دانش‌آموز

دانش‌آموز

@daneshamoz

0 دنبال شده

0 دنبال کننده

            
انديشيدن مانند با چشم ديدن نيست؛ زيرا گاه چشمها به صاحبانش دروغ مى گويند، ولى خرد به آنكه از وى اندرز خواسته، نيرنگ نمى زند.

          

یادداشت‌ها

نمایش همه

14

30

15

        اولین جلد از مجموعه سه جلدی بی‌نهایت
بخش اول به مباحث مربوط به معرفت شناسی، بخش دوم شامل انسان شناسی و جهان شناسی و بخش سوم به خداشناسی می‌پردازد.
اگر بخواهم ریزتر توضیح دهم بخش اول به راه‌های شناخت واقعیت و انواع مغالطه پرداخته، بخش دوم تقریبا مشخصه درباره چی بحث کرده و بخش سوم با براهین اثبات وجود خداوند شروع و به توضیح درباره صفات خدا، ختم می‌شود.
زبان اصلی کتاب فلسفه است و بحث‌ها فلسفی جلو می‌رود نه کلامی، به عبارتی برون دینی بحث شده البته یک جاهایی به تناسب بحث و در قسمت‌های رنگی ظرایف عرفانی و کلامی هم دارد که خالی از لطف نیست. 
با وجودیکه بحث‌ها به شدت علمی و سنگین است ولی طوری بیان شده که کاملا مناسبِ فهم نوجوانِ بدون پیش زمینه‌ی مطالعه در مسائل فلسفی ست و حتی می‌توان گفت شروع خوبی برای ورود به دنیای فلسفه. 
بحث‌ها با مثال‌های مناسب توضیح داده شده که کمک می‌کند در فهم بهتر و جاگیر شدن مطالب در ذهن مخاطب نوجوان و جوان دانشجو و غیر دانشجو. 
باید خاطر نشان کنم این مجموعه ( تا همین لحظه که این یادداشت رو می‌نویسم فقط همین جلد رو خوندم) از این جهت که به شبهات و سوالات متداول همین روزگار در مباحث مطروحه پاسخ می‌دهد حتما مفید خواهد بود. 
درنهایت، بی‌نهایت را به دو گروه پیشنهاد می‌کنم: 
اول اینکه بدون محدودیت سن و پیش‌زمینه فلسفی، به کسانی که قصد تعمق در مباحث اعتقادی دارند و دنبال پاسخ دادن به «چرا»ها می‌گردنند و
کسانیکه دغدغهٔ ارتقاء سطح کیفی اعتقادات دینی افراد جامعه را دارند یعنی آموزگاران.



      

20

        داستان حول محور ارتباط خاص دختر هفت ساله‌ای به نام السا با مادربزرگ هفتاد و هفت ساله‌ و کمی عجیب و غریبش می‌چرخد. آنها در یک ساختمان همراه افرادی زندگی می‌کنند که هر کدام برای خود قصه‌ای دارند و توسط السا کوچولو با آنها آشنا می‌شویم. لحن کودکانه‌ راوی خیلی دل نشین بود. 
مادربزرگ آدم معمولی نیست و همیشه زندگی پرماجرایی داشته پس قراره کلی هیجان را تجربه کنید. بیشتر شخصیت‌ها اسم ندارند و ما آنها با لقبی که السا رویشان گذاشته، می‌شناسیم.

جناب فردریک بکمن شخصیت‌ پردازی خوبی برای تک‌تک افراد قصه انجام داده که به نظرم نقطه قوت اصلی کتاب بود و باعث می‌شد خواننده ارتباط خوبی با شخصیت‌ها بگیرد و با غم و شادی آنها همراه شود. وی به روابط انسانی در جامعه و حسّ حمایتگری و دلجویی که در زمان احتیاج می‌توانند از هم داشته باشند، پرداخته.

بین شخصیت‌های کتاب مادر السا را بیشتر دوست داشتم و بیشتر از همه دلم برای بریت-ماری سوخت و از رابطهٔ نزدیک السا با ورس دچار حالت تهوع می‌شدم، همواره⁦⁦.

