بریدههای کتاب مرتضی ولی نژاد مرتضی ولی نژاد 1404/2/28 من سرگذشت یأسم و امید واسلاو هاول 3.7 15 صفحۀ 4 من اصولاً خوشبینم. نمیدانم این ویژگی ذاتیام است یا حاصل تربیت. بخشی از خوشبین بودن در این است که سرت را به سوی خورشید بگیری و پیش بروی. در لحظات تیره و تار فراوانی ایمانم به انسانیت به شدت آزموده شد، اما نمیتوانستم تسلیم ناامیدی شوم و ناامید هم نشدم. راه ناامیدی راه شکست و مرگ بود. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1404/2/24 ماه پنهان است جان اشتاین بک 3.7 16 صفحۀ 159 آقا، مردم دوست ندارند شکست بخورند و شکست هم نخواهند خورد. مردم آزاد جنگ را شروع نمیکنند، اما شروع که شد، هرگز اسلحهشان را زمین نمیگذارند، حتی وقتی شکست بخورند. این کار از گلّه های انسانی که همهشان پیرو یک پیشوا هستند برنمیآید. به همین سبب است که گلّه های انسانی در عملیات ها پیروز میشوند و مردم آزاد در نبردها. خواهید دید که جز این نیست آقا. 0 2 مرتضی ولی نژاد 1404/2/16 ناقوس ها به صدا در می آیند ابراهیم حسن بیگی 3.9 117 صفحۀ 77 علی بزرگترین ثروت جهان، یعنی نگاه درست به هستی و زندگی را به من آموخت. 0 5 مرتضی ولی نژاد 1403/10/30 گوهر وقت سیدحسن مطلبی 5.0 2 صفحۀ 13 چه نیکو گفته آن فیلسوف هندی که: «تمدن های انسانی، سرمایه های جاودانی است که از کاشت و داشت و برداشت صحیح اوقات فراغت متجلّی گشته است.» 0 4 مرتضی ولی نژاد 1403/10/4 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 144 ما برای آنکه زندگی کنیم و دُرُست زندگی کنیم، مگر به چیزی بیش از قدری ایمان و امیدْ احتیاج داریم؟ 0 1 مرتضی ولی نژاد 1403/10/4 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 139 هر پزشکی که به بیمارش وعده ی مرگ بدهد، خودْ بیماری ست که به طبیبی محتاج است. مرگ، در گُستره ی اقتدارِ طبیعت است نه طبیب؛ مگر آنکه طبیب، جانی هم باشد. از مرگْ سخن گفتن، اصولاً جُزو تعهّدات و مسئولیّت های پزشکان نیست. بی قیدی و بی عاطفگی ست که برخی از طبیبان را وامی دارد پا از محدوده ی وظائفِ خود بیرون بگذارند و خود را خلاص کنند. به پزشکْ چه مربوط است که کسی، عاقبت، به دلیلی، میمیرد یا نمیمیرد، زود میمیرد یا دیر. طبيب، وظیفه اش ،کارش، مسئولیّتش، خدمت به دردمندان است و شفادادنِ ایشان نه موعدِ مرگ را مقرّر کردن و بخشی از وظائفِ عزراییل را برعهده گرفتن. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1403/10/4 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 132 یادت باشد که جای دُرُستْ برای جنگیدن هم همان جهنم است. هیچکس در بهشتْ به فکر جنگیدن علیه بهشت نمی افتد، همانطور که به فکر جنگیدن علیه جهنّم. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1403/10/2 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 114 شاگردی که کمتر از معلمش بداند، دنیا را به عقب میرانَد؛ شاگردی که به قدرِ معلمش بداند، جهان را متوقف میکند. