معرفی کتاب ابوالمشاغل اثر نادر ابراهیمی

ابوالمشاغل

ابوالمشاغل

4.4
153 نفر |
47 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

27

خوانده‌ام

313

خواهم خواند

151

شابک
9789645529213
تعداد صفحات
218
تاریخ انتشار
1399/9/5

توضیحات

        
من هنوز بستنی را، در خیابانهای پر ازدحام ، لیس می زنم و لیس زنان سراسر خیابان و بستنی را می پیمایم ... من هنوز هم به جانب شیشه ی پنجره ی بسته ی اتاق تو سنگی می پرانم، شاید که صدای شکستن بیدارت کند و به خیابانت بیاورد ... من هنوز با تو می دوم، تا لب مرز، تا دوردست وطن، تا خانه یی مخروب، تا خط مقدم جبهه، تا کنار یک انفجار، تا زمین بازی پشت خانه ی همسایه ... صبر کن ! من در کنار تو جان می دهم نه در کنار منقل، نه با روح بازنشستگی ، نه خسته، نه دلشکسته ، نه بریده و نه آه و ناله کنان... نه... من نمی میرم، جوان پرواز می کنم...

      

لیست‌های مرتبط به ابوالمشاغل

نمایش همه
مردم مشوشپشت فرودگاهکمی دیرتر

۱۴۰۳

42 کتاب

در ۱۴۰۳ ‌‌‌ ‌ ‌ یادداشت‌ها: (۱) خط داستانی‌ش جالب بود (۵) ابولمشاغل و ابن مشغله کتاب انگیزه بخشی می‌تونن باشن (۱۰، ۱۱، ۱۲) یک مجموعه خوب برای نمونه برداری از داستانی که من می‌خوام (۱۸) طنز ظریفی که توی توصیفاتش هست رو دوست دارم (۱۹) باید بعد از خوندن "داستان" به عنوان نمونه بررسی کنمش (۲۳) جالب و احتمالا آموزنده (۲۶) و (۲۷) شخصیت ‌های جذاب و خاکستری و تعلیق‌های که با نصفه گذاشتن صحنه‌ها ایجاد می‌شد و کدهایی برای هر شخصیت فارغ از نام. داستان‌/شخصیت‌ های موازی یا نه در هم تنیده. (۲۸) چند پاراگراف. موقعیت طنز. (۳۰) تخیل. غافلگیری. کمیک. (۳۱) داستانی در اندیشه‌ها و یا برعکس. (۳۲ و ۳۳) مختصر و بسیار مفید. (۳۴) تکنیک موش و شیشه _ پرنده به پرنده یا همون خوردن فیل! (۴۰) از نظر بررسی صحنه‌هاش و تغییر بار ارزش‌هاش خوبه، نیست؟ (۴۱) خیلی خوب می‌شه اگه در حوزه علوم انسانی و یا کارهای فرهنگی هم همچین کتابی باشه. تصمیمات سال جدید: ۱. تا الان فقط ۱۷ درصد کتابهای امسال غیرداستانی بوده، خوبه که سال بعد به ۳۵ درصد برسه. ۲. سعی کنم توی سال جدید بیشترِ کتابهای خواهم خواند رو بخونم حداقل ۱۵ تاشون رو بخونم. (بهتره این ۱۵ تا از غیرداستانی‌ها باشه، همون جریان قورباغه‌ات رو اول قورت بده و اینها...)

8

پست‌های مرتبط به ابوالمشاغل

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ابوالمشاغل نوشته نادر ابراهیمی همان‌طور که از اسم کتاب مشخصه در زمینه شغلی از مصائب و مشکلات زندگی‌ش میگه که با چه وضعیت‌هایی روبه‌رو شده و برای تخطی نکردن از باور و اعتقادات خودش در سخت‌ترین شرایط مالیِ زندگی، در مقابل  داشتن بهترین فرصت زندگی مرفه، دست از کار کشیده و برای باورهاش استقامت می‌کنه.

کتاب بیشتر به وجود فسادهای سیستمی و سازمانی در دستگاه‌های دولتی و همچنین مواجه با اون در زندگی شخصی نویسنده که خودش رو ابن‌مشغله معرفی می‌کنه می‌پردازه.

