یادداشت حسین شیرزادی
1404/6/31 - 22:02
به نام کسی که آموختن و یاددادن، آموخت. کتاب جالبی بود از تمام کتابهای آقای یامینپور این کتاب ضعیفهشان هست که باز جایگاه بسیار بالایی دارد که من تا صفحه صد و هفتاد خواندنش معتقد بودم کتاب جالبی نیست؛ اما ناگهان داستان انگار جان گرفت و تلنگرهای کتاب خیلی خوب بود از یک ویژگی نویسنده خیلی خوشم میآید آن این است که هزاران نکته نویسندگی، اخلاقی را در متن داستان قرار میدهد که این خیلی دارای ارزش است. به افرادی که خیلی به انقلاب علاقهمند نیستند و طرفداران حکومت قبل هستند پیشنهاد میکنم این کتاب رو مطالعه بفرمائید ((اصلاً هیچ قیاسی بین حکومت فعلی با حکومت قبلی در این کتاب اتفاق نمیافتد؛ اما دوست دارم این سیر گذر زمان در آن زمان رو ببینید و در ذهن داشته باشید فقط!)). در نهایت از نویسنده برای ایجاد تفکر تشکر میکنم این نکته بسیار مهم است که شخصی بعد از خواندن کتاب متفکر میشود که بخش اعظماش بهدلیل نحوه نویسندگی است. اما مطلبی که در دل خودم است، روش گمراهکردن یک جامعه و خرابکردن یک جامعه هنوز هم یکسان است و در تاریخ همین روش بوده و با این روش همیشه جامعه را خراب میکردند روش شهوت و یا لذت بیپایان. پهلوی وقتی میخواست مردم را خانهنشین کند و فکر نهضت امام خمینی و انقلاب را از سر مردم بیرون کند، فحشا و کارهای مستهجن و کثیف را در جامعه رواج داد و بعد از آن دید که سیستم خود دولت این جامعه را قبول نمیکند، سیستم را هم خراب کرد و دچار فحشا کرد، اما، اما، اما، این اسرائیلیها و آمریکاییهای احمق به یک نکته توجه نکردند؛ فطرت؛ شما شاید توانسته باشید که با کارهای مستهجن انقلاب را چند سال عقب بیندازید؛ اما این روش هیچوقت در تاریخ جواب نبوده، همیشه سخن این بزرگ در ذهن من میآید که تهش چه حالا شما این جامعه را هم دچار کارهای کثیف کردید تهش چه؟ کمااینکه در غرب الان آمار اسلامآورندگان بسیار زیاد است یا طرفداران فلسطین که دیگر سر به فلک میکشد و هر جان نیمه سالمی از آن حمایت میکند. ای غرب تا مدت کمی میتوانی وقت بخری؛ اما فطرت و ذات آدمی را چه میخواهی بکنی دین ما بر اساس فطرت ماست و آدمیت در جهان با فطرت جلو میرود کما اینکه شما چند صباحی آن را به گوشهای از فطرتش مشغول کنی؛ اما آن بالاخره جامه میدرد و دیگر جلودارش نخواهی بود، آن روز میخواهی چه کنی ای جامعه غرب؟ البته کاری نمیتوانی بکنی! به جز دیدن پایان لیبرالیسم و غرب البته آنقدر هاهم آسان نیست چه خانهای سخت تر از خان های رستم که باید بگذرانیم تا به آنجا برسیم و این جز با توکل اتفاق نمیافتد و باید سلاح به دست بگیریم که افضل سلاحها دعاست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.