محمّدپور 🇮🇷

تاریخ عضویت:

اسفند 1401

محمّدپور 🇮🇷

بلاگر
@Fero.Mohamadpour

236 دنبال شده

251 دنبال کننده

                What people say about me, has nothing to do with me.
دوست‌دار ایران🇮🇷
مسلمان و مُحب اهل بیت💚
چشم انتظار ظهور💛
خسته از زندگی متمرکز بر دنیای مادی، کاش یه پرچم بودم رو گنبد طلایی امام رضا❤️🥹🥺
در تلاش برای بهتر شدن از نسخه دیروز خودم🤓
——🌟——
تا خدا بنده‌نواز است به خَلقش چه نیاز؟!
می‌کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم😎 
——🌟——

وقتی از همه چیز و همه کس ناامید بشی، تازه اونجا حضور خدا رو توی زندگیت احساس می‌کنی⭐

من حسابم ز همه مردم این شهر جداست
من امیدم به خدا بعد خدا هم به خداست❤️


              
yellowheart79

یادداشت‌ها

نمایش همه
        رساله ذهبیه چیست؟
مأمون در نیشابور مجلسی ترتیب داد و امام رضا(علیه‌السلام) و جمعی از اطبا و فلاسفه را دعوت نمود. در این مجلس سخن از رشته طب هم میان آمد و دانشمندان در باب معالجه بدن، عناصر و اضداد، ضرر و نفع غذاها و علل و اسباب مرض‌ها باهم گفتگو می‌کردند و امام رضا(علیه‌السلام) خاموش بودند تا اینکه مأمون نظر ایشان را پرسید. امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند:«من تحربیات و اطلاعاتی دارم که با مرور زمان و آزمایش به صحت و درستی آن‌ها یقین کرده‌ام، به همراه چیزهایی که انسان نمی‌تواند آن‌ها را نادیده بگیرد و متروک گذارد که از گذشتگان بر آن توفیق یافته‌ام و آن‌ها را در کتابی جمع‌آوری خواهم کرد.»
سپس مأمون از امام تقاضا کرد این مطالب را به نگارش درآوردند و حضرت قبول کردند و در قالب نامه‌ای این موارد را برای وی نوشتند که این دست نوشته، «طب الرضا» نام گرفت.
این رساله آنچنان مأمون و دانشمندان عصر را مجذوب کرد که مأمون دستور داد آن را با آب طلا بنویسند و به همین مناسبت به رساله‌ء ذهبیه یا مُذَهَّبه شهرت یافت‌.

امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس به آنچه در این رساله بیان کرده‌ام عمل کند و بدن خود را طبق آن تدبیر نماید، به اذن خداوند، او سالم و از تمام بیماری‌ها در امان خواهد بود.

این کتاب از سه فصل تشکیل شده است که فصل اول، در باب ضرورت احیاء طب الائمه(علیهم‌السلام)، فصل دوم متن و ترجمه رساله‌ی ذهبیه، و فصل سوم پاسخ به شبهات پیرامون سند و متن رساله می‌باشد.

      

15

        برعکس تعریفاتی که از این کتاب شده، حتی از یک کتاب معمولی هم سطح پایین‌تری داره.
داستان جذاب نیست، قابل پیش‌بینیه، محتوا خیلی عمیق نیست، مطالب خیلی آموزنده‌ای نداره.
تنها چیزهایی که می دونستم و تا حدی با خوندن این کتاب دوباره یادآوری شد برام، اینا بود:
*هیچ وقت نباید بذاری با حرف نزدنت، همه چیز خراب و خرابتر بشه.
*برای همسرت خودافشاگری داشته باش و جوری براش امن باش که اون هم برای تو، خودافشاگری داشته باشه.
*صحبت‌های موقع عصبانیت رو جدی نگیر.
*زنان نیاز به صحبت دارند برای تخلیه، مردها نباید مشکلاتی که خانوم بیان می‌کنه رو به عنوان نقص داشتن خودشون برداشت کنند.
*فاصله سنی توی ازدواج مهمه و خیلی مهمه که دونفر از یک رده سنی باشند.
*زن‌ها نیاز دارن همیشه مثل روز اول بهشون توجه بشه و مثل روز اول دوست داشته بشن.
و البته برعکس چیزی که کتاب نشون داده بود، *معتقدم عشق واقعی چند سال بعد از ازدواج به وجود میاد نه قبلش یا در اوایلش. اون اتفاقات جذاب قبل و اوایل ازدواج صرفا هیجانات و تغییرات هورمونی اند و گذرا. ممکن نیست زوجی با همون شدت احساسات تا انتها پیش برند.
و در نهایت زندگی، این نیست که همسرت رو به عنوان ِ والدِ بچه‌هات دوست داشته باشی، بلکه باید همسرت رو به عنوان همسرت و تنها همراهت در زندگی دوست داشته باشی، وگرنه باختی.
این اولین تجربه من از تولستوی بود و احتمالا آخریش، خیلی تاثیرگذار بود‌
      

