آراس

آراس

@arasbook
عضویت

اردیبهشت 1404

21 دنبال شده

41 دنبال کننده

                📖
در جنگل سبز کلمات قدم می‌زنم،
🍀 هر سطر، نسیمی‌ست بر جان خسته‌ام.
🌿 میان برگ‌های داستان، خانه‌ام را پیدا کرده‌ام.
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
آراس

آراس

دیروز

        ««روزی؛ این دردبرایت مفید خواهد بود»»

یک دژاوو بی انتها...

روایت یک عشق ممنوعه و یه جدایی و تنهایی طولانی و یه دیدار مجدد یار بعد از سالها بود!
همه چی حین جنگ داشت پیش میرفت و خیلی می شد باهاش همدردی کرد.
یه قسمت کتاب راجع نسل ها و برابر بودن یا نبودن جنسیتی توضیح داد و چقدر حق بود!
کتاب معماگونه و جذاب شروع شد و اواسط کتاب سوپرایز کننده بود و پر کشش بود.
یکی دیگه از قشنگی های کتاب ارزش قائل شدن برای طبیعت و حیوانات بود و اسم فصل های کتاب هم خیلی زیبا و الهام گرفته از زندگیه یه درخت بود.🌿🌳🐦‍⬛
از اینکه گاهی راوی درخت انجیر میشد و داستان رو درخت روایت میکرد خیلی خوشم اومد.🦜
خط زمانی داستان متغیر بود و بین گذشته و حال هر فصل سفر میکرد. و پر از جملات قشنگ بود.🏝️
ترجمه روون بود اما متاسفانه ابتدای کتاب به شدت تابلو نشر نون کتاب رو سانسور کرده بود که واقعا ناامیدم کرد ولی خب هرچی به انتها نزدیک شدم سانسور کمتر شد اما بازم تابلو سانسور داشت.
قطعا باز هم از این نویسنده کتاب خواهم خوند.🌻
و اینکه به نظرم برای درک بهتر مفهوم مناسب سن ۱۸ به بالا هست .
و میتونه پیشنهاد خوبی برای پاییز باشه🍵☕
      

12

آراس

آراس

3 روز پیش

        اولین کتابی که بعد از باسواد شدن خوندم🥹
خوشبختانه از اون دسته از بچه ها بودم که خوندن رو زودتر از همسن و سال هام یاد گرفتم😃
روزای آخر کلاسِ اول بودم که گفته بودن برای بچه های کلاس سوم به بالا آخرین روز مدرسه نمایشگاه کتاب داریم.
رفتم به معلمم گفتم من خیلی کتاب دوست دارم و پدرم شبا زیاد داستان برام میخونه.میشه منم با شما بیام که بذارن؟(با کلی ذوق قبول کرد🥲)
قشنگ یادمه اون کتاب رو با پول های بای هایی که زنگ تفریح از بوفه مدرسه میخریدم خریدم و خوشحال و خرسند برگشتم خونه😃
قبل اینکه مامان بابا از سرکار برسن رفتم توی جا رختخوابی(خونه ی بازیم بود😂) خوندمش و آماده شدم که شب وقتی بابا اومد اون شب من براش داستان بخونم :))))

خیلی خیلی خیلی خیلی سال گذشته از اون روز ولی هنوزم من جلد سخت مشکیه اون کتاب رو فراموش نکردم؛ هنوز دخترک رو توی اون شب سرد زمستون فراموش نکردم...
هروقت زمستون میشه بعضی شبا یاد اون دخترک تنها می افتم 

راجع داستان:
این کتاب تعداد صفحاتش خیلی کمه ده صفحه هم نمیشه .... اما خیلی داستان داره داخلش!

برای بچه ها هستا ولی من هنوزم که مرورش میکنم خیلی بهتر درکش میکنم:)
یه داستان به شدت غمگین هست از شروع داستان تا آخرین خط کتاب!(واقعا قشنگ بود و من هنوزم از کتاب های غمگین بدم نمیاد)
راجع بی پناه بودن و فقیر بودن یه دخترک هست که کبریت میفروشه :)
یه شب که اینقدر تو زمستون هوا سرد شده دونه دونه کبریت هاشو روشن میکنه که گرم بشه و تو هر شعله یکی از رویاهاشو میبینه و اما رویاهاش که توی کتاب نوشته شده و شروع داستانه.... :)))


+ هیچ کس از او خرید نکرد؛ هیچ کس دلش به حال او نسوخت! (برای من پشت این جمله از کتاب؛ تمام معنای داستان مرور میشه)
      

