حسین شیرزادی

حسین شیرزادی

@shirzadi.
عضویت

اردیبهشت 1404

72 دنبال شده

53 دنبال کننده

                پیری و جوانی چو شب‌ و روز بر آمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم.

بهترین زندگی؛ تنهایی پر مشغله است.
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
حسین شیرزادی

حسین شیرزادی

7 ساعت پیش

        به نام کسی که آموختن و یاددادن، آموخت.

کتاب جالبی بود از تمام کتاب‌های آقای یامین‌پور این کتاب ضعیفه‌شان هست که باز جایگاه بسیار بالایی دارد که من تا صفحه صد و هفتاد خواندنش معتقد بودم کتاب جالبی نیست؛ اما ناگهان داستان انگار جان گرفت و تلنگرهای کتاب خیلی خوب بود از یک ویژگی نویسنده خیلی خوشم می‌آید آن این است که هزاران نکته نویسندگی، اخلاقی را در متن داستان قرار می‌دهد که این خیلی دارای ارزش است.

به افرادی که خیلی به انقلاب علاقه‌مند نیستند و طرف‌داران حکومت قبل هستند پیشنهاد می‌کنم این کتاب رو مطالعه بفرمائید ((اصلاً هیچ قیاسی بین حکومت فعلی با حکومت قبلی در این کتاب اتفاق نمی‌افتد؛ اما دوست دارم این سیر گذر زمان در آن زمان رو ببینید و در ذهن داشته باشید فقط!)).
در نهایت از نویسنده برای ایجاد تفکر تشکر می‌کنم این نکته بسیار مهم است که شخصی بعد از خواندن کتاب متفکر می‌شود که بخش اعظم‌اش به‌دلیل نحوه نویسندگی است.

اما مطلبی که در دل خودم است، روش گمراه‌کردن یک جامعه و خراب‌کردن یک جامعه هنوز هم یکسان است و در تاریخ همین روش بوده و با این روش همیشه جامعه را خراب می‌کردند روش شهوت و یا لذت بی‌پایان.

پهلوی وقتی می‌خواست مردم را خانه‌نشین کند و فکر نهضت امام خمینی و انقلاب را از سر مردم بیرون کند، فحشا و کارهای مستهجن و کثیف را در جامعه رواج داد و بعد از آن دید که سیستم خود دولت این جامعه را قبول نمی‌کند، سیستم را هم خراب کرد و دچار فحشا کرد، اما، اما، اما، این اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌های احمق به یک نکته توجه نکردند؛ فطرت؛ شما شاید توانسته باشید که با کارهای مستهجن انقلاب را چند سال عقب بیندازید؛ اما این روش هیچ‌وقت در تاریخ جواب نبوده، همیشه سخن این بزرگ در ذهن من می‌آید که تهش چه حالا شما این جامعه را هم دچار کارهای کثیف کردید تهش چه؟ کمااینکه در غرب الان آمار اسلام‌آورندگان بسیار زیاد است یا طرف‌داران فلسطین که دیگر سر به فلک می‌کشد و هر جان نیمه سالمی از آن حمایت می‌کند. ای غرب تا مدت کمی می‌توانی وقت بخری؛ اما فطرت و ذات آدمی را چه می‌خواهی بکنی دین ما بر اساس فطرت ماست و آدمیت در جهان با فطرت جلو می‌رود کما این‌که شما چند صباحی آن را به گوشه‌ای از فطرتش مشغول کنی؛ اما آن بالاخره جامه می‌درد و دیگر جلودارش نخواهی بود، آن روز می‌خواهی چه کنی ای جامعه غرب؟ البته کاری نمی‌توانی بکنی! به جز دیدن پایان لیبرالیسم و غرب البته آن‌قدر هاهم آسان نیست چه خان‌های سخت تر از خان های رستم که باید بگذرانیم تا به آنجا برسیم و این جز با توکل اتفاق نمی‌افتد و باید سلاح به دست بگیریم که افضل سلاح‌ها دعاست.
      