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1403/10/1 سرطان امپراتور بیماری ها: بیوگرافی کاملی از بیماری سرطان سیذارتا موکرجی 5.0 1 صفحۀ 47 حتی یک هیولای قدیمی نیز احتیاج به اسم دارد. نامگذاری یک بیماری، توصیف شرایط خاصی از رنج کشیدن است. تعیین اسم یک بیماری، قبل از اینکه یک کار پزشکی باشد یک کار ادبی است! یک بیمار پیش از آنکه موضوع تحقیق پزشکیِ یک پزشک باشد، در وهله اول یک داستان سرا است؛ راوی یک رنج است؛ مسافری است که از قلمروی بیماری دیدن کرده است. بنابراین برای خلاص شدن از بیماری، فرد بایستی شرح حال بیماری اش را بیان کند. 0 1 مرتضی ولی نژاد 1403/9/29 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 25 دردِ نرسیدن به قلّه از آنِ کسانی ست که اهل صعودند. رنجِ غرق شدن از آنِ کسی ست که دل به دریا سپرده است. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1402/11/3 آتش بدون دود: درخت مقدس نادر ابراهیمی 4.5 44 صفحۀ 204 برای گذشتن از مرداب و رسیدن به هوای خوش، لجن، به مرگ تهدید میکند، و آنکس که از جنس لجن است، تهدید را میپذیرد و در کنار لجنزار میماند. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1402/11/2 آتش بدون دود: درخت مقدس نادر ابراهیمی 4.5 44 صفحۀ 186 در کنار مُردگان، همیشه فرصتیست برای اندیشیدن به زندگی. مرگ، از اعتبارِ ضدِّ خویش سخن میگوید. 0 13 مرتضی ولی نژاد 1402/10/24 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 187 صفحۀ 117 ولی آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده. آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد. 0 9 مرتضی ولی نژاد 1402/10/20 آتش بدون دود کتاب اول: گالان و سولماز جلد 1 نادر ابراهیمی 4.6 59 صفحۀ 210 قلب، خاک خوبی دارد. هر دانه که در آن بکاری، از هر جنس، از همان جنس، صدها دانه برمیداری... 0 5 مرتضی ولی نژاد 1402/10/18 آتش بدون دود کتاب اول: گالان و سولماز جلد 1 نادر ابراهیمی 4.6 59 صفحۀ 153 دریا به مرداب نمیریزد؛ و اگر ریخت، دیگر دریا نیست، مرداب است... 0 30 مرتضی ولی نژاد 1402/9/27 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 359 صفحۀ 85 مثل این بود که پیوسته، با سیری یکنواخت از سراشیبی فرو میلغزم و گمان میکردم که به سوی قله صعود میکنم. و به راستی همین طور بود. در انظار مردم، در راه اعتبار و عزت بالا میرفتم و زندگی با همان شتاب از زیر پایم میگذشت و از من دور میشد... تا امروز که مرگ بر درم میکوبد... 0 25 مرتضی ولی نژاد 1402/9/26 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.6 155 صفحۀ 59 به عقیدهی من اگر فعّالیّت آگاهانهی فکریِ اسلامی از جنبش و مبارزه جدا شود، خشک و بی روح میشود. . روح مبارزهی دینی هم اگر از آگاهی و اندیشه عاری گردد، دچار ارتجاع و تحجّر میگردد. . ترکیب مقاومت با آگاهی بخشی و رشد فکری، خطّ انقلاب اسلامی را تشکیل میدهد. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1402/9/26 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.6 155 صفحۀ 41 سأصبر حتّی یعلم الصّبر أنّنی صبرت علی شیء أمرّ من الصّبر . "آنقدر صبر میکنم که صبر بداند که من بر چیزی تلختر از صبر هم صبر کرده ام." 0 4 مرتضی ولی نژاد 1402/9/24 وقتی که کوه گم شد: فیلمنامه حاج احمد متوسلیان بهزاد بهزادپور 4.4 9 صفحۀ 59 شهید حسن باقری فرمانده قرارگاه عملیاتی نصر گفته بود؛ سنگین ترین پاتک سپاه سوم دشمن رو، برادر های ما فقط با مهمات الله اکبر دفع کردند... 0 1 مرتضی ولی نژاد 1402/9/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 74 تا وقتی که میله های قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منّتی است که بر سر آب میگذاریم!؟ 0 2
