معرفی کتاب مادری که کم داشتم: راهنمایی برای خودسازی و یافتن عشق گم شده اثر جاسمین لی کوری مترجم فهیمه سادات کمالی

مادری که کم داشتم: راهنمایی برای خودسازی و یافتن عشق گم شده

مادری که کم داشتم: راهنمایی برای خودسازی و یافتن عشق گم شده

جاسمین لی کوری و 3 نفر دیگر
3.9
29 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

37

خوانده‌ام

85

خواهم خواند

1,047

شابک
9786008091530
تعداد صفحات
303
تاریخ انتشار
1399/10/21

توضیحات

        مادری که کم داشتم کتابی نوشته جاسمین لی کوری درباره خودسازی و یافتن عشق گمشده مادرانه در زندگی است. 
کتاب مادری که کم داشتم سه بخش دارد: قسمت اول خواسته‌های کودکان از مادرانشان را بررسی می‌کند. این بخش به مشخصه‌های مادرانگی خوب و اهمیت این اولین دلبستگی می‌پردازد. در قسمت دوم، ما یاد می‌گیریم که وقتی در مادری‌کردن خطایی روی می‌دهد چه اتفاقی می‌افتد،‌ اثرات بی‌اعتنایی یا آزارگری عاطفی چیست و چه چیزهایی باعث می‌شوند که مادران این‌گونه به فرزندانشان لطمه بزنند. قسمت سوم به موضوع التیام‌یابی می‌پردازد. فصل‌های این قسمت در ابتدا مروری اجمالی دارد بر فرایند التیام‌یابی و سپس روان‌درمانی،‌ والدگری دوباره برای کودک درون و جبران نیازهای برآورده‌نشده، و برقراری ارتباط با مادر در بزرگ‌سالی را کندوکاو می‌کند.
      

لیست‌های مرتبط به مادری که کم داشتم: راهنمایی برای خودسازی و یافتن عشق گم شده

نمایش همه

پست‌های مرتبط به مادری که کم داشتم: راهنمایی برای خودسازی و یافتن عشق گم شده

سمیرا

سمیرا

1404/6/3 - 00:44

همخوانی کتاب های روانشناسی

کافه روان 🧠🌱 جایی برای گفتگو درباره ذهن و زندگی

31

یادداشت‌ها

مجید اسطیری

مجید اسطیری

1402/12/17 - 16:33

          بخش مادر مرزی برایم مثل این بود که نویسنده نوک تیز قلمش را روی قلبم فشار میدهد و مینویسد اما در مجموع کتاب برایم بیشتر این طنین را داشت که "مادری که کم نداشتم!" یعنی فهمیدم علیرغم چالش های زیادی که با مادرم دارم اما اینها ربطی به دوره کودکی من ندارد. برای هر کسی که این کتاب را بخواند یکی از این دو طنین را خواهد داشت چون نویسنده کتاب را بیشتر برای کسانی نوشته که واقعا دارای "کمبود مادری" هستند.
به هر حال جز این افراد، بسیار کتاب خوبی است برای هر کسی که مادر است و میخواهد مادر بشود. فقط یک نکته باقی می ماند: خواندن هر کتاب روانشناسی معمولا این حس را در ما پدید می آورد که "مطلوب بودن خیلی سخت است" و این کتاب هم ممکن است چنین حسی ایجاد کند. ممکن است هر مادری دچار عذاب وجدان بشود و گمان کند در حق کودکش کوتاهی کرده است. چرا این اتفاق می افتد؟ به نظرم علتش "جبرگرایی" است. جبرگرایی روانشناختی (که این کتاب هم از آن مبری نیست) یعنی این اعتقاد که اگر فردی کمبود الف را در کودکی داشت ناگزیر در بزرگسالی اختلال ب را خواهدداشت. این رویکرد جدا از اینکه نمیتواند درمورد همه افراد صدق کند، به جنگ اراده هم میرود، پس به ضرر درمان هم هست.
        

2

دانش‌آموز

دانش‌آموز

1403/10/9 - 23:53

          به لحاظ علمی حرفی نیست چون تخصص ندارم 
آما از دید من مخاطب عام  
در این گونه کتاب‌ها بنظرم دو نکته مهم وجود دارد که خوب است به آن توجه شود اول اینکه همه مشکلات و چالش‌های زندگی را مربوط و معلول یک عامل و همه راه‌‌های برون رفت از آنها را هم محدود به یک پاسخ نداند که دنیای انسان، افکار و اعمالش خیلی گسترده‌تر از این حرف‌هاست. در مورد  موضوع این کتاب یعنی «مادر» نقل نقل دیگریست و انصافا جای کم‌دیدن و کم‌گفتن و کم‌گذاشتن نیست، آما درعین‌حال به نظرم نویسنده در کتاب به شکل افراطی همه مشکلات بزرگسالی را مربوط به نبود یا کمبود مادر دانسته که به طور قطع با آن مخالفم.
و دوم هر چند کتاب‌هایی از این دست را بر اساس داده‌های  علمی نوشته باشند ولی ترجمهٔ تنها، یک چیز اساسی کم دارد و من مخاطب بین مشکلات، راهکارها و مثال‌هایش گم می‌شوم و درکی از این همه تفاوت دیدگاه در حوزهٔ دینی، فرهنگی و اجتماعی را ندارم. 
و ای کاش کتاب‌های این چنین را بعد از ترجمه با نگاه اسلامی و ایرانی بازتولید کنیم و بعد به دست مصرف کننده برسانیم. 
        

12

علی عرب‌زاده

علی عرب‌زاده

18 ساعت پیش

          خواندن دو فصل ابتدایی این کتاب یکی از غیرمنتظره‌ترین تجربه‌های من نه فقط در زمان مطالعه‌ی یک متن بلکه در مواجه با احساسات و عواطف و هیجانات‌ام بود. به همین خاطر هم ناگزیر شدم خلاف عادت همیشگی‌ام که تقریباً در هر شرایطی، به جز نشستن در ماشین در حال حرکت، کتاب می‌خوانم، برای خواندن بخش‌های ابتدایی این کتاب میزانس‌های به‌خصوصی را فراهم کنم تا بتوانم عواطف را مدیریت کنم.
از طرف دیگر، برای من، خواندن‌ش نزدیک‌ترین تجربه به تراپی و گفتگودرمانی بود. همان‌قدر صادق، تکان‌دهنده و در نهایت ناظر به شکلی از گشایش که البته مستلزم صبر و حوصله و استمرار است.
اگرچه نمی‌شود نسخه‌ی عمومی پیچید و کمکی هم نمی‌کند، بدون اغراق می‌توانم بگویم همه‌ی آدم‌هایی که از نزدیک می‌شناسم و اغلب افرادی که کمی بیش‌تر از سلام و علیک باهم تعامل داشتیم، به شکلی از آسیب‌هایی که در این کتاب به آن‌ها اشاره می‌شود، رنج برده‌اند یا می‌برند. به همین دلیل هم این کتاب از آن‌ دسته کتاب‌هایی‌ست که می‌شود به همه پیش‌نهاد کرد برای خواندن‌ش وقت بگذارند و احتمالاً از وقتی که گذاشته‌اند پشیمان نخواهند شد.
ترجمه با طمأنینه و تمیز انجام شده و نه فقط معادل‌ها با دقت انتخاب شده‌اند، بلکه پانویس‌ها که تعدادشان به اندازه است، در اغلب موارد به فهم بهتر متن که طبعاً مملو از ارجاعات به ادبیات روان‌درمانی‌ست، کمک می‌کند.
        

0