بریدههای کتاب مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است Fmch 1403/5/13 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 442 0 3 "setayesh" 1404/3/5 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 33 نکته خاصی که در مورد خانهٔ مادربزرگ ها وجود دارد این است که هیچوقت بویش را فراموش نمیکنید. 0 8 آبیِکبود 1404/2/27 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 17 اگه نتونی از شر خاطرههای بد خلاص بشی، مجبوری اونها رو با چیزهای شیرینتر بپوشونی . 0 28 sepide._.alian 1404/3/19 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 133 همه هیولاها از اول هیولا نبودهاند، بعضیهایشان هیولاهایی هستند که از اندوه هیولا شدهاند. 0 19 زهراخیرزاده 1403/9/1 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 138 0 1 دخترک قصهها 1403/5/12 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 55 وقتی مادربزرگ داری، انگار یک ارتش پشت سرت داری.این بزرگترین امتیاز یک نوه است:اینکه بدانی یک نفر همیشه طرف تو است، هرچه پیش بیاید. حتی وقتی اشتباه کنی. درواقع، مخصوصا وقتی اشتباه کنی. :)))) 3 11 فاطمـــه* 1402/4/30 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 295 بزرگترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را میستاند، بلکه در این است که میتواند بازماندگان را به نقطهای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند. 0 21 مریم 1404/3/16 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسفم فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 33 0 2 زینب 1404/1/16 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 72 و یک روز صبح، دیگر فردایی وجود ندارد. 0 16 sepide._.alian 1404/3/19 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 129 روی تخت مامانبزرگ دراز میکشد و به عکسهای سیاهوسفید روی سقف خیره میشود. پسر گرگینه انگار برای او دست تکان میدهد و میخندد. در عمق وجودش فکر میکند چطور کسی که اینطوری میخندد میتواند در بزرگسالی به چیزی به غمگینی هیولا تبدیل شود. 0 3 نوا 1403/9/1 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 235 در دنیای واقعی مردم همیشه می گویند وقتی اتفاق وحشتناکی می افتد اندوه و درماندگی و دردی که در قلبمان حس می کنیم «با گذشت زمان کمتر می شود»، اما این حقیقت ندارد. اندوه و درد از دست دادن همیشگی است، اما اگر قرار باشد برای همهی عمر آن ها را با خودمان حمل کنیم، طاقتمان تمام می شود. غم و اندوه فلجمان می کند. بنابراین، درنهایت، اندوه هایمان را بسته بندی می کنیم و جایی می گذاریم. 0 4 صبا 1404/3/27 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 27 مامان بزرگ لحظه ی ساکت شد و گفت :<<بعضی چیز هارو باید به حال خودشون رها کرد .>> بله این مادربزرگ منه که در جنگ های بی انتها جنگیده 0 0 صبا 1404/3/26 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 22 السا بچه ای است که خیلی زود یادگرفت اگر میخواد پیشرفت کند و به جایی برسد باید موسیقی متن زندگی خودش را خودش انتخاب کند 0 0 سیده محدثه موسوی 1404/1/5 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 439 1 13 نوا 1403/9/8 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 353 ما می خواهیم دوست داشته شویم؛ اگرنه، مورد تحسین قرار بگیریم؛ اگرنه، ازمان بترسند؛ اگرنه، مورد نفرت و تحقیر واقع شویم. ما به هر قیمتی می خواهیم حسی را در دیگران برانگیزیم. روح ما از تهی بودن گریزان است؛ و به هر بهایی طالب ارتباط با دیگران است. 0 4 MwBy 1403/9/6 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 47 0 26 violet sorrengail 1403/5/13 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 27 مادربزرگ با زندگی کردن در دنیای واقعی خوب کنار نمی آید . در این دنیا قوانین زیادی وجود دارند و مادربزرگ نمی تواند و نمی خواهد با آن ها کنار بیاید . 0 18 نوا 1403/9/8 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 243 «اگه از کسی که تو وجودش تنفر داره متنفر باشی، این خطر هست که شبیه همون آدم بشی.» «مامان بزرگ همیشه می گفت :" به ظرف پی پی لگد نزن، وگرنه همه اش می پاشه بیرون!"» 0 3 زهراخیرزاده 1403/9/11 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 376 0 0 Zeynab Dayyani🇮🇷🇵🇸 1404/2/21 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 295 0 4
