بریدههای کتاب دود رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 57 سعی کردهام بهشان نزدیک بشوم اما سریع میروند، بدون لحظهای توقف، انگار به مقصدی میروند که به هر قیمتی باید بهش برسند، یا شاید امنیت را در حرکت جستوجو میکنند، در هرگز بیتحرک و آشکار نبودن. 2 27 بهناز نایبزاده 1403/12/8 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 34 برایم مهم است اسم چیزهایی را که احاطهام کردهاند بدانم، فارغ از اینکه به معنای شناخت بیشترشان باشد یا نباشد؛ تلفظ کردنشان من را بهشان نزدیک میکند. 0 4 زهرا باغجری 1404/3/3 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 174 چیزی طبیعی تر از نابودیِ آنچه طبیعی نیست وجود ندارد. تمام چیزی که ما انسان ها بنا میکنیم نوعی ناهنجاری در طبیعت است که او تمایل به جذب و بلعیدنش دارد. ریشههایی که جادهها را میشکافند، درختانی که از پنجرهها رد میشوند و سقف را بلند میکنند، حیواناتی که میجوند و سوراخ میکنند، باکتری هایی که میپوشانند. 0 5 رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 59 نه، وقتی من و مرد پیش هم هستیم نه احساس شادی میکنم نه خوشحالی، چیز دیگری است که هنوز اسمی برایش نگذاشتهام اما روزهایم را تغذیه میکند، نگهم میدارد و من را، برای لحظهای، شکستناپذیر میکند. 0 7 پرنیان صادقی 1403/10/2 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساسِ فراموش شده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند.توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 0 24 سید عرفان 1404/3/11 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 145 تکه چوبی خواهم بود که در رطوبت تکه تکه می شود. فراموشی خواهم بود. صدایی هستم که تلفظ نمی شود. ایده ای هستم که از ذهن کسی نمی گذرد 0 4 davoud pourfathi 1404/3/4 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژبک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلا باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیه زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 0 1 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساس فراموششده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند. توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 2 26 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 34 فقط چیزهایی که میتوانیم نامشان را ببریم واقعاً بهمان نزدیکاند. 0 9 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 37 به یک دلیلی فکر میکنم که نباید چیزی را که در جریان است مخفی کنم، شاید چون باور دارم مواجه شدن با سرانجام حقیقی چیزها، حتی اگر یک پایان ناخوشایند باشد، همیشه تسکینمان میدهد. 0 7 tarisha 1404/2/22 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 31 درد از بین نمی رود اما رقیق میشود 0 4 رعنا حشمتی 1403/8/22 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژیک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلاً باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیهٔ زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 1 18
بریدههای کتاب دود رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 57 سعی کردهام بهشان نزدیک بشوم اما سریع میروند، بدون لحظهای توقف، انگار به مقصدی میروند که به هر قیمتی باید بهش برسند، یا شاید امنیت را در حرکت جستوجو میکنند، در هرگز بیتحرک و آشکار نبودن. 2 27 بهناز نایبزاده 1403/12/8 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 34 برایم مهم است اسم چیزهایی را که احاطهام کردهاند بدانم، فارغ از اینکه به معنای شناخت بیشترشان باشد یا نباشد؛ تلفظ کردنشان من را بهشان نزدیک میکند. 0 4 زهرا باغجری 1404/3/3 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 174 چیزی طبیعی تر از نابودیِ آنچه طبیعی نیست وجود ندارد. تمام چیزی که ما انسان ها بنا میکنیم نوعی ناهنجاری در طبیعت است که او تمایل به جذب و بلعیدنش دارد. ریشههایی که جادهها را میشکافند، درختانی که از پنجرهها رد میشوند و سقف را بلند میکنند، حیواناتی که میجوند و سوراخ میکنند، باکتری هایی که میپوشانند. 0 5 رعنا حشمتی 1403/8/21 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 59 نه، وقتی من و مرد پیش هم هستیم نه احساس شادی میکنم نه خوشحالی، چیز دیگری است که هنوز اسمی برایش نگذاشتهام اما روزهایم را تغذیه میکند، نگهم میدارد و من را، برای لحظهای، شکستناپذیر میکند. 0 7 پرنیان صادقی 1403/10/2 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساسِ فراموش شده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند.توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 0 24 سید عرفان 1404/3/11 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 145 تکه چوبی خواهم بود که در رطوبت تکه تکه می شود. فراموشی خواهم بود. صدایی هستم که تلفظ نمی شود. ایده ای هستم که از ذهن کسی نمی گذرد 0 4 davoud pourfathi 1404/3/4 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژبک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلا باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیه زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 0 1 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 31 احتمالا میتوانستم خودم تنهایی این کار را بکنم، اما آن احساس فراموششده که کسی در دوران نقاهت مراقبم است دلم را آرام میکند. توجه یک آدم دیگر، حرکات محتاطانه، محبت. 2 26 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 34 فقط چیزهایی که میتوانیم نامشان را ببریم واقعاً بهمان نزدیکاند. 0 9 رعنا حشمتی 1403/8/20 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 37 به یک دلیلی فکر میکنم که نباید چیزی را که در جریان است مخفی کنم، شاید چون باور دارم مواجه شدن با سرانجام حقیقی چیزها، حتی اگر یک پایان ناخوشایند باشد، همیشه تسکینمان میدهد. 0 7 tarisha 1404/2/22 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 31 درد از بین نمی رود اما رقیق میشود 0 4 رعنا حشمتی 1403/8/22 دود خوسه ابخرو 4.0 12 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژیک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلاً باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیهٔ زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 1 18