کامل دانست، بلکه او بیشتر پیرو مکتب سوسیالیستی تغییر یافته‌ای بود که نتیجه تلاش‌های خود او و سارتر بود.

دوم آن‌که برخی فانون را تئوریسین خشونت می‌نامند (برچسبی که به همه‌ی آزادی‌خواهان جهان از مالکوم ایکس و فانون تا چه گوارا و کاسترو تا  سید احمد فردید و آیت الله مصباح) چرا که با روش‌های به تعبیر آن‌ها مسالمت‌آمیز افرادی چون گاندی مخالفت می‌کرد و راه رهایی از خشونت بافت‌یافته در استعمار را مقابله با شدت عمل و چه بسا خشونت می‌دید و به استقلال‌هایی از قبل استقلال هند به دیده حقارت می‌نگریست و آن را شکل‌گیری استعمار نو می‌دانست. (که البته امروزه شاهد صدق کلام او هستیم.)

سوم آن‌که سوسیالیسم در جامعه آن‌روز آفریقا ساختاری کاملا متفاوت داشت، چرا که بسیاری از ملل تحت استعمار آفریقایی عملا در جامعه‌ای فاقد طبقات مارکسیستی می‌زیستند و در واقع در آن‌ها سوسیالیسم به مثابه قدرت‌های مقابله‌گر با استعمار ظهور و بروز پیدا می‌کرد.

و در پایان نقش بی‌بدیل زبان و فرهنگ در ملت‌سازی است. امری که فانون از آن غافل بود و یکی از علل مهم مشکلات امروز آفریقا نیز از مرزهای بازمانده از دوران استعمار بدون توجه به بافت فرهنگی و زبانی ملل ساکن در آن است.

#کتاب
#فانون
#دیوید_کات
        

0