بریده کتابهای بار دیگر شهری که دوست می داشتم سجاد آزاد 1402/11/27 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 48 تو سرت را بلند میکنی، با دیدگان مرطوب، و میپرسی: «تو هم از تقدیر میترسی؟ و آیا امکانْ همان تقدیر نیست؟» شاید. و شاید که تقدیر - که من نمیشناسمش - انعطافناپذیرتر باشد. انسان به جنگ امکانات میرود یا با آنها کنار میآید؛ امّا تقدیر، اگر باشد، بنبستِ تمام خیابانهاست. 0 4 سادات خانوم✧*) 1403/5/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 37 0 2 سادات خانوم✧*) 1403/5/27 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 15 0 2 سودآد 1403/7/24 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 26 0 1 شیدا 1403/6/21 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 56 به یاد بیاور که در این لحظه ها نیاز من به تو نیاز من به تمامی ذرات زندگیست. 0 8 فاطمه عباسی 1403/6/23 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 86 در پایدارترین شادیها نیز غمی نهفته است و در پاکترین اعمال قطرهای از ناپاکی. 0 9 مریم محسنیزاده 1403/6/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 35 فرصتهای گریزنده را چون قاصدکها به دست باد نشاندیم. ما، در «خفاخانه»های ضمیر خویش، چیزی را پنهان نگه داشتیم. پنهان و سرسختانه نگه داشتیم. و روزی دانستیم_ و تو نیز خواهی دانست_ که زمانْ جاودان بودن همه چیز را نفی میکند. پوسیدگی بر هر آنچه پنهان شده است دست مییابد و افسوس به جای میماند. 0 0 فرزانه تیموری 1402/9/1 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 22 به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس میدارد، یک مرد هر چه را که میتواند به قربانگاهِ عشق میآورد، آنچه فدا کردنیست فدا میکند، آنچه شکستنیست میشکند و آنچه را که تحمل سوز است تحمل میکند؛ اما هرگز منزلگاهِ دوستداشتن به گدایی نمیرود. 0 14 mahsa 1403/5/24 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 13 0 7 سودآد 1403/7/24 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 81 0 2 فاطمه عباسی 1403/6/23 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 98 یک مرد میگذشت _ هلیا! "یک" مفلوکترین و پژمردهترین اعداد است_ 0 7 زینب آقائی 1403/4/13 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 40 0 14 سادات خانوم✧*) 1403/5/27 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 14 0 3 سادات خانوم✧*) 1403/5/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 39 0 1 محیصـــــا؛ 1403/3/29 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 40 هلیا! برای دوستداشتن هر نفسِزندگی، دوست داشتن هر دمِ مرگ را بیاموز و برای ساختن هر چیزِ نو، خراب کردن هرچیز کهنه را و برای عاشقِ عشق بودن، عاشقِ مرگ بودن را. 0 0 محمدصادق سورتیجی 1403/6/20 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 40 0 3 ام العلایق 5 روز پیش بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 60 در پایدارترین شادیها هم غمی نهفته است و در پاکترین اعمال، قطرهای ناپاکی. 0 2 علی دائمی 1403/5/17 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 49 ما برای فروریختنِ آنچه کهنه است آفریده شدیم. در ما دمیدند که طغیانگر و شورشآفرین باشیم... :) 0 41 زینب آقائی 1403/4/4 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 23 اکنون که اصوات ناخوشایند آنها در تو فرو میریزد و بیدار نشستهای، به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس میدارد، یک مرد هرچه را که میتواند به قربانگاه عشق میآورد، آنچه فداکردنی ست فدا میکند، آنچه شکستنی ست میشکند و آنچه را که تحملسوز است تحمل میکند؛ اما هرگز به منزلگاه دوست داشتن به گدایی نمیرود. 0 2 سادات خانوم✧*) 1403/5/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 42 0 1
بریده کتابهای بار دیگر شهری که دوست می داشتم سجاد آزاد 1402/11/27 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 48 تو سرت را بلند میکنی، با دیدگان مرطوب، و میپرسی: «تو هم از تقدیر میترسی؟ و آیا امکانْ همان تقدیر نیست؟» شاید. و شاید که تقدیر - که من نمیشناسمش - انعطافناپذیرتر باشد. انسان به جنگ امکانات میرود یا با آنها کنار میآید؛ امّا تقدیر، اگر باشد، بنبستِ تمام خیابانهاست. 0 4 سادات خانوم✧*) 1403/5/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 37 0 2 سادات خانوم✧*) 1403/5/27 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 15 0 2 سودآد 1403/7/24 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 26 0 1 شیدا 1403/6/21 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 56 به یاد بیاور که در این لحظه ها نیاز من به تو نیاز من به تمامی ذرات زندگیست. 0 8 فاطمه عباسی 1403/6/23 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 86 در پایدارترین شادیها نیز غمی نهفته است و در پاکترین اعمال قطرهای از ناپاکی. 0 9 مریم محسنیزاده 1403/6/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 35 فرصتهای گریزنده را چون قاصدکها به دست باد نشاندیم. ما، در «خفاخانه»های ضمیر خویش، چیزی را پنهان نگه داشتیم. پنهان و سرسختانه نگه داشتیم. و روزی دانستیم_ و تو نیز خواهی دانست_ که زمانْ جاودان بودن همه چیز را نفی میکند. پوسیدگی بر هر آنچه پنهان شده است دست مییابد و افسوس به جای میماند. 0 0 فرزانه تیموری 1402/9/1 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 22 به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس میدارد، یک مرد هر چه را که میتواند به قربانگاهِ عشق میآورد، آنچه فدا کردنیست فدا میکند، آنچه شکستنیست میشکند و آنچه را که تحمل سوز است تحمل میکند؛ اما هرگز منزلگاهِ دوستداشتن به گدایی نمیرود. 0 14 mahsa 1403/5/24 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 13 0 7 سودآد 1403/7/24 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 81 0 2 فاطمه عباسی 1403/6/23 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 98 یک مرد میگذشت _ هلیا! "یک" مفلوکترین و پژمردهترین اعداد است_ 0 7 زینب آقائی 1403/4/13 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 40 0 14 سادات خانوم✧*) 1403/5/27 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 14 0 3 سادات خانوم✧*) 1403/5/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 39 0 1 محیصـــــا؛ 1403/3/29 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 40 هلیا! برای دوستداشتن هر نفسِزندگی، دوست داشتن هر دمِ مرگ را بیاموز و برای ساختن هر چیزِ نو، خراب کردن هرچیز کهنه را و برای عاشقِ عشق بودن، عاشقِ مرگ بودن را. 0 0 محمدصادق سورتیجی 1403/6/20 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 40 0 3 ام العلایق 5 روز پیش بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 60 در پایدارترین شادیها هم غمی نهفته است و در پاکترین اعمال، قطرهای ناپاکی. 0 2 علی دائمی 1403/5/17 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 49 ما برای فروریختنِ آنچه کهنه است آفریده شدیم. در ما دمیدند که طغیانگر و شورشآفرین باشیم... :) 0 41 زینب آقائی 1403/4/4 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 23 اکنون که اصوات ناخوشایند آنها در تو فرو میریزد و بیدار نشستهای، به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس میدارد، یک مرد هرچه را که میتواند به قربانگاه عشق میآورد، آنچه فداکردنی ست فدا میکند، آنچه شکستنی ست میشکند و آنچه را که تحملسوز است تحمل میکند؛ اما هرگز به منزلگاه دوست داشتن به گدایی نمیرود. 0 2 سادات خانوم✧*) 1403/5/28 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 82 صفحۀ 42 0 1