بریدههای کتاب مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است Fmch 1403/5/13 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 442 0 3 "setayesh" 1404/3/5 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 33 نکته خاصی که در مورد خانهٔ مادربزرگ ها وجود دارد این است که هیچوقت بویش را فراموش نمیکنید. 0 8 آبیِکبود 1404/2/27 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 17 اگه نتونی از شر خاطرههای بد خلاص بشی، مجبوری اونها رو با چیزهای شیرینتر بپوشونی . 0 28 sepide._.alian 1404/3/19 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 133 همه هیولاها از اول هیولا نبودهاند، بعضیهایشان هیولاهایی هستند که از اندوه هیولا شدهاند. 0 19 زهراخیرزاده 1403/9/1 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 138 0 1 دخترک قصهها 1403/5/12 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 55 وقتی مادربزرگ داری، انگار یک ارتش پشت سرت داری.این بزرگترین امتیاز یک نوه است:اینکه بدانی یک نفر همیشه طرف تو است، هرچه پیش بیاید. حتی وقتی اشتباه کنی. درواقع، مخصوصا وقتی اشتباه کنی. :)))) 3 11 فاطمـــه* 1402/4/30 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 295 بزرگترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را میستاند، بلکه در این است که میتواند بازماندگان را به نقطهای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند. 0 21 مریم 1404/3/16 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسفم فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 33 0 2 زینب 1404/1/16 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 72 و یک روز صبح، دیگر فردایی وجود ندارد. 0 16 sepide._.alian 1404/3/19 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 129 روی تخت مامانبزرگ دراز میکشد و به عکسهای سیاهوسفید روی سقف خیره میشود. پسر گرگینه انگار برای او دست تکان میدهد و میخندد. در عمق وجودش فکر میکند چطور کسی که اینطوری میخندد میتواند در بزرگسالی به چیزی به غمگینی هیولا تبدیل شود. 0 3 نوا 1403/9/1 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 235 در دنیای واقعی مردم همیشه می گویند وقتی اتفاق وحشتناکی می افتد اندوه و درماندگی و دردی که در قلبمان حس می کنیم «با گذشت زمان کمتر می شود»، اما این حقیقت ندارد. اندوه و درد از دست دادن همیشگی است، اما اگر قرار باشد برای همهی عمر آن ها را با خودمان حمل کنیم، طاقتمان تمام می شود. غم و اندوه فلجمان می کند. بنابراین، درنهایت، اندوه هایمان را بسته بندی می کنیم و جایی می گذاریم. 0 4 صبا 1404/3/27 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 27 مامان بزرگ لحظه ی ساکت شد و گفت :<<بعضی چیز هارو باید به حال خودشون رها کرد .>> بله این مادربزرگ منه که در جنگ های بی انتها جنگیده 0 0 صبا 1404/3/26 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 22 السا بچه ای است که خیلی زود یادگرفت اگر میخواد پیشرفت کند و به جایی برسد باید موسیقی متن زندگی خودش را خودش انتخاب کند 0 0 سیده محدثه موسوی 1404/1/5 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 439 1 13 نوا 1403/9/8 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 353 ما می خواهیم دوست داشته شویم؛ اگرنه، مورد تحسین قرار بگیریم؛ اگرنه، ازمان بترسند؛ اگرنه، مورد نفرت و تحقیر واقع شویم. ما به هر قیمتی می خواهیم حسی را در دیگران برانگیزیم. روح ما از تهی بودن گریزان است؛ و به هر بهایی طالب ارتباط با دیگران است. 0 4 MwBy 1403/9/6 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 47 0 26 violet sorrengail 1403/5/13 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 27 مادربزرگ با زندگی کردن در دنیای واقعی خوب کنار نمی آید . در این دنیا قوانین زیادی وجود دارند و مادربزرگ نمی تواند و نمی خواهد با آن ها کنار بیاید . 0 18 نوا 1403/9/8 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 243 «اگه از کسی که تو وجودش تنفر داره متنفر باشی، این خطر هست که شبیه همون آدم بشی.» «مامان بزرگ همیشه می گفت :" به ظرف پی پی لگد نزن، وگرنه همه اش می پاشه بیرون!"» 0 3 زهراخیرزاده 1403/9/11 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 376 0 0 Zeynab Dayyani🇮🇷🇵🇸 1404/2/21 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 86 صفحۀ 295 0 4