megan

@megan_1389

82 دنبال شده

57 دنبال کننده

                      سلااام من مگان ام
وی یک کرم کتاب entp  واقعی میباشد
_ بیشتر از ۹۰ درصد عمرمو کتاب خوندم و با کتاب وقت گذروندم.کتاب تا ابددد بهترین دوستمه... 
و آره هیچوقت تو دنیای خودمون نیستم یا بهتره بگم توی دنیای واقعی تر و بهتر خودم زندگی میکنم
حوصله هم ندارم همه کتابایی که خوندم پیدا کنم علامت اینا بزنم چون اونوقت باید تا ۱۰ سال ۲۴ ساعت هر روزمو واسه اینکار وقت بگذرونم:))
                    
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
                این کتاب، جزو معدود کتاب های مشهوری بود که خوندم و ارزش ترند شدن رو داشته..
اصلااا این کتاب رو با خدمتکار مقایسه نکنین؛ چون جذابیت این کتاب واقعا قابل مقایسه نیست^^
برای کسایی که کتاب رو نخوندن،بقیه یادداشت، احتمال اسپویل داره:
وقتی که راوی یه کتاب جنایی_معمایی مثل این کتاب، شخصیت اصلی باشه، هی وسوسه ت می کنه که به خوندن کتاب ادامه بدی و با دلایل مختلف، قاتل رو حدس بزنی و برای خودت توجیه ش کنی.خلاصه که خیلی جذاب‌ترش می کنه.
اوایل کتاب، خیلی معمولی شروع شد.بنظر میومد یه دختر، تو یه کتاب رئال، می خواد از بدبختی هاش و زندگی ش بگه اما اینطور نبود.
تو روزی که کتاب رو  شروع کردم، اصلا زمین نذاشتمش و تو حدودا ۳ ساعت تمومش کردم.
موقع خوندن، مغزم درگیر این بود که:" کی مادربزرگ رو کشته؟"
اوایل به کانر و نانسی مشکوک بودم.هردوتاشون جزو اون افرادی بودن که پتانسیل قاتل بودن رو دارن و همچنین دلایل محکمی برای این کار داشتن( نانسی) و یا زیادی راجب همه چی نظر می دادن( کانر)
اما بعدتر به قاتل قشنگمون، تریکسی هم مشکوک شدم.بچه ها می تونن بیشتر از بزرگترا آب زیرکاه باشن.
کم کم،با خوندن بیشتر، شکاکیتم نسبت به نانسی کم شد.بئاتریس و نانسی، بیشتر از اینکه عروس و مادرشوهر باشن، دوست بودن.
و اگه منطقی فکر کنیم، یه بچه واقعا نمیتونه چندین نفر رو تنهایی بکشه.
پس روی کانر تمرکز کردم؛ اما بعدش گیج شدم.تنها راه ممکن اینکه کانر قاتل باشه، این بود که با مادربزرگ هماهنگ کرده باشن و مادربزرگ، خودش نمرده باشه..
بعد مرگ کانر، گزینه م موند همون خود مادربزرگT^T
اما شرط می بندم هیچکدوممون فکر نمی کردیم تریکسی و بئاتریس اینقدررر باهم صمیمی باشن و دست به قتل بزنن.
آخرش خیلی غیرمنتظره بود( هم فهمیدن اینکه قاتل کی بوده و هم اینکه دیزی واقعا زنده نیست) ولی بازم یه چیزی رو نمی تونم درک کنم.
حتی اگه بقیه هم یه کار اشتباهی رو کرده باشن و دیزی رو کشته باشن، بازم کشتن اونا کار درستی نبود و دیزی رو برنگردوند، درسته؟ یه انتقام بی نتیجه.
اما نانسی و شوهر سابق بدبختش چرا کشته شدن؟
یعنی بئاتریس واقعا اونقدر کینه داشت که بچه خودشو بکشه؟
اینجاهاش یکم گنگ بود و بنظر میومد آخرای کتاب نویسنده کم آورده و همه مکالمه ها رو خیلی سریع پیش می برد.
این نیم ستاره برای این دلیل بود.
        
                هر طور شده، این کتاب باید خونده بشه
فرقی نمیکنه موضوع و نوع کتاب موردعلاقتون باشه یا ازش متنفر باشین؛ و حتی اهل کتاب باشین یا خیر، این کتاب قطعا نظرتونو راجب "کتاب خوندن" عوض میکنه.
اگه تخیلتون قوی باشه،خط به خط کتاب میاد جلوی چشماتون، مثل فیلم می بینینش و احساسات کاراکترا رو با با تمام وجود حس میکنین؛ انگار که خودتون دقیقا وایستادین اونجا و دارین همه ماجرا رو تجربه می کنین:>
من تمام طول کتاب همراه مینا بودم. وقتی خودشو داخل دریا پرتاب کرد،‌ به داخل اعماق دریا فرو رفتم.وقتی عاشق شین شد، منم عاشقش شدم. 
با اینکه بعضی وقتاخودشو فدای خیلی چیزا برای مردمش یا بقیه می کرد و من نمی تونستم درکش کنم، همچنان عاشق اون و شین بودم:))
"خیلی از کسایی که این کتاب رو خونده بودن، اون رو بی منطق و دارای تخیل زیاد، توصیف می کردن؛ اما برای من کاملا قابل باور بود که خدا یا الهه ای وجود داشته باشه که کل دنیا رو کنترل کنه! کسی چه میدونه؟ هر چیزی توی این دنیا ممکنه. ریسمان سرنوشت واقعیه و دقیقا مثل چیزی که مینا گفت، با اینکه قابل رویت نیست اما وجود داره و بعضی وقتا دو نفر هر سر ریسمان جدا میفتن و آسیب پذیر میشن..."
-من به گرایش کسی کاری ندارم ولی از نظر خودم مفهوم این کتاب، عشق خالص بود. اینکه عشق واقعی، هرچقدر هم دور و دست نیافتنی باشه، بازم نمیشه عوضش کرد یا از بین بردش.چون عشق، چیزیه که داخل قلبته و دیده نمیشه اما تا ابد وجود داره •~•