بریدههای کتاب مرتضی ولی نژاد مرتضی ولی نژاد 1404/2/28 من سرگذشت یأسم و امید واسلاو هاول 3.7 15 صفحۀ 4 من اصولاً خوشبینم. نمیدانم این ویژگی ذاتیام است یا حاصل تربیت. بخشی از خوشبین بودن در این است که سرت را به سوی خورشید بگیری و پیش بروی. در لحظات تیره و تار فراوانی ایمانم به انسانیت به شدت آزموده شد، اما نمیتوانستم تسلیم ناامیدی شوم و ناامید هم نشدم. راه ناامیدی راه شکست و مرگ بود. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1404/2/24 ماه پنهان است جان اشتاین بک 3.7 16 صفحۀ 159 آقا، مردم دوست ندارند شکست بخورند و شکست هم نخواهند خورد. مردم آزاد جنگ را شروع نمیکنند، اما شروع که شد، هرگز اسلحهشان را زمین نمیگذارند، حتی وقتی شکست بخورند. این کار از گلّه های انسانی که همهشان پیرو یک پیشوا هستند برنمیآید. به همین سبب است که گلّه های انسانی در عملیات ها پیروز میشوند و مردم آزاد در نبردها. خواهید دید که جز این نیست آقا. 0 2 مرتضی ولی نژاد 1404/2/16 ناقوس ها به صدا در می آیند ابراهیم حسن بیگی 3.9 117 صفحۀ 77 علی بزرگترین ثروت جهان، یعنی نگاه درست به هستی و زندگی را به من آموخت. 0 5 مرتضی ولی نژاد 1403/10/30 گوهر وقت سیدحسن مطلبی 5.0 2 صفحۀ 13 چه نیکو گفته آن فیلسوف هندی که: «تمدن های انسانی، سرمایه های جاودانی است که از کاشت و داشت و برداشت صحیح اوقات فراغت متجلّی گشته است.» 0 4 مرتضی ولی نژاد 1403/10/4 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 144 ما برای آنکه زندگی کنیم و دُرُست زندگی کنیم، مگر به چیزی بیش از قدری ایمان و امیدْ احتیاج داریم؟ 0 1 مرتضی ولی نژاد 1403/10/4 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 139 هر پزشکی که به بیمارش وعده ی مرگ بدهد، خودْ بیماری ست که به طبیبی محتاج است. مرگ، در گُستره ی اقتدارِ طبیعت است نه طبیب؛ مگر آنکه طبیب، جانی هم باشد. از مرگْ سخن گفتن، اصولاً جُزو تعهّدات و مسئولیّت های پزشکان نیست. بی قیدی و بی عاطفگی ست که برخی از طبیبان را وامی دارد پا از محدوده ی وظائفِ خود بیرون بگذارند و خود را خلاص کنند. به پزشکْ چه مربوط است که کسی، عاقبت، به دلیلی، میمیرد یا نمیمیرد، زود میمیرد یا دیر. طبيب، وظیفه اش ،کارش، مسئولیّتش، خدمت به دردمندان است و شفادادنِ ایشان نه موعدِ مرگ را مقرّر کردن و بخشی از وظائفِ عزراییل را برعهده گرفتن. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1403/10/4 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 132 یادت باشد که جای دُرُستْ برای جنگیدن هم همان جهنم است. هیچکس در بهشتْ به فکر جنگیدن علیه بهشت نمی افتد، همانطور که به فکر جنگیدن علیه جهنّم. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1403/10/2 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 114 شاگردی که کمتر از معلمش بداند، دنیا را به عقب میرانَد؛ شاگردی که به قدرِ معلمش بداند، جهان را متوقف میکند. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1403/10/1 سرطان امپراتور بیماری ها: بیوگرافی کاملی از بیماری سرطان سیذارتا موکرجی 5.0 1 صفحۀ 47 حتی یک هیولای قدیمی نیز احتیاج به اسم دارد. نامگذاری یک بیماری، توصیف شرایط خاصی از رنج کشیدن است. تعیین اسم یک بیماری، قبل از اینکه یک کار پزشکی باشد یک کار ادبی است! یک بیمار پیش از آنکه موضوع تحقیق پزشکیِ یک پزشک باشد، در وهله اول یک داستان سرا است؛ راوی یک رنج است؛ مسافری است که از قلمروی بیماری دیدن کرده است. بنابراین برای خلاص شدن از بیماری، فرد بایستی شرح حال بیماری اش را بیان کند. 0 1 مرتضی ولی نژاد 1403/9/29 آتش بدون دود: واقعیتهای پر خون نادر ابراهیمی 4.3 32 صفحۀ 25 دردِ نرسیدن به قلّه از آنِ کسانی ست که اهل صعودند. رنجِ غرق شدن از آنِ کسی ست که دل به دریا سپرده است. 0 0 مرتضی ولی نژاد 1402/11/3 آتش بدون دود: درخت مقدس نادر ابراهیمی 4.5 44 صفحۀ 204 برای گذشتن از مرداب و رسیدن به هوای خوش، لجن، به مرگ تهدید میکند، و آنکس که از جنس لجن است، تهدید را میپذیرد و در کنار لجنزار میماند. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1402/11/2 آتش بدون دود: درخت مقدس نادر ابراهیمی 4.5 44 صفحۀ 186 در کنار مُردگان، همیشه فرصتیست برای اندیشیدن به زندگی. مرگ، از اعتبارِ ضدِّ خویش سخن میگوید. 0 13 مرتضی ولی نژاد 1402/10/24 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 187 صفحۀ 117 ولی آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده. آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد. 0 9 مرتضی ولی نژاد 1402/10/20 آتش بدون دود کتاب اول: گالان و سولماز جلد 1 نادر ابراهیمی 4.6 59 صفحۀ 210 قلب، خاک خوبی دارد. هر دانه که در آن بکاری، از هر جنس، از همان جنس، صدها دانه برمیداری... 0 5 مرتضی ولی نژاد 1402/10/18 آتش بدون دود کتاب اول: گالان و سولماز جلد 1 نادر ابراهیمی 4.6 59 صفحۀ 153 دریا به مرداب نمیریزد؛ و اگر ریخت، دیگر دریا نیست، مرداب است... 0 30 مرتضی ولی نژاد 1402/9/27 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 359 صفحۀ 85 مثل این بود که پیوسته، با سیری یکنواخت از سراشیبی فرو میلغزم و گمان میکردم که به سوی قله صعود میکنم. و به راستی همین طور بود. در انظار مردم، در راه اعتبار و عزت بالا میرفتم و زندگی با همان شتاب از زیر پایم میگذشت و از من دور میشد... تا امروز که مرگ بر درم میکوبد... 0 25 مرتضی ولی نژاد 1402/9/26 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.6 155 صفحۀ 59 به عقیدهی من اگر فعّالیّت آگاهانهی فکریِ اسلامی از جنبش و مبارزه جدا شود، خشک و بی روح میشود. . روح مبارزهی دینی هم اگر از آگاهی و اندیشه عاری گردد، دچار ارتجاع و تحجّر میگردد. . ترکیب مقاومت با آگاهی بخشی و رشد فکری، خطّ انقلاب اسلامی را تشکیل میدهد. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1402/9/26 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.6 155 صفحۀ 41 سأصبر حتّی یعلم الصّبر أنّنی صبرت علی شیء أمرّ من الصّبر . "آنقدر صبر میکنم که صبر بداند که من بر چیزی تلختر از صبر هم صبر کرده ام." 0 4 مرتضی ولی نژاد 1402/9/24 وقتی که کوه گم شد: فیلمنامه حاج احمد متوسلیان بهزاد بهزادپور 4.4 9 صفحۀ 59 شهید حسن باقری فرمانده قرارگاه عملیاتی نصر گفته بود؛ سنگین ترین پاتک سپاه سوم دشمن رو، برادر های ما فقط با مهمات الله اکبر دفع کردند... 0 1 مرتضی ولی نژاد 1402/9/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 74 تا وقتی که میله های قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منّتی است که بر سر آب میگذاریم!؟ 0 2