59

        این کتاب رو به همه افراد متاهل یا در شرف ازدواج پیشنهاد می‌کنم.
به عقیده‌ی نویسنده، پنج تا زبان عشق وجود داره و از بین این پنج‌تا، یکیش برای هر کسی در اولویته.
یعنی چی؟ یعنی برای اینکه به همسرمون نشون بدیم که عاشقشیم و دوسش داریم باید یکی از این پنج تا رو براش انجام بدیم.
کدوم یکی؟ باید ببینیم زبان اصلی عشق همسرمون دقیقا کدومه.
یعنی آدما فقط یک زبان عشق دارن و به اون چهارتای دیگه هیچ نیازی ندارن؟ نه، اینجوریه که یک زبان عشق اصلی دارن که اگر اونو انجام ندیم و چهارتای دیگه رو انجام بدیم، از ما عشقِ قابل توجهی دریافت نمیکنه، و اگر همون یکی رو انجام بدیم و بقیه رو انجام ندیم، مخزن عشقِ همسرمونو پر کردیم، ولی بطور کل این پنج تا میتونن به ترتیب اولویت، شماره گذاری بشن و الویت اول رو همیشه باید رعایت کنیم و اولویت‌های بعدی رو هم بازم باید تا حد توان و باتوجه به موقعیت و شرایط انجام داد و رها نکرد.
خب حالا این پنج تا چیه؟
پنج زبان عشق:
گفتار تایید آمیز(تایید و تشکر)
اختصاص وقت و توجه
هدیه دادن
همسریاری و ارائه خدمت(انجام کارهایی که همسرتان دوست دارد)
تماسِ بدنی و لمس

از کجا بفهمیم زبان عشق خودمون و همسرمون کدومه؟ هم تو کتاب کامل توضیح داده هم انتهای کتاب یه تست آورده هم تو گوگل بزنین تست پنج زبان عشق، براتون میاره.

مهمه که هم خودمون بفهمیم زبان عشق مون چیه و از همسرمون دقیقا چی می‌خوایم و هم متوجه بشیم زبان عشق اون چیه و از ما چی می‌خواد.
اینجوری زندگی راحت‌تر میشه و به گفته‌ی نویسنده، میشه با همون میزان عشقی که در دوران آشنایی و نامزدی باهم در ارتباط بودن، تا آخر عمر با همون احساس و عشق پیش برن.
کلیات مهم کتاب تقریبا همیناس و بقیه ش توضیحات دیگه و مثال برای فهم بهتره. اگه صوتیشو گوش کنین با سرعت 2x خیلی زودتر تموم میشه.
در کل جالب بود. اگر با این دید نگاه کنیم به زندگی، دیگه انجام یک سری کارها به نظرمون اضافه کاری و بیهوده نمیاد بلکه با حس خوب اون کار رو برای طرف مقابل انجام می‌دیم.
      

52

        از دوران دبیرستان که سر کلاس ادبیات، خیلی خلاصه راجع به داستان خسرو و شیرین صحبت شد، دلم می‌خواست داستانشو کامل بخونم؛ فرصت نشد تا الان.
چقدر داستان قشنگی بود، و البته رو اعصاب.
خسرو به شدت رو اعصاب بود و کاش زودتر می‌مرد😄 چقدر حرص خوردم از دست این بشر.
واقعا اینکه میگن دخترا عاشقِ پسرِ اشتباهی میشن، قدمتش مال خیلی قرن پیشه گویا، از خسرو اشتباهی‌تررررر نداریم اصن.
طرف هی میرفته این‌طرف اون طرف برا خودش زن می‌گرفته، به عیش و نوش خودش بوده، فرهاد رو کشته، طعنه به شیرین هم میزده، بعد هروقت مست می‌کرده میرفته دم خونه شیرین و توقع داشته در برابر خواسته‌اش، جواب چشم هم بشنوه😒

در کل این وسط فرهاد چقد مظلوم بوده، چقدر مرد درستی بوده به نظرم
خدایا، یه فرهاد لطفا😅😂
و طفلی شیرین، کل زندگیش تباهِ خسرو شد.

