یادداشت megan/ دیگه حوصله نداره هر کتابی میخونه بیاد اینجا👍🏻

نحسی ستاره های بخت ما
        درسته،من این کتابو خوندم و هنوز زنده م.
با قسمت های پایانیش، جوری اشک می‌ریختم که فکر می کردم دیگه نمی تونم نفس بکشم..
این میزان از دردناک و غم انگیز بودن یه کتاب ممکن نیست.
شما، اول های کتاب با یه تراژدی نرمال رو به رو میشین، دختری که ممکنه هر لحظه بمیره و پسری که سالم و سرحال دوسش داره.
بعد یهویی، همه چی عوض میشه، دیگه عشق و افکار اونا راجب همدیگه مهم نیست، تنها چیزی که مهمه اینه که آگوستوس بتونه زنده بمونه...
که خب نمیمونه
متاسفم اگه اسپویل شد اما اگه قصد خوندن این کتابو دارین، باید بدونین در آخرش با چه چیزی رو به رو میشین.
از بدترین پایان های کتاب های عاشقانه اینه که یکیشون بمیره و اون یکی چیکار کنه؟ نمیره و به زندگیش ادامه بده.
آقای جان گرین ، شما خیلی تو حق هیزل و آگوستوس بد کردی...نمی تونم ببخشمت.. شرمنده..
      
58

11

(0/1000)

نظرات

🙏

0