معرفی کتاب ایراندخت اثر بهنام ناصح

ایراندخت

ایراندخت

3.5
26 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

9

ناشر
آموت
شابک
9786005941098
تعداد صفحات
204
تاریخ انتشار
1397/12/27

توضیحات

        اولین باری را که چشمش به او خورد،خوب به خاطر داشت آن روز هم برای گرفتن آتش بیرون رفته بود بود.نزدیک آتشکده داشت به بالا نگاه می کرد،چشمان درشتش از انعکاس آسمان برق عجیبی داشت.قلب ایراندخت تندتر تپید.-«ببخشید می روید کنار تا من رد شوم؟»
-«آه،بله،بله،عذر می خواهم حواسم نبود»
بی آنکه نگاهی به او بکند کنار رفت تا ایراندخت بگذرد اما دختر هرگز آن چهره و آن نگاه آسمانی از خاطرش نرفت.بعد از آن یک بار دیگر او را در آتشکده دید و فهمید روزبه پسر بدخشان بزرگ است.
      

لیست‌های مرتبط به ایراندخت

یادداشت‌ها

          ایراندخت
نویسنده: بهنام ناصح
چاپ چهارم: ۱۳۹۰
نشر: آموت
تعداد صفحات: ۲۰۴

📚📚📚📚📚📚📚📚📚

« اولین باری را که چشمش به او خورد، خوب به خاطر داشت. آن روز هم برای گرفتن آتش بیرون رفته بود. نزدیک آتشکده داشت به بالا نگاه می کرد؛ چشمان درستش از انعکاس آسمان برق عجیبی داشت. قلب ایراندخت تندتر تپید.
_«ببخشید می روید کنار تا من رد شوم؟»
_« آه ، بله، عذر می خواهم حواسم نبود.»
بی آنکه نگاهی به او بکند کنار رفت تا ایراندخت بگذرد اما دختر هرگز آن چهره و آن نگاه آسمانی از خاطرش نرفت. بعد از آن یک بار دیگر او را در آتشکده دید و فهمید روزبه پسر بدخشان بزرگ است.»

«ایراندخت» داستان عشق است... عشقی آسمانی و عشقی زمینی.... روزبه پسر بدخشان، موبد آتشکدهٔ شهر «جی» در جستجوی مذهب و آیینی ست که فساد روحانیان و فقر مردمان ساده دل را نبیند و ایراندخت دختر فقیر ماه بانو که دلدادهٔ روزبه است.
در سالهای آخر حکومت خسرو پرویز، دین تحت سیطرهٔ مغ ها و موبدان فاسد قرار گرفته و جوانان بسیاری از دین روی گردان شده اند.
روزبه به خاطر شک کردن به آیین زرتشت توسط سربازان حکومت ساسانی تحت تعقیب است. او به پیشنهاد پدر راهی سفری می شود که جانش را نجات می دهد و برای روزبه مسیری به سوی کشف حقیقت است. همزمان ایراندخت همزمان با عشق نهانش به روزبه، مسیری را به سوی بالندگی طی می کند.

داستان تاریخی نیست، امّا در دل تاریخ روایت می شود. به نام دوران ساسانی امّا انگار برای همه روزها و سالهاست. 
تاریخی که دین ملعبه ای می شود در دست موبدان و روحانیان و مردمی که فریب وعده های بهشت و آمرزش گناهان را می خورند و با وجود فقر جیب روحانیان پول پرست و فاسد را پر می کنند. چرا که « عادت کردن به بدبختی، از خود بدبختی هم بدتر است.»

🔺  کتاب پایان باز دارد.

🏆 شایسته تقدیر در جایزه کتاب فصل
🏆برنده جایزه گام اول
🏆نامزد جایزه کتاب سال حبیب غنی پور 



        

4

          ابتدای کتاب نوشته رمانی تاریخی نیست و مبتنی بر تخیل است اما با توجه به شخصیت اصلی کتاب روزبه، اصل داستان در واقع بر اساس یه رویداد مهمه تاریخیه که نویسنده با افزودن شخصیت‌ها به اون و نزدیک شدن به روزبه و اون شخصیت‌ها حرف‌هاش رو زده.
از نظر تکنیکی میشه به کتاب ایرادهایی گرفت. مثلا چرا لحن و کلام بعضی شخصیت‌ها شبیه امروزی‌ها بود. به طور کلی با وجود کهن‌نویسی، حس داستان تاریخی نداشت. 
قبلا هم گفتم؛ من واقعا هیچ ایده یا الگویی ندارم که بگم روابط آدم‌ها تو دوران گدَشته و دیالوگ‌های اونها رو چطور باید نشون داد که بعد خواننده‌ها و منتقدین ایراد نگیرن که امروزی شده، نود و هشتیایی شده و قدیمی نیست. شاید اصلا الگو یا روش خاص و مورد قبول همگان هم نباشه. شاید یه نویسنده بیاد بگه از کجا می‌دونیم قدیم تو سطح خانواده و دوست و کوچه‌خیابون چطور حرف می‌زدن  یا زندگی می‌کردن. حرف بیراهی هم نیست چون ما هر چی می‌دونیم از کتاب‌های تاریخه که مورخیت رسمی دربار از اقدامات سیاسی پادشاهان نوشتن و شاید چند سند هم از رویدادهای اجتماعی و فرهنگی. 
برای همین دلایل نمی‌خوام فقط یه خواننده‌ای باشم که نشسته و ایراد نشخوار می‌کنه. منتها به نظرم یه روشی، راهی اسلوبی باید باشه که به داستان تاریخی یا وقوع یافته در زمان قدیم یه رنگ و بوی قدیمی‌تر بده. برای همین یه ستاره کم کردم. 

اما خود داستان و ایده؛ به نظرم کار ارزشمندی بود. اینکه تا یک سوم داستان ندونی ماجرا درباره کدوم شخصیت تاریخ ایرانه و بعد هم که بفهمی با اینکه آخرش رو می‌دونی با کنجکاوی دنبال کنی خودش امتیاز خیلی بالایی داره. داستانی که اولش یه عاشقانه نوجوانانه ساده به نظر میومد تبدیل شد به داستانی پر از چالش‌های فکری که تو هر دوره و زمانی می‌تونه صدق کنه. اینکه عشق حتی در غیاب معشوق می‌تونه باعث رشد یه آدم بشه هم نکته دیگه‌ای بود که خیلی دوست داشتم تو داستان. 

اما ایراد دیگه‌ای که به طور خاص به این کتاب فارغ از موضوع و زمانه داستانش داشتم و یه ستاره دیگه کم کردم متلک‌هایی بود که تو بطن داستان به وضعیت زمان حال داشت. شاید خیلیا خوششون بیاد و چنین این‌همانی رو نقطه قوت کار یه نویسنده بدونن اما به نظر من باعث دوری خواننده از جو کتاب می‌شد و کارکردی اصلی رمان رو توسط نوشته خودش نقض می‌کرد. 

کتاب برای خواننده نوجوان و جوان حتما جذاب خواهد بود و درگیرش می‌کنه و برای هدیه به یه نوجوون کتابخون خیلی گزینه مناسبیه.

        

13