از زیبایی به نظم درآودن این داستان که لازم نیست چیزی بگم، نظامی چقدر دستش به توصیفات قشنگ میره🤩
فقط کاش در مدح فلان پادشاه و فلان شاه حروم نمیکرد بیت‌هاش رو. حیف نیس هنری که میتونه در عظمت خدا و مدح پیامبر و شرح به معراج رفتن پیامبر خرج بشه، حرومِ یه پادشاه بشه؟
بهرحال شاید باید خرج زندگیشو درمیاورده، نمدونم.

و اینکه چقدر دلم میخواست یه دبیر ادبیات جیبی داشتم که بیت هایی که متوجه نمیشم و کلماتی که معنی شو نمی‌دونم رو برام توضیح میداد تا با لذت بیشتری این داستانو می‌فهمیدم😁
      

44

        شهید ادواردو آنیلی
پسرِ «جیانی»، سناتور معروف ایتالیا و «مارلا» از شاهزادگان ایتالیا 
وارثِ «فیات» بزرگترین شرکت ماشین‌سازی ایتالیا و ششمین شرکت ماشین‌سازی در جهان؛ و کارخانه‌های ماشین‌سازی فراری، لامبورگینی، مازراتی، لانچیا، ایویکو، آلفارومئو، جیپ، کرایسلر، دوج، توفاش و ده‌ها کارخانه ماشین‌سازی دیگر؛ و چندین کارخانه لوکوموتیو سازی و هلیکوپتر سازی و تانک سازی که متعلق به فیات بود؛ همچنین تعدادی شرکت راه و ساختمان سازی، شرکت طراحی مد و لباس، کارخانه تولید وسایل پزشکی، چند بانک و بیمه خصوصی و موسسات بزرگ دیگر؛ روزنامه‌های لاستامپا، کوریره و دلاسرا؛ و باشگاه فوتبال یوونتوس.
درآمد خواندگیشان افسانه‌ای بود. سالی ۶۰ میلیارد دلار. حدودا سه برابر کل درآمد نفتی ایران! 

اما ادواردو در جوانی چیزی کم داشت، سوالاتی در ذهنش وجود داشت، انسان چیست؟ جهان چیست؟ خلقت چیست؟ اصلا حق و حقیقت چیست؟
در دانشگاه پرینستون آمریکا، قبل از آنکه دکترایش در رشته ادیان و فلسفه شرق را بگیرد، در کتابخانه به دنبال کتابی بود که جواب سوال‌هایش را بدهد.
چشمش خورد به «The Holy Quran»، ترجمه انگلیسی کتاب مسلمانان. چند صفحه‌اش را خواند، مجذوبش شد، کتاب را برد خوابگاه و هفته‌ها و ماه‌ها مشغول خواندن و فکر کردن بود تا نهایت تصمیمش را گرفت. مسلمان شد. مذهب تسنن.
اما هنوز چیزی کم بود، نمیدانست چه. بیشتر تحقیق کرد و جستجو و پرسش کرد تا رسید به مذهب تشیع. حالا همه چیز کامل شده بود.
در کتاب شرح داده می‌شود چگونه عاشق امام خمینی می‌شود، می‌آید ایران، به دیدار ایشان می‌رود و... .

از چند هفته پیش که در برنامه سیدخندان، مسعود منقچی در بخش روایت قهرمان، بخشی کوتاه از زندگی شهید ادواردو را به نمایش درآورد، ذهنم مشغول شد، با کلی سوال راجع به ادواردو.
به جواب برخی سوالهایم در این کتاب رسیدم به خیلی‌هایش نه، چرایش را توی کتاب پیدا کردم؛ بعد از شهادت ادواردو گروهی مستندساز به ایتالیا رفتند، اما هیچ یک از دوستان ادواردو پای مصاحبه نیامدند، همه می‌ترسیدند بعدا مسئله‌ای برایشان پیش بیاید، و این روایت‌ها فقط از زبان یکی دو نفر که حاضر به مصاحبه شدند نوشته شدهاست.

ادواردو را شهید کردند و صحنه را به گونه‌ای درست کردند که مثلا خودکشی بوده. پلیس جنازه ادواردو را در پایین پلی هشتاد متری پیدا میکند و در سکوت خبری در کلیسا و به روش مسیحیان دفن میکنند. 

