بریده کتابهای خاکسپاری دوم بانوی مرگ سید محمود جهان آرا 1403/8/26 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 169 0 3 زهرا منظمی مطلق 1403/4/20 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 88 نشست و خیلی دقیق، بدون عجله و آرام مسواک زد. مسواک زدنی که عموماً چند برابر نسبت به دیگران طول میکشید و برای او موقعی بود که خیلی دقیق به چیزی فکر میکرد و اثر جانبیاش هم این شده بود که مجتبی میثمی از اغلب هم سن و سالهایش دندانهای بهتر و سالمتری داشت. البته این مقایسه فقط با اقلیتی از هم سن و سالهایش ممکن بود؛ آن عدهای که هنوز نان را با دندانهای خودشان میجویدند. 1 4 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 164 انگار این نبرد هم مانند مادّه و انرژی برای خودش یک اصل بقا دارد و مجتبی است که بالاخره آن را کشف کرده است. قسمت ثابتش هم این بود که انگار از آن سال ۶۱، همیشه آدمهای خوب بودهاند که سرشان بریده میشده و پیکرشان در هم میریخته تا این سال ۶۱. 0 3 ضحی مختارزاده 1403/7/8 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 185 فرمانده جواب داد: اگر کتاب خونده بودی، با ترس آدم ها از دشمنشون آشنا میشدی.جنگ و عاشقی مثل هم می مونن.قانون ندارن. این پایبندی همیشگی ما به قوانین باعث میشه طرفمون هر اقدام خصمانه ای را در یک چهارچوبی انجام بده و در حین انجام دادنش احساس امنیت هم بکنه. این بده! 12 4 suny 1403/4/3 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 50 "عمر دست خداست. صدّام سگ کی باشه؟" 0 3 فاطمه 1403/3/16 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 211 اگر تنها ماندی دیگر حرف خود را حتی اگر حق باشد فریاد نزن، چرا که نه تنها یاری پیدا نمیکنی که احمق هم به نظر خواهی رسید. 0 3 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 79 مشکل اساسی این بود که ایرانیها اشتباهی نکرده بودند، رد و اثری از خود برجای نگذاشته و تلفاتی هم نداده بودند. آنقدر تمیز زده و رفته بودند که خود راشل هر بار هر کدام از پروندهها را میخواند لذت میبرد و همزمان دچار شرم هم میشد. 0 3 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 66 گوشی و خط تلفن همراه از نوع کاملا معمولی بود و در تمام مراکز شنود این مکالمه شنیده شد؛ اما هیچکس به پیرمردی که احتمالا به پسر یا شاگردش میگفت «موتورگازی را بفرست» ابدا مشکوک نشد. 1 3 suny 1403/4/3 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 133 فرمانده هم مثل خود پسر فریاد زد؛ البتّه فریادی که هیچ لرزشی نداشت: «عمر دست خداست. اسرائیل سگ کیه؟» 0 5
بریده کتابهای خاکسپاری دوم بانوی مرگ سید محمود جهان آرا 1403/8/26 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 169 0 3 زهرا منظمی مطلق 1403/4/20 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 88 نشست و خیلی دقیق، بدون عجله و آرام مسواک زد. مسواک زدنی که عموماً چند برابر نسبت به دیگران طول میکشید و برای او موقعی بود که خیلی دقیق به چیزی فکر میکرد و اثر جانبیاش هم این شده بود که مجتبی میثمی از اغلب هم سن و سالهایش دندانهای بهتر و سالمتری داشت. البته این مقایسه فقط با اقلیتی از هم سن و سالهایش ممکن بود؛ آن عدهای که هنوز نان را با دندانهای خودشان میجویدند. 1 4 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 164 انگار این نبرد هم مانند مادّه و انرژی برای خودش یک اصل بقا دارد و مجتبی است که بالاخره آن را کشف کرده است. قسمت ثابتش هم این بود که انگار از آن سال ۶۱، همیشه آدمهای خوب بودهاند که سرشان بریده میشده و پیکرشان در هم میریخته تا این سال ۶۱. 0 3 ضحی مختارزاده 1403/7/8 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 185 فرمانده جواب داد: اگر کتاب خونده بودی، با ترس آدم ها از دشمنشون آشنا میشدی.جنگ و عاشقی مثل هم می مونن.قانون ندارن. این پایبندی همیشگی ما به قوانین باعث میشه طرفمون هر اقدام خصمانه ای را در یک چهارچوبی انجام بده و در حین انجام دادنش احساس امنیت هم بکنه. این بده! 12 4 suny 1403/4/3 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 50 "عمر دست خداست. صدّام سگ کی باشه؟" 0 3 فاطمه 1403/3/16 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 211 اگر تنها ماندی دیگر حرف خود را حتی اگر حق باشد فریاد نزن، چرا که نه تنها یاری پیدا نمیکنی که احمق هم به نظر خواهی رسید. 0 3 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 79 مشکل اساسی این بود که ایرانیها اشتباهی نکرده بودند، رد و اثری از خود برجای نگذاشته و تلفاتی هم نداده بودند. آنقدر تمیز زده و رفته بودند که خود راشل هر بار هر کدام از پروندهها را میخواند لذت میبرد و همزمان دچار شرم هم میشد. 0 3 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 66 گوشی و خط تلفن همراه از نوع کاملا معمولی بود و در تمام مراکز شنود این مکالمه شنیده شد؛ اما هیچکس به پیرمردی که احتمالا به پسر یا شاگردش میگفت «موتورگازی را بفرست» ابدا مشکوک نشد. 1 3 suny 1403/4/3 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 7 صفحۀ 133 فرمانده هم مثل خود پسر فریاد زد؛ البتّه فریادی که هیچ لرزشی نداشت: «عمر دست خداست. اسرائیل سگ کیه؟» 0 5