فائزه میرجلیلی

تاریخ عضویت:

مرداد 1402

فائزه میرجلیلی

@faeze.mirjalili

46 دنبال شده

16 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        تا کلمه آخر را با اشتها بلعیدم هرچند برخی تعبیرها به مذاقم شور و تلخ آمد.
کتاب «و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد» هم سفرنامه بود هم نبود اما سیرنامه‌‌ای ناتمام بود.
نویسنده بیش از آنکه از خم و قوس نمای اماکن بگوید یا آیین‌های محلی را با آب و تاب توصیف کند، مخاطب را به درونش راه می‌دهد و خواننده از مردمک چشم او جهان را به تماشا می‌نشیند. مهزاد الیاسی با برون‌ریزی درونش، آغاز سیرش را به ما نشان می‌دهد؛ سفر از خود به خود.
مهزاد هر مرز جغرافیایی را در می‌نوردد، دیوار مرزها در برابرش فرو می‌ریزد و از اعتبار ساقط می‌شود. وجودش گسترده‌تر از جهان، کش می‌آید. تحدید مکان روحش را تهدید می‌کند و او را بیش از پیش در خود فرو می‌برد. او در پی راهنمایی است تا این خودِ در خودِ وسیع غرقه‌اش را دستگیر باشد. مجاور خانقاه می‌شود، پای مثنوی می‌نشیند، ورد می‌گوید اما ناگاه به خود می‌آید که این عرفان، افیونی‌ست دست‌وپاگیر. او نمی‌خواهد این سفری که از درون آغاز شده در درون محبوسش کند. فطرتش به او تلنگر می‌زند مبدا که با مقصد یکی شد، سارق پویایی و سرزندگی است. از عرفان مخدر دل‌زده می‌شود و از قدرت بی‌رحم بیزار. الیاسی دنبال نسخه‌ای جامع می‌گردد که معرفت و قدرت را در هم بیامیزد.
راهی که مهزاد شروع کرده از من، در من و به من ختم نمی‌شود بلکه سفری‌ست از من، با ما، به او. آنکه خالق است راهبر هم هست و تنها برنامه اوی "غنی" است که تعالی فرد و جامعه را تضمین می‌کند.

#شاید_آب_در_کوزه_و_او_تشنه‌لبان_می‌گردد.

#معرفی_کتاب

#با_کتاب_قد_بکش
#تنها_کتاب_نخون 
#حلقه_هشتم‌کتاب

https://eitaa.com/FaezeMirjalili72
      

4

        «گربه‌هه که عذاب نمی‌کشه. ببین چقدر خوشحاله.»۱
پرونده خانواده مینوری با سرگردانی و خشم سربازکرده فرزندانشان بسته شد.

فرزندانی که حتی به احساسات سرکوب‌شده مادر هم رحم نکردند و حیوان خانگی‌اش که حالا همه‌کسش بود را از او جدا کردند.

نسلی بی‌رحم‌تر از نسل پیشین، میوه آفت‌زده فرهنگ فردگرایی است که غلیظ‌تر از والدین، سخت‌دلی را هجی می‌کنند. وقتی پدر و مادر که مظهر فداکاری هستند، خودمحور شدند فرزندان، عمیق‌تر راه و رسم سلاخیِ همه به نفع خود را می‌آموزند.

آلدو، پدر خانواده خیانت می‌کند اما به خاطر فرزندانش برمی‌گردد. (هرچند راه بی‌وفایی به همسر را در پس پرده ادامه می‌دهد.) حالا فرزندانی دارد که خاطراتش را لگدمال می‌کنند برای تصاحب هرچه زودتر سهم‌الارث.

بندها حجاب از سر عقده‌های سربازکرده، غم‌های فروخورده و هوس‌های مهارنشده این خانواده برمی‌دارد. این رمان چون قوطی سه‌بعدی است که هر وجهش را پدر، مادر و فرزند روایت می‌کند. نقطه کانونی آن، خیانت مرد خانواده است که تحت تاثیر انقلاب جنسی اروپا، تسلیم هوس‌هایش می‌شود.
هرگاه هوس افسار پاره کند، قادر است هر مفهوم مقدسی را به لجن بکشد. آزادی را به هرزگی، عشق را به هوس‌بازی، رشد را به سوت و هورای عبث تنزل دهد.

۱)آخرین جمله کتاب بندها از استارنونه

#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/FaezeMirjalili72
      

1

        کتاب یحیی بوی خاک نم‌زده گیلان را می‌دهد که رد پای یک طلبه روی آن نقش بسته.
کتاب، ماجرای سفر تبلیغی یک طلبه را به روستا روایت می‌کند. طلبه‌ای که پیش از به دنیا آمدنش، نذر طلبگی شد. نوزادیش را در آغوش پدری ۵۲ ساله گذراند. پدر کارآزموده، راه‌های میانبر عاشقی را به او می‌آموخت: اینکه به درختان و مکان‌ها سلام کن، به هر مکان جدید وارد شدی نمازی دو رکعتی به عنوان سلام بخوان، به وقت اضطراب دستت به دامن زهرای مرضیه باشد، حرف خدا را بزن آنکه آمدنی باشد می‌آید و ....
اینگونه زلال، خشت‌خشت بنای وجود یحیی با اخلاص چیده می‌شود. وقتی برای تبلیغ اعزام می‌شود با مردم به دامنه کوه می‌رود، گل گاوزبان و سیمانه می‌چیند و با چیدن هر گل ذکر می‌گوید. قهرها و کینه‌های چند ساله با پادرمیانی او به آشتی ختم می‌شود.
فضاسازی زنده داستان، من را هم با اهالی روستا به کوهستان سرسبز گیلان می‌برد. سنگ که از دامنه رها می‌شود قلب من هم مچاله می‌شود و سرمای کوهستان استخوانم را می‌سوزاند.
چقدر روایت‌هایی که از دل روستا بر سطرها می‌نشیند، صمیمانه و باصفا بر دل هم می‌نشیند!
https://eitaa.com/FaezeMirjalili72
      

