توی این سالها در شرایطی زندگی کردیم که خیلیها رو از دست دادیم از کرونا تا ترور و حوادث و ... که آخریش توی همین جنگ اخیر بود؛ پس همه ما توی این سالها سوگ رو تجربه کردیم حداقل تا حدودی با شهادت هموطنهامون!
این کتاب دست روی همین موضوع گذاشته؛ خانم شوشتری زاده توی مقدمه آورده که وقتی توی کرونا مادربزرگش رو از دست داد و از مراسمهای عادی هم به خاطر کرونا محروم بود مجبور شده بود که تنها این غم رو به دوش بکشه و برای همین رفته سراغ آدمهایی که همچین تجربههایی داشتن و اونها رو در غالب کلمات آوردن.
الحق که کتاب سر پاست و کنار اینکه واقعا خوبه، چون پیوستگی بین جستارهای مختلف وجود نداره میتونید اگر با یکیشون هم ارتباط برقرار نکردید ازش عبور کنید و برید سراغ جستار بعدی! این مزیت رو بیشتر کتاب های نشر اطراف داره البته.
یکی دختر از دست داده، یکی همسر و یکی والدین و بعصیهاشون هم توی دوره کرونا وقتی خبر رو میشنون که توی یه کشور دیگه اسیر محدودیتهای کرونا هستن و حالا هر کس داره تلاش میکنه تا به یه روشی با این مصیبت کنار بیاد، مصیبتی که سخت ترین دردهای روی زمینه.
یکی همش در فکر خودکشی و یکی با خیالات خودش رو تسکین میده و بلاخره موفق میشن که با این تجربه دردناک کنار بیان و خدا میدونه که چندین نفر هستند که هنوز موفق به این کار نشدن
در کنار این کتاب به کتاب دیگه ای نشر اطراف داره به اسم ما ایوب نبودیم که میشه یه جورایی این دو کتاب رو نزدیک به هم دونست با این تفسیر که اون کتاب روایت حرکت برای جلوگیری از، از دست دادن بوده و این کتاب تجربه بعدشه، مقایسه این دو تا کتاب به من گفت که اگر آدم حرکتی که وظیفه خودشه بکنه بهتر با همه چیز کنار میاد تا فقط بخواد سوگوار و عزادار باشه!
ترجمه و نثر کتاب خیلی خوب و روونه و ارزش یکبار خوندن رو داره فقط دستمال کاغذی کنار دستتون باشه که گاهی راهی برای فرار از گریه نیست ...