بریده کتابهای دود رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 59 نه، وقتی من و مرد پیش هم هستیم نه احساس شادی میکنم نه خوشحالی، چیز دیگری است که هنوز اسمی برایش نگذاشتهام اما روزهایم را تغذیه میکند، نگهم میدارد و من را، برای لحظهای، شکستناپذیر میکند. 0 7 پرنیان صادقی 1403/10/2 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساسِ فراموش شده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند.توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 0 16 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 37 به یک دلیلی فکر میکنم که نباید چیزی را که در جریان است مخفی کنم، شاید چون باور دارم مواجه شدن با سرانجام حقیقی چیزها، حتی اگر یک پایان ناخوشایند باشد، همیشه تسکینمان میدهد. 0 7 رعنا حشمتی 1403/8/22 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژیک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلاً باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیهٔ زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 1 17 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 34 فقط چیزهایی که میتوانیم نامشان را ببریم واقعاً بهمان نزدیکاند. 0 8 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساس فراموششده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند. توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 2 26 رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 57 سعی کردهام بهشان نزدیک بشوم اما سریع میروند، بدون لحظهای توقف، انگار به مقصدی میروند که به هر قیمتی باید بهش برسند، یا شاید امنیت را در حرکت جستوجو میکنند، در هرگز بیتحرک و آشکار نبودن. 2 25
بریده کتابهای دود رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 59 نه، وقتی من و مرد پیش هم هستیم نه احساس شادی میکنم نه خوشحالی، چیز دیگری است که هنوز اسمی برایش نگذاشتهام اما روزهایم را تغذیه میکند، نگهم میدارد و من را، برای لحظهای، شکستناپذیر میکند. 0 7 پرنیان صادقی 1403/10/2 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساسِ فراموش شده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند.توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 0 16 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 37 به یک دلیلی فکر میکنم که نباید چیزی را که در جریان است مخفی کنم، شاید چون باور دارم مواجه شدن با سرانجام حقیقی چیزها، حتی اگر یک پایان ناخوشایند باشد، همیشه تسکینمان میدهد. 0 7 رعنا حشمتی 1403/8/22 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژیک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلاً باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیهٔ زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 1 17 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 34 فقط چیزهایی که میتوانیم نامشان را ببریم واقعاً بهمان نزدیکاند. 0 8 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساس فراموششده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند. توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 2 26 رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.2 5 صفحۀ 57 سعی کردهام بهشان نزدیک بشوم اما سریع میروند، بدون لحظهای توقف، انگار به مقصدی میروند که به هر قیمتی باید بهش برسند، یا شاید امنیت را در حرکت جستوجو میکنند، در هرگز بیتحرک و آشکار نبودن. 2 25