بعله که بخونین. حتما بخونین.
اصلا نیازی به تعریف نیست
داستان که راجع به یه دختری به اسم هانا بروکسه که بادیگارد جک استیپلتن میشه.. و واسه اینکه خونواده ی جک نفهمن که هانا بادیگاردشه، نقش دوست دختر جک رو بازی میکنه. البته که در آخر واقعا دوست دخترش میشه؛ البته که در آخر باهاش ازدواج میکنه؛ البته که من اعتقاد دارم اینا یه بچه ۴ ساله هم دارن(توی خود داستان نگفته بود که بچه دار شدن ولی یه جاش یه مثالی زده بود که توش به بچه ۴ساله اشاره کرده بود)؛ و درآخر البته که من بچهشونو پسر میدونم و اسمش رو هم دنیل گذاشتم.🎀
با عرض پوزش الان حس اسپویل ندارم و یادداشت خوبی نشد ولی خب امیدوارم کافی باشه.
تشکر از کسانی که خوندن.✨️
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.