یادداشت منصوره جعفریان

                ایراندخت
نویسنده: بهنام ناصح
چاپ چهارم: ۱۳۹۰
نشر: آموت
تعداد صفحات: ۲۰۴

📚📚📚📚📚📚📚📚📚

« اولین باری را که چشمش به او خورد، خوب به خاطر داشت. آن روز هم برای گرفتن آتش بیرون رفته بود. نزدیک آتشکده داشت به بالا نگاه می کرد؛ چشمان درستش از انعکاس آسمان برق عجیبی داشت. قلب ایراندخت تندتر تپید.
_«ببخشید می روید کنار تا من رد شوم؟»
_« آه ، بله، عذر می خواهم حواسم نبود.»
بی آنکه نگاهی به او بکند کنار رفت تا ایراندخت بگذرد اما دختر هرگز آن چهره و آن نگاه آسمانی از خاطرش نرفت. بعد از آن یک بار دیگر او را در آتشکده دید و فهمید روزبه پسر بدخشان بزرگ است.»

«ایراندخت» داستان عشق است... عشقی آسمانی و عشقی زمینی.... روزبه پسر بدخشان، موبد آتشکدهٔ شهر «جی» در جستجوی مذهب و آیینی ست که فساد روحانیان و فقر مردمان ساده دل را نبیند و ایراندخت دختر فقیر ماه بانو که دلدادهٔ روزبه است.
در سالهای آخر حکومت خسرو پرویز، دین تحت سیطرهٔ مغ ها و موبدان فاسد قرار گرفته و جوانان بسیاری از دین روی گردان شده اند.
روزبه به خاطر شک کردن به آیین زرتشت توسط سربازان حکومت ساسانی تحت تعقیب است. او به پیشنهاد پدر راهی سفری می شود که جانش را نجات می دهد و برای روزبه مسیری به سوی کشف حقیقت است. همزمان ایراندخت همزمان با عشق نهانش به روزبه، مسیری را به سوی بالندگی طی می کند.

داستان تاریخی نیست، امّا در دل تاریخ روایت می شود. به نام دوران ساسانی امّا انگار برای همه روزها و سالهاست. 
تاریخی که دین ملعبه ای می شود در دست موبدان و روحانیان و مردمی که فریب وعده های بهشت و آمرزش گناهان را می خورند و با وجود فقر جیب روحانیان پول پرست و فاسد را پر می کنند. چرا که « عادت کردن به بدبختی، از خود بدبختی هم بدتر است.»

🔺  کتاب پایان باز دارد.

🏆 شایسته تقدیر در جایزه کتاب فصل
🏆برنده جایزه گام اول
🏆نامزد جایزه کتاب سال حبیب غنی پور 



        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.