25

آراس

آراس

1404/6/23 - 19:23

        «« در شعر که ناکام شدم؛ حالا با چوب قایق می سازم»»

این کتاب خیلی مفاهیم و نماد های جالب و قابل تاملی داشت؛ اما این جمله ی بالا از این کتاب توی قلبم نوشته شد:)
تمام صفحات زجر و سختی و غم موج میزد و درحالی که مفهمومشون بسیار بسیار تلخ بود اما بی نهایت حقیقت داشت!
دلم میخواد از آیدا بگم؛ چون تماشاگر همه چیز بود اما گوشی برای شنیده شدن نداشت:)
دلم میخواد از یوسفم بگم؛ چون اونم یه تماشاگر بود؛ اما اون حتی زبونم نداشت که بتونه بگه  چه برسه به اینکه شنوایی داشته باشه:)

ازحسم به  آیدین چیز زیادی دلم نمیخواد بگم ولی پسر فوق العاده تکه های روح تو پخش شدن توی عالم و آدم؛ اما من گریه کردم برات چون تو همه رو باهم تجربه میکردی:)
از اورهانم که که فقط متنفر شدم اما از همه قشنگ تر نویسنده تقاص اورهان رو داد و بسی راضیم:)
سورمه هم که خب جاش پیش معشوقش محفوظه دیگه من چی دارم بگم اخه؟😅


از داستان بگذرم که خیلی دوسش داشتم و تا ابد یادشم
از سبک نوشتار نویسنده هم به وجد اومدم
خیلی این تغییر راوی و پرش زمانی از حال به گذشته و آینده جالب و عجیب بود و از صفحه ۶۰ به بعد مثل پازل همه چی داشت جور میشد.
تا خود صفحه ی اخر کتاب هم؛ داستان جدید میخوندم و یه درصدم نه فکر میکردم نه انتظارش رو داشتم.
در کل بی نظیر بود و قطعا سال بلوا رو هم میخونم:)🖤🍻
      

13

آراس

آراس

1404/5/27 - 23:55

        *سفالگری دست های او را تربیت می کرد که بعدا اگر بینایی اش را از دست داد راهنمایش باشند.*

این کتاب بویِ گل رس با ترکیب عشق ؛ مزه یِ بستنی اسکوپی هایِ رنگی رنگی با چاشنی تنهایی و صدای بارون پاییزی همراه با میو میو های بچه گربه ای رو میده که بالاخره سرپرست پیدا کرده.
 به همه موارد چه از لحاظ شخصیتی(خجالت/تنهایی/رک بودن/تنها بودن/عاشق بودن/بخشنده بودن/کینه ای بودن/تنبلی/افسردگی/امید داشتن و...) چه از لحاظ اتفاقات متفاوت(آشنا شدن با افراد جدید/پیشرفت کردن/شکست خوردن/رسیدن و نرسیدن /از دنیا رفتن و...) در قالب یه داستانِ جذاب صحبت کرد:)
اینقدر همه ی توضیحات بجا بود که نه داستان از دستم در میرفت؛ نه از توضیحات خسته میشدم و هر فصل دنبال خط های کتاب کشیده میشدم و لینک دادن آدم های فعلی به ادم های گذشته خیلی به جا و ماهرانه بود😍

خوندنش میتونه یه تجربه ی قشنگ و خوشمزه و خوشبو باشه 🙌☕️
لذت بردم و با کلی نوشیدنی های متفاوت آشنا شدم و بعضی هاشو درست کردم و همراه خود کتاب خوردم😉🍰🍨

و گیشیک و جونگمین»»»🫂🫀👀
      

13

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

نمایش همه
آراس

آراس

3 روز پیش

داستان های کلیله و دمنه: مرد زیرک و دزد نادانداستان های کلیله و دمنه: خرچنگ و لک لک پیرداستان های کلیله و دمنه: گاو نادان و شیر ترسو

