بریدههای کتاب سارا ایمانی سارا ایمانی 1404/2/12 سیر عشق آلن دوباتن 4.0 33 صفحۀ 132 استر مرتبا حدود ساعت دو صبح به اتاق خواب پدر و مادرش می رود،بین آنها دراز میشکد و غر میزند که خواب بدی راجع یک اژدها دیده است.ضعف او باعث میشود آن ها احساس قدرت کنند.آرامشی را که او نیاز دارد،قدرت آنها میتواند فراهم کند.اگر آن اژدهای ابله جرئت کند و سروکلهاش آن طرفها پیدا شود،پدر و مادر او را خواهند کشت. آنها او را تماشا میکنند که دوباره به خواب میرود و پلکهایش کمی میلرزد.پدر و مادر کمی بیدار میمانندآن ها به فکر فرو رفتهاند،چون میدانند دختر کوچکشان باید بزرگ شود،آنها را ترک کند،رنج بکشد،طرد شود و قلبش بشکند.او به جهان بیرون خواهد رفت،نیاز به قوت قلب خواهد داشت،اما از آنها دور خواهد بود.سرانجام اژدهایی واقعی وجود خواهد داشت و مامان و بابا قادر نخواهند بود آن را نابود کنند. 0 3 سارا ایمانی 1404/2/3 سیر عشق آلن دوباتن 4.0 33 صفحۀ 67 اگر واقعا عظمت جهان در نظر گرفته شود،به سختی میتوان مدتی طولانی عصبانی ماند. کشمکشی که اخیرا در ذهنشان آنقدر بزرگ جلوه کرده،در حقیقت جای چندان زیادی در نظام کیهانی اشغال نمیکند ودر واقع موضوعی هیچ است. آن دو که بیشتر روز به هم سرکوفت زدهاند،حال با درک عظمتی که در زندگیشان جاری است،احساس کوچکی میکند و در نتیجه آرام میشوند . آنان مهیا میشوند به ناچیز بودن خود بخندند همانگونه که نیروهای قدرتمندتر و شکوهمندتر از آنها به آنان متذکر میشوند. 0 4 سارا ایمانی 1404/1/21 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 168 0 6 سارا ایمانی 1404/1/21 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 149 زیبایی دنیا در همین ندانستگی است،در همین امید که فردا بهتر خواهد شد،دنیا آرام تر و زیباتر خواهد شد... 0 4 سارا ایمانی 1404/1/21 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 129 0 4 سارا ایمانی 1404/1/19 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 121 من محکوم به مرگی را دیدهام که شب پیش از اجرای فرمان مرد. من محکوم به مرگی را میشناسم که قبل از تیرباران شدن صورتش را تراشید،لباسهای قشنگ تنش کرد،از دوستانش خداحافظی کرد و مردانه رو به مرگ رفت. من محکوم به مرگی را میشناسم که در موقع مردن《زنده باد ایران》 بر زبان داشت. من محکوم به مرگی را میشناسم که آهنگ سرود آنها《برخیز ای داغ نفرت خورده،دنیای لخت و گرسنگان》مدتی پس از شلیک تفنگها در هوا طنینانداز بود. اما هیچکدام از آنها را من به این نزدیکی نمیشناختم.بسیاری از آنها را دیده بودم.هیچ یک را از میان ما نبردند،آن طوری که گوسفند را از میان گلهای برای کشتارگاه برمیگزینند. 0 4 سارا ایمانی 1404/1/19 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 120 من در این چند ساله زندگی در زندان_زندگی نه،زنده بگوری،زیاد نامزد مرگ دیدهام. دیدهام که چگونه در موقع ابلاغ حکم دادگاه رنگشان پریده،زانوهایشان سست شده و نزدیک بوده است که همان جا جان از تنشان در رود،اما این حالت یک ثانیه بیشتر طول نکیشده و فوری امید جای آن را گرفته است،امید به نقض فرمان،امید به عفو،امید به زیر و رو شدن تمام دنیا فقط برای نجات آنها،امید به معجزه،نه تنها امید،بلکه ایمان به پوچترین بیفکریها و تصور اینکه ممکن است صاحبمنصبان دلشان رحم بیاید و آنها ببخشند. 0 1 سارا ایمانی 1403/12/3 سیر عشق آلن دوباتن 4.0 33 صفحۀ 26 1 17 سارا ایمانی 1403/11/27 بی کتابی محمدرضا شرفی خبوشان 3.9 66 صفحۀ 148 و چه فایده؟که اکثر جاهلان،خود را کامل میدانند و اکثر اهل تبلیس و غرور،خود را محقّ و مصیب میشمرند و بسیاری از بیمارانِ نفس و هوا خود را صحیح میپندارند. 