2

        از نظر من این کتاب یکی از کتاب‌های کم نظیر در حوزه تربیت فرزند است.
الگوی نوشتاری بدین گونه است در خاطره گویی از جلسات مشاوره استاد تنظیم شده است. البته وجه داستانی آن بسیار کمرنگ است اما خوب تا حدی کسالت یک مطلب آموزشی را رقیق تر کرده است.
کتاب با نگاه آسیب‌شناسانه ورود می‌کند و با ایجاد دغدغه برای رفع این آسیب ها به ریشه های مولد این رسوب های سمی که در حقیقت خود والدین هستند می‌پردازد.
در ابتدای هر فصل بعد از بررسی مصداقی از تجربه ی یک مراجع مشکل‌دار، به فضای تربیتی دوران کودکی او برگشت به عقبی می‌کند و سوء تربیت او را واکاوی می‌کند.
این کتاب با راهکارهای تربیتی صحیح سعی در جلوگیری از شکل‌گیری این آسیب‌های روانی در نهاد فرزندان دارد. این رویکرد پیشگیرانه برای تربیت فرزند بسیار امیدآفرین است اما به نظر می‌رسد جای کتابی مکمل در کنار آن خالی است که بار درمانی والدین درگیر این سوء رفتارها را به دوش بکشد و راه های اصلاح بنیادی این آسیب ها را نشان دهد.
      

2

        کتاب سنگی که سهم من شد، داستان دختری که خون بها می‌شود تا افراد بیشتری از دم تیغ نگذرند. دیه به عنوان وجه المصالحه از قبیله‌ای مسلمان به طایفه‌ای یهودی هبه می‌شود. او در دامن ماریه همسر شطیانا، عالم یهودی، بزرگ می‌شود و بعد از کشته شدن مرحب، معشوقش، کینه مسلمانان را به دل می‌گیرد. شورای یهود از دیه، مهره‌ای برای اهداف پس پرده‌اش می‌سازد. دیه، همسر عبدالله بن ابی، یهودی تازه مسلمان، می‌شود. او در ماجرای سقیفه و دیگر فتنه‌ها مشاور همسرش است. دیه مجدانه کمر همت می‌بندد تا بر تخت وزارت معاویه تکیه می‌زند اما رفته‌رفته کلام امیر کلام دلش را دگرگون می‌کند. دل در گرو حسن بن علی می‌بندد. دریغ که تقدیرش عادت دارد دلدادگی او را با هجران محبوبش داغ بنهد.
نثر آهنگین و خط سریع روایت‌ها به دلم نشست. در آخر شگفت زده شدم چگونه این همه ماجرا در ۲۱۲ صفحه جاگیر شده. شخصیت خاکستری دیه واقع‌گرایانه بود و در مسیر تحول. در طول داستان امید عاقبت‌به‌خیریش را داشتم.
تاریخ که در قالب قصه روایت می‌شود مثل بیسکویت ساقه طلایی هست که در چای نرم می‌شود. با زنده شدن شخصیت‌ها تاریخ خشک و گلوگیر نیست؛ راحت الحلقومیست شیرین و خوشایند.
https://eitaa.com/FaezeMirjalili72
      

1

        تکه‌های گوشت مرده هولدن، لای دندان‌هایم است. این چند خط را وقتی به نیمه ناتور دشت رسیدم نوشتم:
«چند روزه پای پرحرفی‌های هولدن نشستم البته پرحرفی که نه پرفکری‌هایش. هولدن نوجوان ۱۶ ساله‌ای که سلینجر خالق آن است. تازگی‌ها به شهر شوریده نوجوانی قدم گذاشته و هنوز گنده‌لاتی‌هایش خیالیست. به ویار ویژه این دوران هم دچار است. مدام حالش از هر چیزی و هر کسی به هم می‌خورد و همه چیز کوفت و زهرماری‌اند. یک‌ریز از زبونش فحش می‌ریزد و اینگونه خودبرتربینی کاذبی را به خودش تزریق می‌کنه.»
هولدن برایم نوجوان بی‌ادبی بود. حالا که کتاب زندگی سه روزه او بسته شده می‌بینم زود قضاوتش کردم. هولدن بی‌ادب نیست فقط نوجوانی است که ساختارهای اجتماعی بی‌رحمانه، او را ساختارشکن کرده است. او از مدرسه اخراج می‌شود. به آغوش خیابان‌های آمریکا پناه می‌برد اما سرزمینش سخت‌دلانه برایش نامادری می‌کند. چه بسیار هولدن‌هایی که آغوش‌های سرد فطرت آنها را یخ‌زده کرده؛ یخ‌زده نه دگرگون.
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.