آقای رضایی من از شما متشکرم 
گویا در این کتاب کم حجم  از زبان همه ی کتاب دوستان سخن گفتین.
صمیمی ، ساده ، روان ، آرامش بخش.
من که عاشقش شدم 😍


      

        من تا اسم خانوم کینسلا رو دیدم یاد خنده های رمان قبلی افتادم و سریع این کتاب رو انتخاب کردم و خوندم.
داستان یک وکیل جوان پرتلاش که تو 
یکی از بهترین شرکت های  لندن کار می کنه و خودش خبر نداره از نقاب رضایتی که روی صورتش داره و......
موضوع جالبی رو انتخاب کردن ،
 واقعا می تونه این موضوع جهانی باشه که ما خودمون رو وقف شغلمون می کنیم غافل از اینکه پول همه ی زندگی نیست و باید از لحظه هامون لذت ببریم ، بدونیم که همیشه جوان نیستیم،
زندگی باید در لحظه باشه فقط همین✋
      

        بهترین همراه واسه شما اگر  داخل خانواده تون یک نوپا یا کودک دارین‌ .
مهم نیست عنوان نسبت شما با کودک چیه ( مامان،بابا،خاله،دایی،
عمو،عمه و پرستار .....)
 مهم اینه متوجه میشید، دارید با یک انسان غارنشین برخورد می کنید😄
به نظر اگر چه همه ی بچه های جهان از نظر ظاهر با هم متفاوتن
ولی از نظر ذهن و باطن یکی هستن و  همه دارای بلندترین جیغ‌ ها در بین انسان ها ی کوچک و بزرگ هستن😂
امیدوارم رشد والدین آگاه روز به روز بیشتر بشه و این فرشته های کوچک تبدیل به انسان های فهمیده و باسواد و آگاه در تمام نقاط   دنیا بشن😌🤲

      

        عالی بود ،  در صورتی که حال نمایشنامه خوانی داشته باشی .
اگر حس خواندن  نداری مثل من این کتاب را بشنو.
سبک پوچ نمایی این نوشته با پوچ گرایی کتاب های آلبرکامو متفاوته به نظرم.
در کل این نمایشنامه و باغ آلبالو به نظر من دوست داشتنی هستند.

      

        علاقه ی زیادی داشتم که این کتاب معروف رو بخونم  ولی واقعا کتاب خاصی نبود 😟
حیف از این اسم و  ایده ی نویسنده ی عزیز که نتونسته بود خوب اجرا بشه .
خانه ی لهستانی ها می تونست کتابی لطیف و روزمرگی های قشنگ زندگی ایرانی باشه، و داستان مهمان نوازی و برخورد ایرانی ها با خارجی ها رو تعریف کنه که متاسفانه خوب  پیش نرفت و پایان بسیار ضعیفی داشت .
      

        رمانی با تلخی بی پایان .....
انگار خودم بودم و داشتم خاطراتم رو مرور می کردم.
اصلا داستان رو گم نمی کردم.
سرمای اردبیل و رابطه ی  اعضای خانواده به وجود منم لرزه انداخت.
چقدر غم ، چقدر در طول داستان به خودم گفتم پول خوشبختی نمیاره.
      

        طبق این کتاب همه بیشعور هستن جز خود نویسنده😂
      

        به نظرم از وقتی کتاب ملت عشق ترند شد کتاب های خانوم شافاک بولد شدن وگرنه خیلی عالی نیستن .
موضوع کتاب گم میشه بین اتفاقات خیلی فرعی و جالب نیست.
      

        مطالب درباره ی تربیت کودک تکراری هست ولی هرکدوم حرفی برای گفتن دارن و آموزنده هستن مادر کافی رو باید برای صبر و  آرامش مادرانه داشته باشی
      

        روزمرگی های یک کنت روس که به دلیل نوشتن شعر در دادگاه بلشویک ها محکوم به گذران زندگی در یک هتل میشه و بسیار زیباست.
بسته ی سیاسی،تاریخی،اجتماعی کامله.
      

        قبل از خوانش کتاب فکر می کردم با یک داستان تاریخی قوی قراره شگفت زده بشم ، متاسفانه داستان و کلمات و گفتگوها ضعیف بود.
      

        اگر دوران دبیرستان صفحه ی اول کتاب رو می خوندم انتخابم نبود.
 باید به ثبات ذهنی و آرامش بعد از نوجوانی برسی بعد با کتاب یک عاشقانه ی آرام عاشقی کنی
      

        تنها کتاب این نویسنده که خیلی خوشم اومد داستان درباره ی سفری خانوادگی که دو خواهر اشخاص اول ماجرا هستن و جالبه موضوع عروس و خواهرشوهر حتی در اروپا هم رایجه😐😁
      

        کتاب ها حتی اگر حرفی برای گفتن نداشته باشند هم مفید هستند ، کتاب دوستش داشتم را دوست نداشتم .
      

        کتاب( زن در ریگ روان) رو به صورت صوتی شنیدم و بسیار برام دلهره آور بود،همش منتظر پایان داستان بودم که ببینم مرد بالاخره نجات پیدا می کنه یا نه.
از نظر من منظور نویسنده عادت کردن انسان ها به شرایط بود که به خوبی بیان شده بود،حیوانات سیرک رو از کودکی با طناب می بندند تا وقتی بزرگ بشن هم دیگر فرار
نخواهندکرد چون به شرایط عادت می کنن و یادشون میره چی بودن ، شخصیت های اول داستان هم کاملا در ذهن من تداعی گر این موضوع بودن