0 34 سارا ایمانی 1403/10/5 بی کتابی محمدرضا شرفی خبوشان 3.9 66 صفحۀ 49 0 3 سارا ایمانی 1403/9/19 اتاق اما دانهو 3.8 31 صفحۀ 262 0 2 سارا ایمانی 1403/9/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.2 34 صفحۀ 158 2 21 سارا ایمانی 1403/9/12 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 213 و من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی میتوانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک میکند؟ آدم پُر میشود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ گاه دچار تردید نشود! 0 1 سارا ایمانی 1403/5/19 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 158 صفحۀ 86 0 1 سارا ایمانی 1403/5/19 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 158 صفحۀ 81 اندوه به گلو که میرسد،بغض میشود. به سر که میرسد،از چشمها سرازیر میشود. و وقتی فراتر از بدن باشد،سر ریز میشود به بُعدِ دیگری از زمان و ما را هم با خودش میبرد. میبرد به بُعدِ دیگری،گویی ما را آماده میکند تا بتوانیم با حجم اندوه کنار بیاییم. بُعدِ دیگری از زمان. مخلوطی از گذشته و مرور خاطرهها و توهم اکنونی که اندوه و اتفاقی تلخی در آن رخ نداده است. بُعدی از زمان که ساخته ذهن است تا واقعیت را انکار کند. همین بُعد،ما را از زمانِ اکنون جدا میکند. گویی که وجود نداریم. هستیم امّا نیستیم! و همین بُعد،آرام آرام ما را آماده میکند که برگردیم و دوباره در اکنون قرار بگیریم. با این تفاوت که وقتی برمیگردیم،توانایی تحمل اندوه را خواهیم داشت. 0 1 سارا ایمانی 1403/1/22 فریای هفت جزیره جوزف کنراد 3.0 6 صفحۀ 53 0 2 سارا ایمانی 1402/12/1 دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد 4.1 91 صفحۀ 23 0 11 سارا ایمانی 1402/11/25 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 119 صفحۀ 52 0 3 سارا ایمانی 1402/10/18 وجود فاضل نظری 4.3 40 صفحۀ 25 0 8 سارا ایمانی 1402/10/12 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 111 صفحۀ 15 0 5
بریدههای کتاب سارا ایمانی سارا ایمانی 1404/2/12 سیر عشق آلن دوباتن 4.0 33 صفحۀ 132 استر مرتبا حدود ساعت دو صبح به اتاق خواب پدر و مادرش می رود،بین آنها دراز میشکد و غر میزند که خواب بدی راجع یک اژدها دیده است.ضعف او باعث میشود آن ها احساس قدرت کنند.آرامشی را که او نیاز دارد،قدرت آنها میتواند فراهم کند.اگر آن اژدهای ابله جرئت کند و سروکلهاش آن طرفها پیدا شود،پدر و مادر او را خواهند کشت. آنها او را تماشا میکنند که دوباره به خواب میرود و پلکهایش کمی میلرزد.پدر و مادر کمی بیدار میمانندآن ها به فکر فرو رفتهاند،چون میدانند دختر کوچکشان باید بزرگ شود،آنها را ترک کند،رنج بکشد،طرد شود و قلبش بشکند.او به جهان بیرون خواهد رفت،نیاز به قوت قلب خواهد داشت،اما از آنها دور خواهد بود.سرانجام اژدهایی واقعی وجود خواهد داشت و مامان و بابا قادر نخواهند بود آن را نابود کنند. 0 3 سارا ایمانی 1404/2/3 سیر عشق آلن دوباتن 4.0 33 صفحۀ 67 اگر واقعا عظمت جهان در نظر گرفته شود،به سختی میتوان مدتی طولانی عصبانی ماند. کشمکشی که اخیرا در ذهنشان آنقدر بزرگ جلوه کرده،در حقیقت جای چندان زیادی در نظام کیهانی اشغال نمیکند ودر واقع موضوعی هیچ است. آن دو که بیشتر روز به هم سرکوفت زدهاند،حال با درک عظمتی که در زندگیشان جاری است،احساس کوچکی میکند و در نتیجه آرام میشوند . آنان مهیا میشوند به ناچیز بودن خود بخندند همانگونه که نیروهای قدرتمندتر و شکوهمندتر از آنها به آنان متذکر میشوند. 