Fatemeh

Fatemeh

بلاگر
@fatemeh_82
عضویت

مرداد 1404

98 دنبال شده

92 دنبال کننده

                من همیشه تصور می کردم که بهشت نوعی کتابخانه خواهد بود.

              

یادداشت‌ها

نمایش همه
Fatemeh

Fatemeh

1404/6/28 - 04:20

        آتش بدون دود 
 اولین کتابی که از نادر ابراهیمی خوندم ، بدون هیچ پیش زمینه ای از  قلم نویسنده . 
انقدر این کتاب برام جذاب و گیرا بود که حد نداره . جلد اول مجموعه ای از ۳ کتاب (گالان و سولماز ، درخت مقدس و اتحاد بزرگ ) که هر کدوم برای من جذاب و گیرا و به شدت مجذوب کننده بود ...

گالان و سولماز : عاشقانه ای نایاب در دل ترکمن ، با روایتی جذاب و شیرین از دلاوری های گالان و ماجراهای دو قوم بزرگ ترکمن و اختلاف نظر و جنگ بینشون . انقدر همه چی این کتاب کامل و تکمیل بود که هر خواننده ای رو مجاب میکنه جلد های بعدی رو هم بخونه . درواقع اصلا نمی‌تونید نصفه رهاش کنید . قبلا گفته بودم که به کتاب های عاشقانه جبهه دارم و فکر می‌کنم منتظر همین کتاب بودم🥲

درخت مقدس : بر خلاف کتاب اول ، عاشقانه این کتاب کمتر شد به نسبت و موضوع جدیدی به میان اومد . مبارزه با خرافات...
تغییر دادن طرز فکر و عقاید مردمی که این باور در وجود همه شون ریشه کرده و هیچ جوره جدا نشدنی نیست . پر از مفاهیمی که برای ما دور از ذهن نیست و تو زندگیمون و جاهای مختلف ایران هم باهاش آشنا هستیم و چقدر قشنگ تو این کتاب تفاوت فکری و عقیدتی فرزندان رو با پدرها نشون میده ، جوری که انگار نمیخوان ادامه دهنده مسیر اون ها باشن و راستای اتحاد صحرا قدم برمیدارن .

اتحاد بزرگ :  کتاب سوم و ادامه ماجرای کتاب قبل ...
تلاش آلنی برای مبارزه با اعتقادات مردم و مبارزه با یاشولی ایدین ! برای اینکه به مردم بفهمونه درخت مقدس شفا دهنده نیست و حکیم لازمه ! 
و چه نقشه ها و راه هایی برای مقابله با آیدین...😉

خوندن جلد اول کتاب برام بسیار بسیار لذت بخش و زیبا بود و عمیقا دلم برای خیلی از شخصیت های کتاب که میدونم تو کتاب های بعدی نیستن تنگ میشه و بی صبرانه  مشتاقم که جلد دوم رو شروع کنم 😃 
زیاد اهل نوشتن های طولانی نیستم و اگر متن بدی شد شما دوستان کتابخون و عزیز بر من ببخشید 🥲
      

46

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه
Fatemeh

Fatemeh

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 81

در هوای سحرم حال و هوای دگر است هر چه دارم همه از حال و هوای سحر است نازپرداز طراوت،همه جا در پرواز مهربانوی لطافت،همه جا در گذر است سحرم با طرب آید که:نوید ظفرم سحرم بال و پر آردکه:زمان سفر است بوی یاس آرد و گوید که تو را همنفس است عطر عشق آرد و گوید که تو را راهبر است من سبکبال تر از چلچله پرواز کنم گر چه پایم،همه در خاک،به زنجیر،در است سفر عالم جان است و جدایی از خویش نه از آن گونه سفرهاست که در بحر و بر است هر طرف بال گشایم همه جا چهره دوست پاک چون پرتو خورشید به پیش نظر است هر دو بازوی،گشودست به سویم که تو را گرم تر از دل و جان،بر سر این سینه سر است هر دو بازوی گشایم به هوایش که مرا تا تو همصحبتی ای دوست جهان زیر پر است سحر بی تو، سحر نیست،گذر در ظلمات نفس بی تو،نفس نیست،هبا و هدر است خود،تو روح سحری،با تو من از خود به درم هر که با روح سحر باشد،از خود به در است با سحر همسفرم روبه چمنزار امید یعنی آنجا که تو می تابی و دنیا سحر است جای دل آتشی از مهر تو در سینه روان جای خون،عشق تو درجان و تنم شعله ور است.

2

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.