شهید مهدی آنیلی، ثروتمندترین شهید شیعه
ما در این راه کجاییم؟ از چه‌ها حاضریم بگذریم؟ شاید هیچ
:((((((((((
      

35

        چقدر از کتاب‌هایی که موضوعاتی رو هم از منظر علمی و هم از دیدگاه دینی و اسلامی بررسی می‌کنند، خوشم میاد.
این کتاب شادی رو از منظر علم روان‌شناسی و دیدگاه اسلامی بررسی کرده، جدا جدا، و در پایان هر بخش یه قسمت مقایسه تطبیقی روان‌شناسی و اسلام رو هم مطرح می‌کنه‌.

فصل اول درمورد ماهیت شادی، تعریف شادی در روان‌شناسی و اسلام، اهمیت شادی و مولفه‌های شادی نوشته شده.
فصل دوم عوامل شادی و موانع شادی در روان‌شناسی و اسلام رو بررسی کرده(و در پایان بخش مقایسه تطبیقی و جمع‌بندی بین نظرات روان‌شناسی و اسلام رو مطرح کرده)
فصل سوم آثار و پیامدهای شادی از منظر روان‌شناسی و هم اسلامی، عنوان شده.
هر فصل چند زیر مجموعه داره و شامل عناوین مختلفی میشه و توضیحات خوبی داده شده.
کتاب کم حجم و سبک و نسبتا راحت و قابل فهم هست و مهم‌تر از همه اینکه نشون میده چقدر دین اسلام به شادی اهمیت داده و چقدر روایات داریم در این باب.
همچنین علم روان‌شناسی که در سال‌های اخیر متوجه مولفه مهم معنویت شده و پژوهش‌هایی در رابطه با معنویت، اعتقاد به خدا، انجام اعمال عبادی و... با مولفه‌های مهم روان‌شناسی مثل کیفیت زندگی، رضایت از زندگی و... انجام داده و نتایج که همبستگی مثبت بین معنویت و دین‌داری رو با شاخص‌های زندگی سالم و مطلوب نشون میدن.

      

44

        این یادداشت مناسب افراد اهل رمان و داستان نمی‌باشد
چون به عنوان کسی که اهل خوندن رمان نیست و این کتاب رو خونده، می‌خوام نظرمو بگم.
اول از همه اینکه داستان اونطور که باید و شاید، جذاب نبود، قصه یه شخص و پدر و عموش. داستان می‌تونست جذاب‌تر و مفهومی‌تر باشه.
دوم اینکه ششصد و پنجاه صفحه برای همچین داستانی زیاد بود و همین محتوا می‌شد در صفحات کمتری ارائه بشه.
سوم اینکه حتی اگه کتابی صرفا داستان باشه، اصلا بر اساس واقعیت نباشه و هدف از کتاب هم هیچگونه آموزشی نباشه، اما باز هم در مخاطب اثرگذار هست. و این کتاب چیزهایی داشت که اثرگذاری منفی در مخاطب داره:
-فلسفه‌بافی‌ها و جملات قصار و... که در سراسر کتاب به وفور دیده میشه، همه منفی هست، جامعه ستیزانه‌ست، مردم ستیزانه‌ست، خداستیزانه‌ست.
جملات جوری نوشته شدن که حین خوندن و در جریان داستان، خواننده احساس توافق می‌کنه با این جملات منفی و در واقع این جملات منفی به صورت ناخودآگاه بر ذهن مخاطب می‌شینه.
-عادی سازی‌ها و یا شکستن برخی حرمت‌ها هم در کتاب موجوده.
-خیانت کردن به راحتی عنوان شده و طوری بیان شده که انگار یک امر طبیعیه.
-روابط نامشروع هم همینطور، انگار عادی‌ترین اتفاق زندگی یک آدم می‌تونه این‌جور روابط باشه.
-خداناباوری که سرتاسر کتاب موج می‌زنه.
-مردم نادوستی، مردم گریزی، جامعه گریزی عضو جداناشدنی از محتوای داستانه.
-تفکرات منفی و خالی از ارزش و احترام برای مردم و جامعه و مخصوصا والدین، مواردی‌اند که به راحتی در این کتاب عنوان شده.
-شخصیت مارتین از سلامت روان برخوردار نیست. در کتاب همواره عنوان «پارانویا» برای او به کار برده شده اما باتوجه به نشانه‌ها احتمالا این شخص دچار اختلال اسکیزوئید و اسکیزوتایپال و احتمالا اختلال اجتنابی هست که قطعا این اختلال شخصیت‌ها و نشانه‌های آن، جایی برای افتخار کردن و منتشر کردن ندارند بلکه باید درمان انجام بشه. همچنین خواندن زندگی شخصی که اختلال شخصیت داره بدون اینکه اشاره‌ای به  داشتن اختلال بشه، جز ضرر و تاثیرات منفی بر خواننده، چیز دیگری نخواهد داشت.
-بی‌اهمیت بودن خانواده و والدین برای هر سه شخصیت اصلی داستان مطرح شده. اینکه تری به خاطر سبک زندگی‌ای که انتخاب کرد، به راحتی دست از خانواده‌اش کشید؛ مارتین فقط به این خاطر کنار مادر سرطانیش موند که به او قول داده بود و جسپر چون فکر می‌کرد شبیه به پدرشه، کنارش موند؛ و مدام تکرار می‌شد که چقدر مارتین دلش میخواهد برود ولی چون قول داده مجبور به ماندن است و... ، و اصلا انگار خودِ پدر و مادر و خانواده ارزش و اهمیتی ندارند.
-عادی جلوه دادن خلاف و نشان دادن زندگی با هیجان بیشتر برای افراد خلافکار هم دیگر مولفه منفی کتابه.
-به کار بردن الفاظی که در فرهنگ غنی ما، مناسب نیست و جایی برای مطرح کردن هم نداره(البته تلاش مترجم برای در لفافه گفتن بعضی حرف‌ها و مفاهیم مشهوده)
-داستان به شدت کش داده شده و طولانی شده و این خسته کننده‌ست. مثلا سفر به تایلند و برگشت از این سفر که یک کشیدگی ناخوشایند در اواخر کتابه؛ می‌شد تمام اتفاقات تایلند رو به نوعی در همون مکانی که هستند، تجربه کننده که خواندن جزئیات سفر غیرضروری و غیر زیبا به خواننده تحمیل نشه.

