علی فولادوند

علی فولادوند

@alifofo
عضویت

مهر 1401

12 دنبال شده

9 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        کتاب «آقای پروفسور» در نگاه اول برای هر هوادار فوتبال، به‌خصوص پرسپولیسی‌ها، مثل پنجره‌ای باز به پشت‌صحنه‌ی چهار سال طلایی برانکو ایوانکوویچ است. 
لحن کتاب خیلی شبیه یک گفت‌وگوی دوستانه است. نویسنده قصد ندارد متن خشک و رسمی تحویل بدهد، بلکه خاطراتش را مثل یک رفیق پرسپولیسی برایت بازگو می‌کند.در بخش‌هایی از کتاب به ماجراهایی اشاره می‌شود که کمتر رسانه‌ای شده بودند؛ از نوع رابطه‌ی برانکو با بازیکنان و مدیران گرفته تا مشکلات پنهان تیم. این‌ها برای مخاطب فوتبالی بسیار جذاب‌اند.برای هوادارانی که آن دوران قهرمانی‌ها و بازی‌های درخشان پرسپولیس را دنبال کرده‌اند، ورق‌زدن کتاب حس بازگشت به خاطرات شیرین را زنده می‌کند.
اگرچه روایت خاطرات شیرین است، اما انتظار می‌رفت کتاب کمی تحلیلی‌تر هم باشد؛ مثلاً درباره تاکتیک‌ها یا دلایل فنی موفقیت‌ها. بیشتر متن به حاشیه‌ها و خاطرات می‌پردازد.در بعضی جاها حس می‌شود فصل‌ها و خاطرات بیشتر کنار هم چیده شده‌اند تا اینکه در قالب یک روایت منسجم و پیوسته جلو بروند.
«آقای پروفسور» بیشتر از اینکه یک کتاب تحلیلی یا پژوهشی باشد، دفترچه‌ی خاطرات یک شاهد نزدیک است. ارزشش در همین صداقت و روایت دست‌اول نهفته است. برای هواداران پرسپولیس و کسانی که برانکو را دوست دارند، کتابی خواندنی و نوستالژیک است؛ اما اگر کسی دنبال یک نقد عمیق از فوتبال ایران یا تحلیل حرفه‌ای مربیگری برانکو باشد، شاید کمی ناامید شود.
      

0

        ببین، اگه اهل رمانای تاریخی باشی، مخصوصاً از اونایی که بوی شن‌های داغ مصر باستان و صدای طبلای جشن قایقرانی نیل رو میدن، این کتاب دقیقاً همون چیزیه که باید بخونی.
میشل موران تو این داستان، نفرتاری رو – که همسر محبوب رامسس دوم بوده – از دل تاریخ کشیده بیرون و گذاشته جلوی چشممون، جوری که حس می‌کنی داری کنارش نفس می‌کشی. نفرتاری فقط یه ملکه خوشگل با جواهرای سنگین نیست؛ اینجا با زنی طرفی که از بچگی وسط بازی‌های سیاسی و رقابت‌های درباری رشد کرده و هم باید دل شاه رو به دست بیاره، هم خودش رو تو این دنیای پر از توطئه زنده نگه داره.موران جوری جزئیات رو میگه که انگار خودش اون موقع زندگی کرده .لبته کتاب فقط قصه عشق و عاشقی نیست، پر از سیاست، رقابته .
خلاصه، اگه بخوام راحت بگم، «ملکه آفتاب» یه جور سفر زمانه. میری ۳ هزار سال عقب، می‌شینی تو حیاط کاخ کنار حوض نیل، قهوه (یا شایدم شراب انار!) می‌خوری و داستان زنی رو می‌شنوی که اسمش رو تاریخ هنوز فراموش نکرده.
      

0

10

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.