یادداشت بردیا طهماسبی
1404/5/20
وصف اين اثر تو يه جمله يا حتي ده ها جمله... نمي گنجه.اما من تلاشمو ميكنم. به دليل خاصي شروع به خوندنش كردم ولي الان آرزو مي كنم زودتر خونده بودمش. به قدري كه اين نمايشنامه ظريف و گسترده و عميق و بي نظير بود كه من بعد خوندنش مي خوام ده ها بار ديگه بخونمش. در اوايلش(پرده اول) كه شروعي رازآلود داشت و هرچقدر شخصيت هملت برام واضح تر مي شد عجيب تر هم مي شد. شايد چون ويژگي هايي دور از يه شاهزاده اما نزديك به انسان خردمند رو داشت و تو مواجهه با روح هم عاقلانه عمل مي كرد. اواسط نمايشنامه ديگه تاريكي شخصيت ها و حماقتشون آشكار مي شد و هملت هم بيشتر زجر مي كشيد. اما خب همين كه مي دونست با خودكشي چيزي تغيير نمي كنه خودش نشون از خردورزيش داشت. آخراي اثر هم ديگه نهايت قدرت شكسپير رو ديدم. الخصوص صحنه شمشيربازي كه در نهايت ناخواسته بودن هملت به خواسته ي قلبيش رسيد و من هم مبهوت به ديوار روبروم خيره موندم. فهميدم كه سازنده هاي خيلي از آثار جهان(كتاب/فيلم/انيمه/بازي) داستان و شخصيت پردازي و مخصوصا پايان رو از هملت ياد گرفتن و يا اقتباس كردن. و در كل به نظرم خوندنش براي هركسي كه به حداقل فهمي تو ادبيات رسيده واجب و ضرويه. البته بايد بگم ترجمه ي استاد مسعود فرزاد واقعا به خوندن من كمك كرد.(پي نوشت ها/نقد خودشون و شكسپير شناسان معروف/ ترجمه ي برازندشون) با اينكه باقي آثار شكسپير رو نخوندم اما همونطور كه شكسپيرشناسا گفتن: هملت بهترين و موندگار ترين اثر ايشونه و هيچوقت از هربار خوندنش خسته نميشين.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.