یادداشتهای 𝔅𝔢𝔯𝔨𝔢 (16)
دیروز
گوش بدهید ببینید چه میگویم؛ مرگ یونس برای من یک معما ماند. راز. سرّ. یا هر اسمی که بشود رویش گذاشت. از آن آدمهایی بود که نباید میرفت… و گلچین روزگار، عجب خوشسلیقه است! سارا، برخلاف بسیاری از نوجوانهایی که این روزها زیاد در کتابها میبینیم، به دل مینشست. البته گاهی با بعضی رفتارهایش، حسابی روی سلولهای عصبی مغزم رژه میرفت! اما چند وقت است تصمیم گرفتهام خودم را واقعاً جای شخصیتها بگذارم. اگر من هم در یکی از آن سولههای اشتراکی زندگی میکردم و روزهایم در صف گرفتن نفت میگذشت، احتمالاً رفتاری "خانمانهتر" از سارا نداشتم... اگر علاقهای به کتاب هایی با پایان باز ندارید، پیشنهاد نمیکنم و ممنونم از نازنینرفیقم، که کتاب را در یک حرکت از پیش تعییننشده، درست و بهموقع به دستم رساند. همین.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
دیروز
چیزی که میتونم بگم اینه: عجیب بود، آشنا بود، پر از تناقض. آمیخته با جنون، با ترس... و لبریز از بیعدالتیای که قرار بود با انقلاب از بین بره. از نظر نوشتار و توصیفها، شاید بشه گفت شاهکاره. اما محتوای کتاب؟ آزارم داد. روح سرکش من نمیتونه بپذیره که چطور حیوانات مزرعه از یک ظلم، پناه بردن به ظلمی دیگه. چطور تن دادن به جنونی تازه، به آوارگی و فراموشی آرمانها. همین.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/5/28
کتاب زیبایی بود با اینکه من درواقع با ترجمه های تلگرامی شروعش کردم و باقیش را خودم خوندم در ادامه یک سری صحبت ها دارم راستش چیزی که بشدت آزارم میداد اینکه آشیل هیچوقت نتونست پیش پاتروکلوس بمونه طمع شهرتی که هیچوقت به دستش نیآورد و عوضش پاتروکلوس را هم از دست داد بیشتر از همه باعث غمم میشه :))) از حمایت های کایرن سپاس گذارم :)))) و در نهایت از پسر آشیل بدم میاد مرتیکه از خود راضی من هم سن تو بودم جرات نداشتم رو حرف پدرم حرف بزنم :///
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/5/16

آبنبات نارگیلی جلد 4
4.4
70
مِدانید خوب کتابی بود:)))) . . ملی جان و داداش ممد با نقش پررنگش در نصیحت های برادرانه و محسن (داشم نقش اصلی 😭😂) ، آقاجان با اون دریا رفتنش(😭🤭) دایی اکبر راز دار ترین رفیق محسن، مامان با دستپخت عالیش، زندایی نوشابه با اشتها سیری ناپذیرش تو غدا خوردن و حامله شدن(🙂😂) ، آقای دکتر (...)، مریم که توی مسابقه بین کم نقش ترین فرد داستان با آقای دکتر رقابت میکنه و هنوزم از غلامعلی عقب تره، دریای دل ها که آخرش من نفهمیدم به محسن زنگ زده یا نه (🫠😭)، ابی جان عاشق، خانم شهریاری، انوش جانِ آرتیست، امین برادر زن خیالی، فرهاد با دختر خاله ی دانشجوش، احسان و مهسا و ناصر و داشم پری پلنگ و همه کسانی که این جلد را برام خوندنی تر و فراموش نشدنی تر کردن ممنونم 🌷😙:)))
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.