یادداشت فائزه میرجلیلی

تکه‌های گو
        تکه‌های گوشت مرده هولدن، لای دندان‌هایم است. این چند خط را وقتی به نیمه ناتور دشت رسیدم نوشتم:
«چند روزه پای پرحرفی‌های هولدن نشستم البته پرحرفی که نه پرفکری‌هایش. هولدن نوجوان ۱۶ ساله‌ای که سلینجر خالق آن است. تازگی‌ها به شهر شوریده نوجوانی قدم گذاشته و هنوز گنده‌لاتی‌هایش خیالیست. به ویار ویژه این دوران هم دچار است. مدام حالش از هر چیزی و هر کسی به هم می‌خورد و همه چیز کوفت و زهرماری‌اند. یک‌ریز از زبونش فحش می‌ریزد و اینگونه خودبرتربینی کاذبی را به خودش تزریق می‌کنه.»
هولدن برایم نوجوان بی‌ادبی بود. حالا که کتاب زندگی سه روزه او بسته شده می‌بینم زود قضاوتش کردم. هولدن بی‌ادب نیست فقط نوجوانی است که ساختارهای اجتماعی بی‌رحمانه، او را ساختارشکن کرده است. او از مدرسه اخراج می‌شود. به آغوش خیابان‌های آمریکا پناه می‌برد اما سرزمینش سخت‌دلانه برایش نامادری می‌کند. چه بسیار هولدن‌هایی که آغوش‌های سرد فطرت آنها را یخ‌زده کرده؛ یخ‌زده نه دگرگون.
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.