4

8

        از کجای زندگی این بزرگ شروع کنم و بگویم، خودم نیز متحیرم.

آقای انصاری مردی بود که تمام اساتیدش به او می‌گفتند دیگر علم ما همین میزان است، و او سیراب نمی‌شد و همواره به قول خودش در حرکت بود و یک‌جا بند نمی‌شد و برای علم به شهرهای بزرگ و در کنار اساتید بزرگ رفته بود اساتیدی که وقتی می‌خواست از آنها خداحافظی بکند می‌گفتند بیشتر از آنکه ما به او یاد بدهیم او به ما یاد می‌داد.

یک نکته جالب از کتاب هست که برداشت خودم هست؛ این نکته این هست که بسیار فقها سعی در بهترشدن ایران، و جهاد با دشمنان داشتند؛ اما هر بار به یک دلیلی شکست می‌خوردند و با کلی شهید و آسیب و... بر می‌گشتند و حالا می‌خواهم این را بگویم که خیلی سعی شده و کلی برنامه‌ریزی‌شده؛ می‌توان گفت دویست و پنجاه سال یا سیصد سال است که برنامه‌ریزی کرده‌اند تا ایران را فقها و... مدیریت بکنند؛ ما امروز به اینجا رسیدیم؛ اما متأسفانه برخی مسئولان این را درک نمی‌کنند و دل نمی‌سوزانند و این جای تأسف دارد و باید برای این موقعیت پیش‌آمده که لطف خدا بوده و برای این‌که به هدف خودش و تا اینکه بشود یک تمدن کامل اسلامی باید تلاش کرد، جهاد کرد و... 

خلاصه بگویم این موقعیت پیش‌آمده آرزوی مردمان دویست و پنجاه سال قبل تا انقلاب ما بوده که ما الان در اختیارش داریم و باید با تمام وجود سعی بکنیم تمدن اسلامی را به بهترین شکل و کامل‌ترین اول بهترین درجه برسانیم و به هدف برسانیمش.

آقای انصاری بارها می‌دید که به ایران حمله شده و یا شاه بی‌کفایت است اما کاری از آن مرد بزرگ بر نمی‌آمد.

کاش هیچ‌وقت خواندن این کتاب و دیدن زندگی این مرد بزرگ به پایان نمی‌رسید.

از نویسنده کتاب‌هم به‌خاطر همه‌خوان بودن کتاب و شیوایی قلم تشکر می‌کنم.
      

10

        حماسه!؟
اصلا چرا حماسه!؟
مگر چه شده!؟

کتاب حماسه حسینی از استاد، شهید مرتضی مطهری است، این کتاب واقعا شرح زندگی سیاسی و چرایی واقعه کربلا را می‌دهد و این واقعا زیباست.
حال جواب سوال سوم خودم را بدم که اول پرسیدم دوتای اولی را خودتان به کتاب مراجعه کنید برا فهمیدنش.
اما سوال مگر چه شده!؟ می‌خواهم بگویم: این اتفاق عالم گیر شد که مرگ شیرین تر از زندگی ذلت بار است این اتفاق آنقدر عالم گیر شد که حتی مهاتما گاندی که اصلا شخصی مسلمان هم نیست، از حماسه حسین درس می‌گیرد و کشورش را مستقل می‌کند، یا مثلا یک کشور تازه انقلاب کرده و بدون هیچ تجهیزات و سرمایه درست در مقابل حداقل چهل کشور ایستادگی می‌کند که ذلت را نپذیرد و رهبر آن زمان کشور می‌فرماید انقلاب مارا محرم و صفر زنده نگه داشته است.
یا مثلا یک کشیش مسیحی می‌گوید اگر حسین در دین ما بود، تمام عالم را مسیحی می‌کردیم: به اعجاب انگیز بودن حرفش کاری ندارم به این کار دارم که مگر امام حسین چه کرد که به‌قول این کشیش مسیحی اگر مسیحی بود می‌توانستند کل جهان را مسیحی کنند؟
اگر ما فقط یک نقطه پر رنگ  از حماسه حسین علیه‌السلام بخواهیم بگوئیم، همین ذلت نپذیرفتن اوست که جهانی شده.
پیشنهاد می‌کنم این کتاب را مطالعه بفرمائید.
      

