بریده‌های کتاب بابک قائدنیا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 301

نخست وزیر جدید به نام دیوید لوید جورج، معتقد بود که یک استراتژی جدید برای جنگ لازم است و به جای حمله به قدرت عثمانی، تصمیم گرفت با تحریک احساسات ضد ترك در عرب هایی که قرنها تحت سلطه ترکیه بودند به اختلافات داخلی دامن بزند. مارک سایکس نیز یکی دیگر از افرادی است که بر تصمیم گیری های بریتانیا تأثیر گذاشت. سایکس توسط کیچنر، به عنوان کارشناس امور خاورمیانه منصوب شده بود. او شخصاً درباره خاورمیانه به تحقیق و بررسی پرداخته و تشخیص داده بود که انتصاب ملک حسین، امیر مکه به عنوان خلیفه دست نشانده برای كل منطقه عرب زبان کار درستی است. البته این طرح به نتیجه نرسید زیرا در حین گفتگوها ملک حسین این نکته را مطرح کرد که می‌خواهد کشوری مستقل و دور از دخالت اروپاییان داشته باشد؛ در حالی که انگلیسی‌ها تمایلی به ترک اهداف استعماری خود نداشتند. دیری نپایید که استراتژی بریتانیا بر اساس توصیه های یک افسر مرموز عثمانی، یعنی محمد الفاروقی تغییر کرد. فاروقی مدعی بود که با افسران رده بالای ارتش عثمانی که اعرابی ملی گرا هستند در ارتباط است؛ او گفت که این ملی گرایان میتوانند دست به براندازی زده و به انگلیس کمک کنند تا عثمانی را شکست بدهد. او حتی ادعا کرد که هزار سرباز عرب گوش به فرمان در ارتش عثمانی دارد که می‌توانند به او و انگلیسی‌ها کمک کنند. اما فاروقی دروغ می‌گفت؛ او اطلاعات بی‌پایه و اساسی به انگلیسی ها و همچنین به ملک حسین می‌داد سخنان فاروقی باعث شد که افسران بریتانیایی کاملاً مطمئن شوند که اعراب می‌توانند نقشی حیاتی در شکست عثمانی داشته باشند. بنابراین وقتی فاروقی اصرار کرد که انگلیسی‌ها خواسته‌های ملک حسین را برای تشکیل کشور مستقل بپذیرند، آنها هم موافقت کردند. تی ای لورنس معروف به لورنس عربستان یک افسر انگلیسی و رابط نیروهای عرب ملک حسین با بریتانیا بود. جالب است بدانید که بیشتر اطلاعاتی که ما در مورد جنجال‌های آن زمان دنیای عرب داریم به لطف نوشته های لورنس عربستان است. طبق یادداشتهای او هماهنگی ها و استراتژی‌های انگلیس و ملک حسین از ابتدا بسیار متزلزل پیش رفت؛ ملک حسین طبق قول و قرارهای فاروقی به سربازان عربی که در ارتش عثمانی حضور داشتند دستور شورش و اغتشاش عليه عثمانی داد. اما هیچ اتفاقی از جانب آن سربازان نیفتاد؛ چراکه فاروقی درباره گوش به فرمان بودن شان دروغ گفته بود. انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند که به کمک ملک حسین، شورشی هماهنگ علیه عثمانی راه بیندازند. بریتانیا به ملک حسین کمک کرد که در تابستان سال ۱۹۱۶ مکه را تصرف کرده و آن را تبدیل به پایگاه قدرت خود کند. آنها سپس برای تصرف مدینه تلاش کردند، اما تلاش‌های آنها بی‌نتیجه ماند. در رابطه با این عدم موفقیت لورنس در یادداشت‌های خود نوشته است که بر خلاف ارتش عثمانی که آموزش‌های اروپایی دیده بود، سپاهیان عرب، فاقد نظم و آموزش لازم برای درگیری مؤثر با آنها بودند. انگلیسی‌ها موفق شدند که به کمک نیروهای کمکی خود در مصر به سمت فلطسین حرکت کنند. سپس به سوی بیت‌المقدس پیشروی کردند و ارتش عثمانی را که در این لشکرکشی‌ها صدمات بسیار زیادی دیده بود مجبور کردند که تا اردن امروزی عقب‌نشینی کند و سرانجام بیت‌المقدس و بغداد در تصرف بریتانیا و متحدانش در آمدند و مسیر پیشروی به دمشق نیز باز شد.