دوست نداشتنی ترین مجموعه🫡😵‍💫

14 کتاب

یادمه کلاس ششم بودم و مسئول کتابخونه شده بودم و چون اون سال کتابخونه ی مدرسمون توی منطقه اول شده بود آموزش پرورش برای منی که مسئول بودم این مجموعه ی ۱۲ جلدی رو هدیه آوردن😃 از اینکه هدیه گرفته بودمشون خیلی خوشحال بودما اما هیچوقت از داستانشون خوشم نیومد😂 هنوزم دارمشون ولی نمیدونم چرا چون خودم خوشم نمیاد ازشون دلم نمیاد بدم به کسی که اونم مثل من زده بشه از این مجموعه😂😂 هیچوقتم دست و دلم نرفت که یه بار دیگه برم بازشون کنم تو این سن بخونم ببینم هنوزم حس قدیم رو دارم یا نه 😃 و جالبه که من اون زمان همه ی جلد هارو به زور خوندم ببینم خوشم میاد یا نه ولی هیچی از داستان ها یادم نمیاد 😂😂 به عنوان یه کودک اون زمان و به عنوان یه جوان در این زمان حس میکنم اصلا حتی جلدشم جذاب طراحی نکردن😃 همون حسی که به انیمه افسانه سه برادر تو کودکیم داشتم که یکی درمیون هی تلویزیون نشونش میداد و بدم میومد به این مجموعه هم دارم😂 خیلی ها تعریف کلیله و دمنه رو میکنن شاید منم یه روزی بزرگسالش رو بخونم برای هدیه تو کودکی که اصلا گزینه ی مناسبی نبود در سلیقه ی کتابیه من😵‍💫😭🤣 برای اون حجم از تلاشی که برای چیدن قفسه ها و... کتابخونه اون سال انجام دادم؛ لااقل یه کتاب قشنگ تر کاش بهم هدیه میدادین ؛ این چی بود اخه ؟! :))) باشه ولی بازم آه مرسی🤣🩵

3

آراس

آراس

1404/7/3 - 14:31

کارگاه سفالگری سویوآنی شرلی در گرین گیبلزجزیره درختان گمشده: رمان

کتاب های تابستون🏖️🍧🍉🍭📚

8 کتاب

کل کتاب های تابستونم😍📚🌿 داخل این لیست کتابایی که شروع و تمامشون کردم؛ کتاب هایی که ادامه دادمشون؛ و کتاب هایی که شروع کردم و ادامشون مونده برای پاییز قرار میدم😍 تمام شده ها📚🍹🩴 ۱)بی پروا: یه دنیای جدید فانتزی با کلی اتفاقات به یاد موندنی بود💜 ۲)شب های روشن: یه دنیای پر از آرایه های زیبا و یه درس بزرگ انتهای کتاب🩵 ۳)تصادف:کتاب صوتی ای با انتهایی جدید از فریدا🩷 ۴) کارگاه سفالگری سویو: یه دنیای آروم و لطیف با کلی رسپیِ خوشمزه ی گرم و سرد مناسب تابستون و پاییز🧡 ۵) سمفونی مردگان: یه دنیای تلخ و غمگین با حس سبک شدن انتهای کتاب💚 شروع شده هایی که مقداری ازشون مونده و باید پاییز ادامشون بدم🍁🧋🎃🪾📻📚 ۶)آنی شرلی: دهکده ی زیبا و گوگولیه گرین گیبلز با تمام فراز و نشیب های قشنگ💛 ۷) دسته ی چهارم: یه دانشگاه خفن همراه کلی اژدهای با معرفت و دختر و پسرای جسور و ادامه دهنده🩶 ۸)جزیره ی درختان گمشده: دنیای ارتباط گرفتن و بیشتر اهمیت دادن به پیرامونمون همراه با یه درخت انجیر کهن سال ؛ اما امروزی♥️ خیلی خوشحالم که به این هشتا دنیای جدید سفر کردم؛ انتخاب های بسیار بسیار متفاوت با تجربه های جدیدبودن و بسی راضیم که هر کدوم رو ورق زدم😍 و همشون باعث شد یا دلم بخواد سریع جلد های بعدی مجموعه رو بخونم و یا باعث شد از اون نویسنده بازم توی لیستم کتاب قرار بدم و بخونم🥹😍 اینقدر همه رو دوست دارم که نمیتونم انتخاب کنم کدومشون از همه خفن تر بوده😁😂 جزیره ی درختان گمشده و انشرلی و کارگاه سفالگری سویو باعث شدن از تک تک ثانیه های زندگیم با کوچک ترین چیزها عشق و حال کنم و بیشتر به پیرامونم ارزش و بها بدم🥲👀 سمفونی مردگان و شب های روشن باعث شد بغض کنم🥹 بی پروا و دسته ی چهارم باعث شد از دنیای طبیعی ساعت ها فاصله بگیرم😍 تصادف هم باعث شد باز به هیچکی اعتماد نکنم😂

9

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.