در نهایت دو نکته مثبت که از این کتاب یاد گرفتم:

اول اینکه علت ترسی که مارتین از مرگ داشت و تلاشی که می‌کرد تا زندگیش معنایی داشته باشه، به این علت بود که خدا و دین در زندگیش نقش و جایگاهی نداشتند.
*کسی که معنای زندگیش به خدایی فناناپذیر گره خورده باشه، نه احساس پوچی می‌کنه و نه ترس.

دوم اینکه هر کتابی ارزش خوندن نداره
اگر کتابی مورد استقبال افراد زیادی قرار بگیره، دلیل بر این نیست که با سلیقه همه جور باشه و باید همه بخوننش
و اگر تا اواسط کتاب، نکته جذابی پیدا نشد، در ادامه هم خبری از جذابیت نیست، پس رها کردن بهتر از ادامه دادن است
      

52

        ازون کتابایی بود که اگه می‌خواستم، بریده کتاب منتشر کنم، باید کل کتاب رو میاوردم، بس که جالبه و چیزای خوبی میگه.
این کتاب خیلی قشنگ و دقیق اومده احکام و دستورات دین اسلام رو از نظر علوم پزشکی و بیولوژیکی و روان‌شناسی بررسی کرده.
یعنی مثلا اسلام گفته مشروب خوردن حرامه و گناه داره، حالا این کتاب اومده بررسی کرده توی همه مقالات و مطالعات و دستاوردهای علمی که مشروب خوردن چه تاثیری در سلامت جسمی و روانی مون داره؛ همچنین بیست و یکی دیگه از احکام و دستورات دین قشنگمونو مفصلا بررسی کرده.
کتاب کاملا علمی هست و خط به خطش از مقالات چاپ شده در مجلات و ژورنال‌های معتبر خارجی و داخلی است.
مقالات و تحقیقات عموما به روز هستن و تاریخشون برای همین سال‌های اخیره، پس قابل استناد هستند و نمیشه ردشون کرد.

خوندنش به شدت برای همه توصیه میشه.

خیلی قشنگه که آدم متوجه میشه دینی که بهش معتقده، چقدر دقیق و چقدر ریز و ظریف، حواسش به تمام ابعاد حیات بشر هست و هرررر چیزی که گفته، جز سود برای ما، چیز دیگه‌ای نداره و بس.
تازه همه این مطالب با توجه به علم ناقص و محدود بشر تا به امروزه. 
      

41

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.