ابن‌مشغله برای ساختنِ فیلمِ کتابِ خودش یعنی «آتش بدون دود» وارد عرصه سینما و تلوزیون میشه که باز هم با فضایی روبه‌رو میشه که در تعارض با باورهای خودش میدونه و بر همین اساس به همراه چند نفر از دوستان خودش تصمیم میگیره برای تغییر این وضعیت اقدام کنه و بعد از ورود به فضای سینما آیین‌نامه‌ای داخلی وضع میکنه که دوست دارم این قوانین رو اینجا بنویسم :
مشروب خوری، مطلقا ممنوع! مصرف تریاک حشیش و شیره و… هر نوع مخدر شناخته شده یا ناشناس مانده‌ی دیگر، مطلقا ممنوع! ورق بازی و هر نوع قمارِ یک نفره، دو نفره، چند نفره، به هر شکل و اسم، حتی بدون شکل و اسم، مطلقاً ممنوع! پوشیدن لباس‌های آستین کوتاه یا هر جای دیگر کوتاه، و نیز باز بودنِ دگمه‌های بالای یقه، برای آقایان و بانوان محترم، مطلقاً ممنوع! گپ زدن‌های دو نفره‌ی آقایان و بانوان محترم، جدا از جمع و بیرون ِ ﴿سالنِ گفت‌وگو﴾ یا محل تمرین و سر صحنه، مطلقاً ممنوع! بیرون رفتنِ آقایان و بانوانِ محترم از محوطه‌ی اردوگاه، بدون اجازه و حضور نماینده‌ی اردوگاه، مطلقاً ممنوع! گفتنِ هر نوع لطیفه، مَثَل و مَتَل که توهین یا بی احترامی نسبت به مردم یکی از بخش‌های وطن تلقی شود، مطلقاً ممنوع!

این قوانینِ انقلاب‌گونه من رو بیاد کتابِ قلعه حیواناتِ جورج اورول انداخت اونجا که حیوانات هر روزشون رو با سرود انقلابی که ترتیب داده بودن شروع می‌کردن و همیشه ادامه می‌دادن و در نهایت هم تونستن با اتحادشون انقلاب رو به ثمر برسونن که البته اونجا هم وجود فساد در سیستم باعث انحراف انقلاب‌شون شد. ابن مشغله با همه‌ی مصائب سعی کرد تا آخرین لحظه برای تغییر و به هدف رسیدن تلاش کنه ولی غافل از اینکه برای یک انقلاب باید به اِن‌تا قُلاب وصل شد(تعبیر شخصی بود😅) تا انقلاب به ثمر بنشینه. و در نهایت با وجود کارهای دیگر بعد از ساخت فیلم آتشِ بدون دود، فساد‌ها و باج‌خواهی‌ها باعث از بین رفتن گروه و بی کاری چندین باره ابن‌مشغله میشه.
        

10

          بیش از آن‌که برایم حکم یک کتاب از نادرخان را داشته باشد، حکم یک دیدار داشت. انگار کن کنار پدر بزرگت نشسته‌ای و او برایت از خاطراتش می‌گوید. ( البته که هیچکس در عالَم هستی برایم پدر بزرگم نمی‌شود! اما نادرخان چون خیلی عزیز‌ اند، به حق می‌توانند سِمت پدربزرگ پدری را داشته باشند.)  و وقتی این پدر بزرگ، نادر ابراهیمی‌ست، پر واضح است که خاطرات هم خاطرات ویژه‌ای‌اند. اما خب وقتی حرف از نشستن و خاطره گفتن است، گاهی اطاله کلام و تکرار و حرف توی حرف آوردن هم هست. برای همین این کتاب را به رغم آن که برایم دلچسب بود و واقعا وقت خوبی خواندمش، به همه پیشنهاد نمی‌کنم و به نظرم نادرابراهیمی‌دوستانِ قدر و قدیمی می‌توانند دوستش داشته باشند و از خواندنش لذت ببرند.
بعضی قسمت‌های کتاب برایم به واسطه‌ی آن‌که زیاد در زندگی نادرخان کنکاش کردم، تکراری بود. مثل قسمت مربوط به سریال «آتش، بدون دود» که در مستند و مصاحبه‌هایش دیده بودم. اما بسیاری از قسمت‌ها هم سرشار از شگفتی، آشنایی با ابعاد تازه از شخصیت نادر ابراهیمی و آشنایی با مسائل واقعی قبل انقلاب و اوائل انقلاب بود.
و شاید تعداد خطوطی که زیرشان خط کشیدم، یا صفحاتی که شماره صفحه‌شان را اول کتاب نوشتم، از باقی کتاب‌های نادر ابراهیمی کمی کمتر بود، اما هم از خواندنش خوشحالم هم آن‌چه باید می‌‌شنیدم و برمی‌داشتم را برداشتم و بارم از کتاب را بستم.

+ و چرا هرچه‌قدر هم از این مرد می‌خوانم و می‌شنوم و پیدا می‌کنم، باز هم چیز تازه‌ای هست؟ یک تن، چقدر می‌تواند تجربه‌های متفاوت و عمیق و ویژه داشته باشد!؟ 

        

10