بریده‌های کتاب فضل الله روش مهر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 141

این گونه‌اند مردمی که حق دانستن و قضاوت کردن، این حیاتی‌ترین حقوق خویش را به دیگران واگذار می‌کنند، و راهشان را نه با تکیه بر آگاهی و شناخت، بل بر اساس اعتماد یکپارچه به رهبران می‌پیمایند و تسلیم اراده کسانی می‌شوند که مصالح ایشان، چه بسا همیشه با مصالح و آرمان‌های توده‌ها یکی نباشد. امروز چشم به حرکت رهبری می‌دوزند که روزگاری، به دلیلی کسب حیثیتی کرده است _شاید کاذب_ و به راه او می‌روند؛ و فردا به دلیل دیگر روی از او می‌گردانند و به جبهه دیگری نقل مکان می‌کنند؛ و در همه حال ساده لوحانه و معصومان آلت فعلند. و تا آن هنگام که راهبران و پیشگامان، مظهر اراده آگاه توده‌ها نباشند، و تا توده‌ها سوای شعور تاریخی‌شان، خود به مرحله تحلیل عینی لحظه به لحظه حوادث نرسند، فریب خوردن و تن به تقدیر آوارگی و درماندگی سپردن، برای توده‌ها امریست نه چندان غریب و بعید. آنها که نمی‌جویند و نمی‌پرسند و نمی‌شناسند، خیل کوران را مانند، دلبسته بن عصای بینایی؛ و وای اگر آن بینا به راه خویشتن برود نه راهی که کوران را آرزوست؛ و وای اگر آن به ظاهر بینا، خود در معنا کوری باشد که بن عصای بیگانه‌ای را گرفته باشد

1