یادداشت علی فولادوند

        ببین، اگه اهل رمانای تاریخی باشی، مخصوصاً از اونایی که بوی شن‌های داغ مصر باستان و صدای طبلای جشن قایقرانی نیل رو میدن، این کتاب دقیقاً همون چیزیه که باید بخونی.
میشل موران تو این داستان، نفرتاری رو – که همسر محبوب رامسس دوم بوده – از دل تاریخ کشیده بیرون و گذاشته جلوی چشممون، جوری که حس می‌کنی داری کنارش نفس می‌کشی. نفرتاری فقط یه ملکه خوشگل با جواهرای سنگین نیست؛ اینجا با زنی طرفی که از بچگی وسط بازی‌های سیاسی و رقابت‌های درباری رشد کرده و هم باید دل شاه رو به دست بیاره، هم خودش رو تو این دنیای پر از توطئه زنده نگه داره.موران جوری جزئیات رو میگه که انگار خودش اون موقع زندگی کرده .لبته کتاب فقط قصه عشق و عاشقی نیست، پر از سیاست، رقابته .
خلاصه، اگه بخوام راحت بگم، «ملکه آفتاب» یه جور سفر زمانه. میری ۳ هزار سال عقب، می‌شینی تو حیاط کاخ کنار حوض نیل، قهوه (یا شایدم شراب انار!) می‌خوری و داستان زنی رو می‌شنوی که اسمش رو تاریخ هنوز فراموش نکرده.
      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.