0 4 سارا ایمانی 1404/1/21 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 168 0 6 سارا ایمانی 1404/1/21 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 149 زیبایی دنیا در همین ندانستگی است،در همین امید که فردا بهتر خواهد شد،دنیا آرام تر و زیباتر خواهد شد... 0 4 سارا ایمانی 1404/1/21 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 129 0 4 سارا ایمانی 1404/1/19 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 121 من محکوم به مرگی را دیدهام که شب پیش از اجرای فرمان مرد. من محکوم به مرگی را میشناسم که قبل از تیرباران شدن صورتش را تراشید،لباسهای قشنگ تنش کرد،از دوستانش خداحافظی کرد و مردانه رو به مرگ رفت. من محکوم به مرگی را میشناسم که در موقع مردن《زنده باد ایران》 بر زبان داشت. من محکوم به مرگی را میشناسم که آهنگ سرود آنها《برخیز ای داغ نفرت خورده،دنیای لخت و گرسنگان》مدتی پس از شلیک تفنگها در هوا طنینانداز بود. اما هیچکدام از آنها را من به این نزدیکی نمیشناختم.بسیاری از آنها را دیده بودم.هیچ یک را از میان ما نبردند،آن طوری که گوسفند را از میان گلهای برای کشتارگاه برمیگزینند. 0 4 سارا ایمانی 1404/1/19 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.2 2 صفحۀ 120 من در این چند ساله زندگی در زندان_زندگی نه،زنده بگوری،زیاد نامزد مرگ دیدهام. دیدهام که چگونه در موقع ابلاغ حکم دادگاه رنگشان پریده،زانوهایشان سست شده و نزدیک بوده است که همان جا جان از تنشان در رود،اما این حالت یک ثانیه بیشتر طول نکیشده و فوری امید جای آن را گرفته است،امید به نقض فرمان،امید به عفو،امید به زیر و رو شدن تمام دنیا فقط برای نجات آنها،امید به معجزه،نه تنها امید،بلکه ایمان به پوچترین بیفکریها و تصور اینکه ممکن است صاحبمنصبان دلشان رحم بیاید و آنها ببخشند. 0 1 سارا ایمانی 1403/12/3 سیر عشق آلن دوباتن 4.0 33 صفحۀ 26 1 17 سارا ایمانی 1403/11/27 بی کتابی محمدرضا شرفی خبوشان 3.9 66 صفحۀ 148 و چه فایده؟که اکثر جاهلان،خود را کامل میدانند و اکثر اهل تبلیس و غرور،خود را محقّ و مصیب میشمرند و بسیاری از بیمارانِ نفس و هوا خود را صحیح میپندارند. 0 34 سارا ایمانی 1403/10/5 بی کتابی محمدرضا شرفی خبوشان 3.9 66 صفحۀ 49 0 3 سارا ایمانی 1403/9/19 اتاق اما دانهو 3.8 31 صفحۀ 262 0 2 سارا ایمانی 1403/9/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.2 34 صفحۀ 158 2 21 سارا ایمانی 1403/9/12 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 213 و من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی میتوانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک میکند؟ آدم پُر میشود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ گاه دچار تردید نشود! 0 1 سارا ایمانی 1403/5/19 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 158 صفحۀ 86 0 1 سارا ایمانی 1403/5/19 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 158 صفحۀ 81 اندوه به گلو که میرسد،بغض میشود. به سر که میرسد،از چشمها سرازیر میشود. و وقتی فراتر از بدن باشد،سر ریز میشود به بُعدِ دیگری از زمان و ما را هم با خودش میبرد. میبرد به بُعدِ دیگری،گویی ما را آماده میکند تا بتوانیم با حجم اندوه کنار بیاییم. بُعدِ دیگری از زمان. مخلوطی از گذشته و مرور خاطرهها و توهم اکنونی که اندوه و اتفاقی تلخی در آن رخ نداده است. بُعدی از زمان که ساخته ذهن است تا واقعیت را انکار کند. همین بُعد،ما را از زمانِ اکنون جدا میکند. گویی که وجود نداریم. هستیم امّا نیستیم! و همین بُعد،آرام آرام ما را آماده میکند که برگردیم و دوباره در اکنون قرار بگیریم. با این تفاوت که وقتی برمیگردیم،توانایی تحمل اندوه را خواهیم داشت. 0 1 سارا ایمانی 1403/1/22 فریای هفت جزیره جوزف کنراد 3.0 6 صفحۀ 53 0 2 سارا ایمانی 1402/12/1 دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد 4.1 91 صفحۀ 23 0 11 سارا ایمانی 1402/11/25 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 119 صفحۀ 52 0 3 سارا ایمانی 1402/10/18 وجود فاضل نظری 4.3 40 صفحۀ 25 0 8 سارا ایمانی 1402/10/12 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 111 صفحۀ 15 0 5