بریدههای کتاب خاکسپاری دوم بانوی مرگ Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 79 مشکل اساسی این بود که ایرانیها اشتباهی نکرده بودند، رد و اثری از خود برجای نگذاشته و تلفاتی هم نداده بودند. آنقدر تمیز زده و رفته بودند که خود راشل هر بار هر کدام از پروندهها را میخواند لذت میبرد و همزمان دچار شرم هم میشد. 0 6 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 66 گوشی و خط تلفن همراه از نوع کاملا معمولی بود و در تمام مراکز شنود این مکالمه شنیده شد؛ اما هیچکس به پیرمردی که احتمالا به پسر یا شاگردش میگفت «موتورگازی را بفرست» ابدا مشکوک نشد. 1 6 لیلا عابدین زاده 1404/3/8 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 166 فردی قوی محسوب میشود که بتواند بین موانع و عوارض طبیعی و مصنوعی بسرعت جابهجا شود و آن قدر استقامت روحی و جسمی داشته باشد که زیر فشارهای مختلف تسلیم نشود و عقب نکشد. 0 2 suny 1403/4/3 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 133 فرمانده هم مثل خود پسر فریاد زد؛ البتّه فریادی که هیچ لرزشی نداشت: «عمر دست خداست. اسرائیل سگ کیه؟» 0 10 سمانه بهگام 1404/4/2 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 41 1 8 زینب آقائی 1404/4/8 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 213 0 1 𝓜𝓪𝓼𝓸𝓾𝓶𝓮𝓱 𝓽𝓪𝓱𝓮𝓻𝓲 1404/4/13 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 100 0 1 𝓜𝓪𝓼𝓸𝓾𝓶𝓮𝓱 𝓽𝓪𝓱𝓮𝓻𝓲 1404/4/13 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را در آورد و وضو گرفت. حین گرفتن وضو با خودش تکرار کرد:<<مرگ و زندگی دست خداست ،صّدام خر کیه؟>> 0 5 محدثه ساغری 1404/4/15 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را درآورد و وضو گرفت. حین وضو گرفتن با خودش تکرار کرد:«مرگ و زندگی دست خداست، صدام خر کیه؟» 0 0 میمخاء! 1404/4/15 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 41 0 2 مریم مقدم 1404/4/17 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 115 کش را در آورد و نارنجک را هم حدودا همان جایی که پیکر سیدحسین افتاده بود رها کرد تا منفجر شود. همه اش یک پیغام بود:« آمدم و جنازه رفیقم را بردم، کاری هم نتوانستید بکنید.» 0 0 بردیا طهماسبی 1404/4/18 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 185 جنگ و عاشقی مثل هم میمونن، قانون ندارن. 0 4 zahra ansari 1404/4/19 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 184 0 0 فاطمه افچنگی 1404/4/22 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 184 0 1 فاطمه افچنگی 1404/4/22 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 185 0 3 فاطمه افچنگی 1404/4/22 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 119 برنده ها از صبور ها انتخاب میشوند. 0 8 ریـحــانـه الـرســول 1404/4/24 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 230 زندگی اش دو پاره شده بود. آنی که می زیست و آنی که دوست داشت زندگی کند... 0 0 فاطمه عیسوند 1404/4/27 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را درآورد و وضو گرفت. حسن وضو گرفتن با خودش تکرار میکرد: 《مرگ و زندگی دست خداست ؛ صدام خر کیه؟》 0 2 فاطمه عیسوند 1404/4/27 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 108 هر کاری هم میخواست بکند قبلش وضو میگرفت. این وضو گرفتن را به امضای خودش تبدیل کرده بود. همیشه و همیشه. 0 1 فاطمه عیسوند 1404/4/27 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 164 انگار این نبرد هم مانند ماده و انرژی برای خودش یک اصل بقا دارد و مجتبی است که بلاخره آن را کشف کرده است. قسمت ثابتش هم این بود که انگار از آن سال ۶۱ ، همیشه آدمهای خوب بوده اند که سرشان بریده میشده و پیکرشان در هم میریخته تا این سال ۶۱. 0 0
