بریده‌ای از کتاب انجمن شاعران مرده اثر ان.اچ. کلاین بام

بریدۀ کتاب

صفحۀ 146

ﻣﺎ در روﯾﺎی ﻓﺮا رﺳﯿﺪن ﻓﺮداﯾﯿﻢ و ﻓﺮدا ﻣﺎ در روﯾﺎی ﺷﮑﻮه و اﻓﺘﺨﺎری ﻏﻮﻃﻪورﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﻮد، ﻧﻤﯽﺧﻮاﻫﯿﻤﺶ ﺧﻮابِ روزی ﻧﻮ را ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ، ﻏﺎﻓﻞ از اﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ اﻣﺮوز اﺳﺖ آن ﻣﺎ روﯾﮕﺮدان از رزﻣﯿﻢ، آن دم ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ در آن ﻗﺪم ﻣﺎ ﻧﺪا را ﻣﯽﺷﻨﻮﯾﻢ اﻣﺎ ﺑﻪ آن وﻗﻌﯽ ﻧﻤﯽﻧﻬﯿﻢ، اﻣﯿﺪ ﺑﺮ آﯾﻨﺪه ﺑﺴﺘﻪاﯾﻢ؛ آﯾﻨﺪه ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻘﺸﯽ اﺳﺖ ﺑﺮ آب. در آرزوی ﺧ ﺮدی ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻮاره از آن ﺳﺮ ﺑﺎز ﻣﯽزﻧﯿﻢ. ﻇﻬﻮر ﻣﻨﺠﯽ را ﺑﻪ ﻧﯿﺎﯾﺶ اﯾﺴﺘﺎدهاﯾﻢ، اﻣﺎ ﻧﺠﺎت ﺧﻮد در دﺳﺘﺎن ﻣﺎﺳﺖ و ما همچنان در خوابیم...

ﻣﺎ در روﯾﺎی ﻓﺮا رﺳﯿﺪن ﻓﺮداﯾﯿﻢ و ﻓﺮدا ﻣﺎ در روﯾﺎی ﺷﮑﻮه و اﻓﺘﺨﺎری ﻏﻮﻃﻪورﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﻮد، ﻧﻤﯽﺧﻮاﻫﯿﻤﺶ ﺧﻮابِ روزی ﻧﻮ را ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ، ﻏﺎﻓﻞ از اﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ اﻣﺮوز اﺳﺖ آن ﻣﺎ روﯾﮕﺮدان از رزﻣﯿﻢ، آن دم ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ در آن ﻗﺪم ﻣﺎ ﻧﺪا را ﻣﯽﺷﻨﻮﯾﻢ اﻣﺎ ﺑﻪ آن وﻗﻌﯽ ﻧﻤﯽﻧﻬﯿﻢ، اﻣﯿﺪ ﺑﺮ آﯾﻨﺪه ﺑﺴﺘﻪاﯾﻢ؛ آﯾﻨﺪه ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻘﺸﯽ اﺳﺖ ﺑﺮ آب. در آرزوی ﺧ ﺮدی ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻮاره از آن ﺳﺮ ﺑﺎز ﻣﯽزﻧﯿﻢ. ﻇﻬﻮر ﻣﻨﺠﯽ را ﺑﻪ ﻧﯿﺎﯾﺶ اﯾﺴﺘﺎدهاﯾﻢ، اﻣﺎ ﻧﺠﺎت ﺧﻮد در دﺳﺘﺎن ﻣﺎﺳﺖ و ما همچنان در خوابیم...

39

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.