3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 154

با شروع جنگ در سال ۱۹۱۴ عثمانی ها موفق شدند با آلمانی‌ها یک اتحاد پنهانی ببندند. آلمان هم قول داد که اگر عثمانی در طول جنگ رویکردی بی طرفانه داشته باشد، از او در برابر تجاوزات بریتانیا و دیگر کشورها محافظت خواهد کرد. عثمانی با کمک کردن به کشتی‌های جنگی آلمان یا اقدامات دیگری مانند مین‌گذاری در تنگه داردانل، که مسیر باریکی بود و به قسطنطنيه منتهی می‌شد نیز شک انگلیسی ها را به دروغ گفتن عثمانی ها در مورد بی طرفی شان تقویت کرد. سرانجام هنگامی که نیروهای عثمانی حمله به روسیه، متحد انگلیس، را آغاز کردند بریتانیا در ۳۱ اکتبر ۱۹۱۴، رسماً علیه امپراتوری عثمانی اعلام جنگ کرد. زمانی هم که انگلیس و فرانسه پیش‌بینی کردند احتمال پیروزی آنها در جنگ زیاد است، به این فکر افتادند که با جدیت برای سرزمین‌هایی که احتمال می‌رود از عثمانی باقی بماند برنامه‌ریزی کنند. این برنامه‌ریزی‌ها بود که زمینه را برای به وجود آوردن خاورمیانه امروزی فراهم ساخت. درست است که بیشتر مردم خاورمیانه به یک زبان صحبت می‌کردند و به دین اسلام گرایش داشتند، اما اختلافات زیادی در فرهنگ قومیت و به ویژه مذهب آنها وجود داشت. کیچنر، وزیر جنگ وقت بریتانیا، حتی از تفاوت‌های فرقه های سنی و شیعه در اسلام آگاه نبود به عنوان مثال یکی از نتایج چنین ناآگاهی فرهنگی این بود که انگلیسی‌ها بعدها یک پادشاه سنی را در عراق روی کار آوردند؛ در حالی که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دادند.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 86

خاورمیانه امروزی چگونه شکل گرفت و چرا همواره گرفتار درگیری است؟ امپراتوری عثمانی از سال ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی یعنی حدود شش قرن به عنوان یک قدرت سیاسی مسلمان بر بخشهای بزرگی از این کره خاکی حکومت میکرد. دوران اوج عظمت این امپراتوری به قرن ۱۶ میلادی برمی گردد که جنوب شرق اروپا بخش هایی از اروپای مرکزی شمال آفریقا و همچنین غرب آسیا را تحت سلطه خود داشت. قسطنطنیه پایتخت این امپراتوری بود که اگر بخواهیم با مرزبندی‌های امروزی آن را بررسی کنیم عراق، عربستان سعودی سوریه و ترکیه را در بر می‌گرفت. موقعیت جغرافیایی قسطنطنيه باعث شده بود که عثمانی به مدت شش قرن نقش یک پل را میان شرق و غرب ایفاء کند. در سال ۱۹۱۳، امپراتوری عثمانی در معرض یک بحران سیاسی، گروهی به نام کمیته اتحاد و پیشرفت، معروف به ترک‌های جوان روی کار آمدند که معتقد بودند زمان تغییر رهبری فرا رسیده است. آنها در سال ۱۹۰۸ با هدف مخالفت با سلطان عبدالحمید، که در سال ۱۸۷۸ تشکیل پارلمان را ممنوع کرده بود و با انگیزه برگرداندن امپراتوری به دموکراسی پارلمانی، انقلابی ترتیب دادند. این حرکت سیاسی نتیجه موفقیت آمیزی داشت و آنها توانستند سلطان را وادار به کناره گیری کنند و رهبران پارلمان را بازگردانند. اما پس از مدتی درگیری‌هایی بین ترک‌های جوان به وقوع پیوست که موجب تضعیف انقلاب شد. جرالدفیتز موریس که مترجم و مشاور سفیر بریتانیا در قسطنطنیه بود گزارش سراسر غلطی را به لندن ارسال کرد. او به غلط تصور می‌کرد که ترک‌های جوان تهدیدی هستند عليه منافع بریتانیا و همیشه از آنها نفرت داشت. سرانجام گزارش مفصلی به لندن فرستاد که پر بود از اطلاعات سیاسی اشتباه موریس تأکید کرده بود که ترک‌های جوان یک گروه فراماسونری هستند که توسط یهودیان رهبری می‌شوند و در گزارش خود تا آنجا پیش رفت که جمعیت ترک‌های جوان را با عنوان، کمیته یهودی اتحاد و پیشرفت، معرفی کرد. همچنین موریس معتقد بود از آنجایی که شعار ترک‌های جوان مانند شعار انقلاب فرانسه آزادی برابری برادری است پس حتما آنها از انقلاب فرانسه سرمشق می‌گیرند. انگلیسی ها بر اساس همان گزارش احمقانه به این نتیجه رسیده بودند که چون عثمانی توسط ترک های جوان که رهبرانی یهودی دارند اداره می شود، پس به فکر یهودیان افتادند. آنها تصور می‌کردند که از این طریق می‌توانند دوستی عثمانی را به دست آورده و در جنگ جهانی نیز به کمک آنها قدرت بیشتری در مقابل آلمان داشته باشند. اما آرزوی یهودیان چه بود؟ ایجاد یک سرزمین یهودی در دل فلسطين.

7

15