بریدههای کتاب خاکسپاری دوم بانوی مرگ Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 79 مشکل اساسی این بود که ایرانیها اشتباهی نکرده بودند، رد و اثری از خود برجای نگذاشته و تلفاتی هم نداده بودند. آنقدر تمیز زده و رفته بودند که خود راشل هر بار هر کدام از پروندهها را میخواند لذت میبرد و همزمان دچار شرم هم میشد. 0 6 Jupiter 1403/4/23 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 66 گوشی و خط تلفن همراه از نوع کاملا معمولی بود و در تمام مراکز شنود این مکالمه شنیده شد؛ اما هیچکس به پیرمردی که احتمالا به پسر یا شاگردش میگفت «موتورگازی را بفرست» ابدا مشکوک نشد. 1 6 لیلا عابدین زاده 1404/3/8 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 166 فردی قوی محسوب میشود که بتواند بین موانع و عوارض طبیعی و مصنوعی بسرعت جابهجا شود و آن قدر استقامت روحی و جسمی داشته باشد که زیر فشارهای مختلف تسلیم نشود و عقب نکشد. 0 2 suny 1403/4/3 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 133 فرمانده هم مثل خود پسر فریاد زد؛ البتّه فریادی که هیچ لرزشی نداشت: «عمر دست خداست. اسرائیل سگ کیه؟» 0 10 سمانه بهگام 1404/4/2 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 41 1 8 زینب آقائی 1404/4/8 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 213 0 1 𝓜𝓪𝓼𝓸𝓾𝓶𝓮𝓱 𝓽𝓪𝓱𝓮𝓻𝓲 1404/4/13 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 100 0 1 𝓜𝓪𝓼𝓸𝓾𝓶𝓮𝓱 𝓽𝓪𝓱𝓮𝓻𝓲 1404/4/13 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را در آورد و وضو گرفت. حین گرفتن وضو با خودش تکرار کرد:<<مرگ و زندگی دست خداست ،صّدام خر کیه؟>> 0 5 محدثه ساغری 1404/4/15 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را درآورد و وضو گرفت. حین وضو گرفتن با خودش تکرار کرد:«مرگ و زندگی دست خداست، صدام خر کیه؟» 0 0 میمخاء! 1404/4/15 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 41 0 2 مریم مقدم 1404/4/17 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 115 کش را در آورد و نارنجک را هم حدودا همان جایی که پیکر سیدحسین افتاده بود رها کرد تا منفجر شود. همه اش یک پیغام بود:« آمدم و جنازه رفیقم را بردم، کاری هم نتوانستید بکنید.» 0 0 بردیا طهماسبی 1404/4/18 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 185 جنگ و عاشقی مثل هم میمونن، قانون ندارن. 0 4 zahra ansari 1404/4/19 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 184 0 0 فاطمه افچنگی 1404/4/22 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 184 0 1 فاطمه افچنگی 1404/4/22 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 185 0 3 فاطمه افچنگی 1404/4/22 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 119 برنده ها از صبور ها انتخاب میشوند. 0 8 ریـحــانـه الـرســول 1404/4/24 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 230 زندگی اش دو پاره شده بود. آنی که می زیست و آنی که دوست داشت زندگی کند... 0 0 فاطمه عیسوند 1404/4/27 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را درآورد و وضو گرفت. حسن وضو گرفتن با خودش تکرار میکرد: 《مرگ و زندگی دست خداست ؛ صدام خر کیه؟》 0 2 فاطمه عیسوند 1404/4/27 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 108 هر کاری هم میخواست بکند قبلش وضو میگرفت. این وضو گرفتن را به امضای خودش تبدیل کرده بود. همیشه و همیشه. 0 1 فاطمه عیسوند 1404/4/27 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.3 50 صفحۀ 164 انگار این نبرد هم مانند ماده و انرژی برای خودش یک اصل بقا دارد و مجتبی است که بلاخره آن را کشف کرده است. قسمت ثابتش هم این بود که انگار از آن سال ۶۱ ، همیشه آدمهای خوب بوده اند که سرشان بریده میشده و پیکرشان در هم میریخته تا این سال ۶۱. 0 0