بسیار عالی بود با ترجمه خیلی خوب. داستان فوق العاده جذابه  و نویسنده رو با خودش به دنیای داستان میبره.
        

          از آن کتاب‌های با خواندنشان یک جایی درون آدم درد می‌گیرد...

پی‌نوشت:  برعکس جورجی من آگاتا را نمی‌بخشم. به نظرم فقط یک دختر لوس و خودخواه و پر مدعا بود. با همه‌ی آن اداها و شعارهای نمایشی‌اش و کتاب‌خواندن‌ها و با چتر زیر پرنده‌ها رفتن و رویاهای مسخره‌اش فقط بلد بود به اطرافیانش آسیب بزند.
        

          بچه که بودم اینو میخوندم و زار میزدم
        

          زندگی کردن با شک و تردید مثل این است که توی کفشت سنگ رفته باشد.اگر نتوانی سنگ را دربیاوری،باید یاد بگیری چه‌جوری با وجود سنگ راه بروی.هیچ راه دیگری وجود ندارد.
#کبوترهای_وحشی #ایمی_تیمبرلیک ترجمه #نیلوفر_امن_زاده
        

          کبوترهای وحشی داستان سفر یک دختر سیزده ساله برای پیدا کردن خواهرش است که گفته می‌شود مرده و جنازه‌ی بی‌سرش هم دفن شده. اما جسد چندان قابل شناسایی نبوده به‌جز لباس و همین باعث سفر دختر داستان شده. از طرفی دختر خودش را در مرگ خواهرش مقصر می‌داند که این بخشش مرا یاد فیلم  Atonement انداخت که داستانش کمی شبیه این کتاب بود. ماجرا خوب پیش می‌رفت و دغدغه‌های دختر سیزده ساله به‌نظرم نزدیک به واقعیت بود هرچند به‌نظرم کمی پسرانه بود فقط مشکل من پایان‌بندی و پیدا شدن خواهر دخترک بود.
        

          وقتی بچه بودم این کتاب رو خوندم
انقدر  قشنگه که توی شش ساعت تمومش کردم
چندروز بعد دوباره خوندمش 
یادش بخیر کتاب مورد علاقم بود
فراز و نشیب هاش رو هنوز بعد هشت سال یادمه
یادمه جرجی تیرانداز خیلی ماهری بود 
تمرین هایی که انجام میداد رو منم انجام میدادم کلی هم فاز میگرفتم که من مثلا جرجی ام
تیراندازیم اونقدر توی اون مدت خوب شد که توی مسابقه ای که گذاشته بودن اول شدم
        

          جرجی با تفنگ مورد علاقه‌اش اسپرینگلفیلد به تفریح تیراندازی و شکار می‌پردازد. او با یک اشتباه، آگاتا خواهرش را فراری می‌دهد. جنازه‌ای غیر قابل تشخیص با لباس خواهرش پیدا می‌شود. همه مرگ او را با جان و دل پذیرفته‌اند. ولی او با بیلی مک کیب، خواستگار قبلی خواهرش و قاطر لجبازش به دنبال آگاتا می‌رود تا از راز این جنازه پرده بردارد. ولی در راه خطراتی دور از انتظارشان کمین کرده‌اند. 

کتاب کبوترهای وحشی اثر ایمی تمبرلیک، داستانی راز آلود و ماجراجویانه، که روایت‌گر عشق خواهرانه‌ای است که در دل جرجی جوانه زده است. اول داستان سوال‌های متعددی برایمان به وجود می‌آید که ما را برای ادامه‌ی داستان ترغیب می‌کند. 

داستان از نگاه جرجی ١٣ ساله است و پر است از توصیف‌ها و تمثیل‌های خلاقانه‌ای و همين موضوع باعث می‌شود همه چیز تا آخر داستان برایمان فاش نشود. 
ترتیب خاطرات جرجی باعث می‌شود که ما کم‌کم به دلایل وقوع احساسات و مخاطراتی که برای جرجی اتفاق افتاده پی ببریم.

این داستان به همراه اتفاقات و راز‌هایی که در آن نهفته است، توصیف با مهارت شخصیت جرجی، مرور خاطرات، شیوه کنار آمدن او با غم‌ها و کارهایی که با آن افکارش را کنترل می‌کند، همه و همه باعث می‌شود تا ما همراه جرجی در طول سفرش با او بزرگ شویم. 

نویسنده جرجی را با شخصیت‌هایی که با آنها کنار نمی‌آمد، همسفر کرده است، و همراه آن داستان با بگو مگوها و اتفاقات طنز پیش می‌رود.
و دقیقاً آنجایی که فکر می‌کنید اتفاقات این داستان تمام شده است، غافلگیر خواهید شد.
راستی این کتاب بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده است.

نویسنده‌ی مرور: هاجر حیدری
        

          ۹۹٫۱٫۶
        

          داستانی با حال و هوای وسترن که درباره دختریه که نمیتونه با مرگ خواهرش کنار بیاد و یک سفر پر ماجرا رو شروع میکنه تا حقیقت رو پیدا کنه . پایانش قابل قبوله ولی میتونست بهتر باشه . کار با اسلحه و شکار و جزئیات زندگی در او دروان خیلی خوب بیان شده .