🟢 (کتاب که تمام شد غیرتی شدم به خودم قول دادم تا دو روز کتاب داستان نخونم)





      

42

        این شاهکار روسی مخاطب را قدم به قدم با افرادی همراه می‌کند که به دلیل اقدام به ترور یک زمام‌دار فاسد و ظالم دستگیر شدن و در زندان در انتظار جلسه و رای دادگاه هستند و درنهایت بعد از برگزاری جلسات دادگاه و اعلام حکم اعدام با «هفت نفری که به دار آویخته شدند» هم‌قدم خواهیم شد تا لحظهٔ مرگ.
فضای داستان تا اندازه‌ای به «آخرین روز یک محکوم» ویکتور هوگو نزدیک است. آندریف همراه این گروه دو جانی را هم به دار می‌آویزد تا در این روند (زندان، محاکمه، اعدام) فضا برای مقایسهٔ عکس‌العمل‌ها داشته باشیم. به روابط خانوادگی، عاطفی و انسانی به گونه‌ای پرداخته شده که فضای سرد و غمزدهٔ داستان را قدری لطافت ببخشد از طرفی ناهمگون هم به نظر نیاید. 
در مجموع به نظرم ویژگی‌های یک شاهکار ادبی را دارد و مهم‌ترین ویژگی اینکه کتاب بتواند برای مدتی تو را مشغول خودش نگه‌دارد و چه چیزی ناب‌تر از مرگ برای دل‌مشغولی انسان.

❤️‍🩹 دوستانی که شرایط روحی ویژه‌ای دارید تا رسیدن به حالت پایدار، خواندن کتاب را پشت گوش بیندازید. 

      

47

        فصل‌های این کتاب به صورت یکی در میان توسط جولیا و بابای شبش روایت می‌شود.
جولیا دختریست که مادرش در نوبت شب کارخانه کار می‌کند و مجبور است دخترش را در خانه تنها بگذارد به همین خاطر در روزنامه آگهی می‌دهد و فردی را برای اینکه فقط در خانه بخوابد تا فرزندش تنها نباشد، استخدام می‌کند. اسم جولیا را بابای شب برایش انتخاب کرده یعنی تا آخر ما نمی‌دانیم اسم شخصیت اصلی واقعا چیست. مادر جولیا اصلا در داستان حضور ندارد فقط در همین حد که می‌فرمان شب باید به موقع بخوابد تا صبح بتواند به موقع به مدرسه‌اش برود، و اما پدرش  ... 

با اینکه داستان به شدت لطیف و پر از حس و خیال است(من واقعا نفهمیدم بابای شب جولیا واقعیست یا تخیلی) چنگ به دل آدم می‌زند. بچه‌های معصوم و بی‌گناهی که از داشتن پدر و توجه، محبت و حمایتش محرومند. حسّ رهاشدگی، تنهایی و بی‌پناهی در نبود یک محیطِ امنِ خانوادگی، می‌تواند برای کودکان چقدر  غمناک و جبران‌ناپذیر باشد چیزی که برای ما تقریبا غیر قابل لمس است. 
ما که می‌گویم یعنی جوامعی که هنوز در آن خانواده حرمت دارد، حیا و حجابی بین زن و مرد وجود دارد، روابط انسانی و متعالی رنگ روابط حیوانی و جنسی به خود نگرفته. 

کتاب را حدود یک ماه پیش خواندم اما چند روز پیش به آماری برخوردم که باعث شد این یادداشت را بنویسم: در فرانسه شصت و خرده‌ای درصد و در ایران دوازده درصد از زنان سرپرست خانوار هستند که البته درصد قابل توجهی از این دوازده درصد مربوط به بیماری و حادثه است که طبیعیست درصدی به علت جدایی و درصد خیلی کمی متعلق به روابط خارج از شرع . 
کاش عاقبت کسانی که از این راه رفتند را ببینیم و از آن حذر کنیم 



 


      

6

        به لحاظ علمی حرفی نیست چون تخصص ندارم 
آما از دید من مخاطب عام  
در این گونه کتاب‌ها بنظرم دو نکته مهم وجود دارد که خوب است به آن توجه شود اول اینکه همه مشکلات و چالش‌های زندگی را مربوط و معلول یک عامل و همه راه‌‌های برون رفت از آنها را هم محدود به یک پاسخ نداند که دنیای انسان، افکار و اعمالش خیلی گسترده‌تر از این حرف‌هاست. در مورد  موضوع این کتاب یعنی «مادر» نقل نقل دیگریست و انصافا جای کم‌دیدن و کم‌گفتن و کم‌گذاشتن نیست، آما درعین‌حال به نظرم نویسنده در کتاب به شکل افراطی همه مشکلات بزرگسالی را مربوط به نبود یا کمبود مادر دانسته که به طور قطع با آن مخالفم.
و دوم هر چند کتاب‌هایی از این دست را بر اساس داده‌های  علمی نوشته باشند ولی ترجمهٔ تنها، یک چیز اساسی کم دارد و من مخاطب بین مشکلات، راهکارها و مثال‌هایش گم می‌شوم و درکی از این همه اختلاف‌های دینی، فرهنگی و اجتماعی ندارم. 
و ای کاش کتاب‌های این چنین را بعد از ترجمه با نگاه اسلامی و ایرانی بازتولید کنیم و بعد به دست مصرف کننده برسانیم. 
      

9

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.