7

        سطح این کتاب نسبت به کتاب‌های دیگر خیلی بالاتر بود و این کتاب می‌رود جزو آن کتاب‌هایی که در زندگی باید چندبار بخوانمش.

چند نکته بسیار مهم است که گفتم خدمت شما ارائه بدم: نکته اول این هست که ما چه از درس‌های که خواندیم و چه صحبت‌های که شنیدیم شاید خودمانم ندانیم، اما با تجربه انس گرفتیم و زمانی که می‌شنویم فلان جای مثل ناسا فلان حرف را زد، به‌راحتی و بدون هیچ استدلالی قبول می‌کنیم.

نکته دوم: ما در زندگی، انواع مختلفی از کتاب‌ها را می‌خوانیم، و صوت‌هایی را می‌شنویم؛ این کتاب‌ها و صوت در ذهن ما نقش می‌بندند، پس چه بهتر که یک کتاب‌هایی را به‌عنوان پایه و مبنا یا به‌اصطلاح (ستون) قرار بدهیم و هر کتابی را که خواندیم و یا می‌خواهیم بخوانیم از یک فیلتر رد بشود که این فیلترهم بر اساس مبنای ذهنی ما ساخته شده است، حال چه‌بهتر که این کتاب جزو مبانی اصلی ذهن ما بشود، و هر کتاب دیگری را که می‌خواهیم بخوانیم و یا خواندیم مطلبش را از مبنای این کتاب رد بکنیم. ان‌شاءالله در صفحه بهخوان بنده لیستی منتشر خواهم کرد که مبنای فکری ما و فیلتر ذهن ما ان‌شاءالله از آنها گرفته بشود.
      

7

        از کتاب‌های بسیار عجیبی هست که خواندم، می‌شد نام این کتاب را گذاشت معجزات جنگ، از خودگذشتگی رزمنده‌ای که سه‌روزه آب نخورده و آبش رو می‌بخشد به مجروح اسیر شده عراقی بگیر تا زمانی که عراقی‌ها ضدهوایی را روی زمین کار گذاشته باشند و بهترین نقشهٔ کشان جهان، با تمام و بهترین تسلیحات و نیروهای کمکی از چند جای جهان گرفته باشند و فکر بکنند که دیگر ردشدن از آن همه موانع و... محال باشد؛ اما ناگهان صدای ایمان را می‌شنوند صدایی که اگر باشد هیچ‌چیز جلودارش نیست.

وقتی اسیری بلندپایه را می‌گیرند، می‌گوید: نقشه‌کشان ورشو و تسلیحات آمریکایی و خیانت پشت‌سرهم منافقین و با آن آب‌وهوای مزخرف و زمین شنی که پای انسان تا زانو در آن فرومی‌رود و مین‌گذاری‌های سنگین ما و سیم‌خاردارهایی که از آلیاژی به‌کاررفته که بریده نشود و یا به‌سختی بریده شود، شما تا اینجا چگونه توانسته‌اید بیایید، تازه این اسیر خبر از آن نداشت که بچه‌ها پنج‌روزه در محاصره‌اند و دارویی برای مجروحان وجود ندارد و غذا و آبی هم برای خوردن در این کانال نیست، حقیقتاً باید دست‌بوس تمام رزمندگان باشیم، رزمندگانی اگر آن روزها آن طور به دشمن حمله نمی‌کردند الان معلوم نبود مثل واقعه‌ای که نوامیس مارا از چند تیر برق در خرمشهر آویزان کردند، در کل ایران این کار را بکنند و درود خدا و رسولش و اهل‌بیتش به آن مردان پاک.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.