بریدۀ کتاب

بار دیگر شهری که دوست می داشتم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 23

اکنون که اصوات ناخوشایند آنها در تو فرو می‌ریزد و بیدار نشسته‌ای، به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربانگاه عشق می‌آورد، آنچه فداکردنی‌ ست فدا می‌کند، آنچه شکستنی ست می‌شکند و آنچه را که تحمل‌سوز است تحمل می‌کند؛ اما هرگز به منزلگاه دوست داشتن به گدایی نمی‌رود.

اکنون که اصوات ناخوشایند آنها در تو فرو می‌ریزد و بیدار نشسته‌ای، به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربانگاه عشق می‌آورد، آنچه فداکردنی‌ ست فدا می‌کند، آنچه شکستنی ست می‌شکند و آنچه را که تحمل‌سوز است تحمل می‌کند؛ اما هرگز به منزلگاه دوست داشتن به گدایی نمی‌رود.

21

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.