بدون زنا ما مردا چی میشم؟
باهاشون چی؟
چه تفاوتی داره؟
📌 داستان «مردان بدون زنان» که با زنگ یه مرد بعد از نیمه شب شروع میشه و سوژهی داستان خاص نیست اما حرفهایی که گفته میشه و نوع رسوندن افکار شخصیت از زنگ تا آخر داستان، قابل تأمل بود.
📌 داستان «سامسا عاشق میشود» که از اسمش تقریبا داستان معلومه و چیزی نمیگم چون لو میره هم، خیلی متفاوت و عجیب به عشق پرداخته بود.
📌 و دو داستان به هم مربوط آخر، « ساندویچ دزد ۱و۲ » که عکس هم داره و هم داستان به طرز موراکامیواری استعاری و سوررئاله و البته عکسا هم همینطور نمادینن. اعتراف میکنم این دوتای آخر بیشتر منو به فکر فرو بردن تا بقیهی داستانا.
🖇️ خب باید بگم هنوزم دیوونهوار طرفدار آثار موراکامیام و حتی مصاحبهای که آخر این کتاب بود هم آشنایی بیشتری از نویسنده محبوبم برام آورد. الگوگیریها و سبک زندگیش رو هم تو اون مصاحبه گفته بود. این مجموعه داستان، مخصوصا با آشنایی کمی که توی پیشگفتار و مصاحبه آخر کتاب از نویسنده پیدا میکنیم، واقعا ارزش حتی دوبار خوندن رو هم داره.