بریده‌های کتاب بابک قائدنیا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 266

🔴 در بخش چهاردهم این کتاب، با عنوان «کتاب در محراب، کتاب در دوزخ» ژان کلود کری‌یر می‌گوید: این جمله کتاب مقدس درخور توجه است: «در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود». اما کلمه چگونه به نوشته مبدل می‌شود؟ چرا کتاب باید کلمه را ارائه دهد و به آن عینیت ببخشد؟ چگونه و با چه تضمینی از یکی به دیگری رسیده‌اند؟ از آن زمان به بعد، واقعیت سادهٔ «نوشتن»، اهمیتی کم و بیش جادویی به خود می‌گیرد گویی صاحب خط، این ابزار بی‌همتا، از موهبت رابطه‌ای پنهانی با خدا و با اسرار آفرینش برخوردار است. باز هم باید از خود بپرسیم که کلمه کدام زبان را برای عینیت بخشیدن به خود برگزیده است. اگر مسیح در این زمان به دیدارمان می‌آمد، شاید زبان انگلیسی را انتخاب می‌کرد شاید هم چینی را اما مسیح افکار خود را به زبان آرامی بیان کرد تا اینکه بعدها سخنانش به یونانی و سپس به لاتینی ترجمه شد. واضح است که همه این مراحل خطری برای پیام او به شمار میرود. آیا او به راستی حرفهایی را که به او نسبت می‌دهیم، گفته است؟

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 250

🔴 اومبرتو اکو: وقتی که در دانشگاه تورینو درس می‌خواندم، ساکن اتاقی در خوابگاه دانشگاه بودم. با یک لیر که پنهانی به سردسته تشویق کنندگان حرفه ای می‌دادیم، می‌توانستیم برنامه‌های نمایشی تئاتر محلی را تماشا کنیم. در مدت چهار سال که در دانشگاه بودم همه شاهکارهای تئاتر قدیم و معاصر را دیدم. اما چون درهای خوابگاه نیم‌ساعت بعد از نیمه شب بسته می‌شد، در حالی که برنامه‌های تئاتر به ندرت سر وقت به پایان می‌رسید و ما نمی‌توانستیم به موقع به اتاقهایمان برگردیم. همه شاهکارهای تئاتر را بدون پنج یا ده دقیقه آخر آنها دیدم. دوستم، پائولو فابری، که بعدها با او آشنا شدم، در دوره دانشجویی در تئاتر دانشگاه اوربینو، بلیتها را بازبینی می‌کرد تا پول مختصری به دست بیاورد. به این ترتیب او تنها یک ربع پس از بالا رفتن پرده، وقتی که همه تماشاگران سر جایشان نشسته بودند، می‌توانست نمایش را ببیند. بنابراین، او شروع نمایش و من پایان آن را از دست می‌دادیم. پس ضرورت داشت که متقابلاً به هم کمک کنیم. این فکری است که همیشه در آرزوی عملی کردنش بوده‌ایم.

3