        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

megan پسندید.
            بسم الله 

نادر کیانی به مدت هفت سال نفوذی جمهوری اسلامی در میان کومله بوده است. او که ابتدا با برق‌کشی برای سازمان و تعمیر کولر و... کار خود را شروع کرده بود. پس از مدتی ارتقا درجه گرفته و تبدیل به محافظ شخصیت‌های اصلی کومله می‌شود، سپس به دلیل کمبود نیرو برای شغل مسئولیت پذیرش او را به عنوان مسئول پذیرش سازمان کومله به کار می‌گیرند و او با خوش خدمتی تمام، اعتماد بیش از اندازه مسئولان اصلی کومله را به خود جلب می‌کند. او باز هم به نفوذ خود ادامه داده و به عنوان مجری در برنامه های اصلی کومله حاضر می‌شود. او که در سر سودای ریاست بر کومله را می‌پرورانده است، در زمانی مناسب شرایط را مهیای شرکت خود در انتخابات اصلی حزب و رسیدن به جایگاه ریاست اصلی می‌کند، اما به ناگاه لو رفته و دستگیر می‌شود‌...
در این میان او نه تنها اطلاعات بسیار زیاد در مورد کومله و تشکیلات آن به ایران مخابره می‌کرده است، بلکه وظیفه قراردادن وسایل جاسوسی در سازمان، خراب‌کاری در رادیو کومله، حذف نیروهای افراطی کومله و خارج کردن آن‌ها از مقر و همچنین وظیفه فراری دادن و منصرف کردن افراد جدید جذب شده در حزب را نیز به عهده داشته است.

اگر احساس می‌کنید که با مطالعه این حجم از اطلاعات درباره کتاب کل کتاب اطلاعاتش لو رفته و دیگر ارزش خواندن را برایتان از دست داده است باید بدانید که سخت در اشتباهید. اطلاعات پیرامون کومله و نادر کیانی آن‌قدر در کتاب زیاد است که مطالب بیان شده تنها ذره‌ای از آنچه در کتاب، پیش‌رو دارید را شامل می‌شود. پس با خیال راحت کتاب را نوش جان کنید.

کیانوش گلزار راغب که پیش از این سه کتاب درباره جریان سازمان‌های موسوم به خلق نوشته است (و حقاً هرکدام از کتاب‌ها بهتر از دیگری است) در کتاب جدید خود گل کاشته و روایتی بسیار بکر و جذاب و بی‌نظیر از یکی از مخفی ترین و لاابالی ترین گروهک‌ها را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.
با مطالعه کتاب تازه متوجه می‌شویم که در پس دیدگاه‌های به ظاهر خلق گرایانه کومله و تشکیلات مشابه آن، چه فجایع و جنایاتی اتفاق می‌افتاده است. از تجاوزها و زورگویی‌ها و چپاول‌های نسبت به زنان با ویترینی جذاب برای جذب دختران جوان تا قاچاق انسان و حذف و قتل‌های تشکیلاتی افراد آگاه و درس خوانده، همه‌گی با روکش خلق دوستی وجود داشته است. بهتر است بگوییم که جنبش خلق هرکار ضد خلقی که توانسته در حق این مردم انجام داده است و از انجام بیش از آن نیز ابایی نداشته است.

تمامی اطلاعات موجود در کتاب را به قضایای پیش آمده در سال ۱۴۰۰، به بهانه کشته شدن دختری به نام مهسا امینی اضافه کنید و ببینید که آن‌ها از این حجم مخابره اخبار دروغ، شانتاژهای رسانه‌ای و پشتیبانی تسلیحاتی، به دنبال چه‌ها که نبوده‌اند!!!!
فقط کافی است که رد عبدالله مهتدی در کتاب را پی بگیرید و با خباثت این ضدانسان مابین سطور کتاب آشنا شوید تا بفهمید که او و امثال او از جریانات قائله شهریور ۱۴۰۰ در پی چه بوده‌اند...

مجدداً و هزاران بار باید آفرین و تبریک گفت به کیانوش گلزار راغب به واسطه انتخاب این چنین موضوعاتی و پرداخت دقیق و عمیق او به آن‌ها.
قلم او الحق والانصاف  چیزی کم ندارد و هرچه از او چاپ می‌شود را باید ذره ذره بویید و چشید و غرق در لذت شد.