معرفی کتاب عطر خوش مرگ اثر گی یرمو آریاگاخوردان مترجم محمدرضا فرزاد

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
80
خواهم خواند
41
توضیحات
"عطر خوش مرگ" رمانی ست است با ریتم تند، خواندنی و مسحور کننده. "آریاگا" حومه شهر مکزیک را که در ظاهر شبیه به بسیاری از شهرهای دیگر است با استادی به شکلی خیره کننده توصیف می کند و مخاطب را با خود به دشت های سوزان حوالی مکزیک می برد. کشف جسد دختر، جرقه ی مجموعه ای از حوادث را در روستا رقم می زند که با دیگر رازها و احساسات اهالی روستا تلفیق می شود. توطئه ای پر کشمکش که مبتنی بر پویایی جوامع محدود و کوچک سنتی و کوته فکرانه است. "آریاگا" به نحو احسن نشان می دهد که چگونه تفکرات بسته و سرخوردگی افراد ممکن است آن چنان بر دیگران تأثیر بگذارد که مسیر وقایع کل جامعه دچار تغییر شود.
بریدۀ کتابهای مرتبط به عطر خوش مرگ
نمایش همهلیستهای مرتبط به عطر خوش مرگ
نمایش همهپستهای مرتبط به عطر خوش مرگ
یادداشتها
1401/3/24
12
1400/5/12
4
1403/4/1
7
1403/4/2
یکی که نه سر پیاز بود نه ته پیاز رو کردن دوست پسر دختره بعد یکی دیگه که اونم نه سر پیاز بود نه ته پیاز رو کردن قاتل دختره آخرشم یکیشون رو مجبور کردن اون یکی رو بکشه😂 قاتل اصلیم که من نفهمیدم اصلا چیشد🤷♀️ نمیدونم من بد گوش دادم یا چی؟ نویسنده واقعا مغز مریضی داشته😶
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
7
1403/9/29
کتاب یک رفتار اجتماعی روان شناختی رو در قالب یک داستان قتل به تصویر کشیده و مطمئنا هدف پیدا کردن قاتل نیست. داستان به حاشیه اضافه نپرداخته و تموم شخصیت ها به پیشبرد داستان کمک میکنن و به اندازه کافی دربارشون توضیح داده شده و به خاطر نوع داستان نیازی نبود که توضیحات اضافه بده یا داستان حاشیه ای تعریف کنه که داستان رو روون تر کرده. یه قتل اتفاق میفته و رامون که به صحنه میرسه با مقتول احساس همدردی و نزدیکی میکنه و مردم شایعه میکنن که رامون دوست پسر مقتول بوده و چون اتفاقا مقتول هم یه دوست پسر داشته اما به خونواده و دوستش که هم رازش بوده ازش اسمی نبرده حتی خونواده دختر هم درباره رامون همین فکر رو میکنن. از طرفی یه نفر از اهالی روستا به دروغ و فقط به خاطر اینکه مردم بهش توجه کنن میگه که دیده که کولی و دختر رو شب گذشته با هم دیده. مردم روستا میگن که رامون باید انتقام مرگ دختر رو از کولی بگیره و بدون تفکر اسیر شایعات و تلقین های مردم روستا میشه و انتقام میگیره و بعد هم مردم روستا میگن که برای اینکه گیر پلیس نیفته باید از روستا فرار کنه. گماشته دولت تو روستا هم از روی بعضی شواهد پی میبره که کولی قاتل نیست ولی چون نمیخواد درگیر ماجراها بشه حرفی نمیزنه. رامون تو مسیری قرار میگیره که انگار هیچ اراده ای از خودش نداره و فقط به حرف مردم گوش میکنه و انگار غلام حلقه به گوش اوناشده و به تسخیر اونا دراومده.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
1403/4/11
در مقایسه با آثار جنایی دیگر مثل اگاتی کریستی کمی کندی داشت روند داستان. ولی احساسات و نیت انسان هارو خوب نشون داده بود. چیزی که برام جالب بود تواین داستان عاشق یک دختر مرده شدن بود و اینکه پسر جوان نسبت بهش احساس مسوولیت میکرد و میخواست انتقامشو بگیره هرچند با شایعه ی مردم قبول کرد که دوستش بوده. اسمها در ادبیات اسپانیا کمی سخته و دنبال کردنشون در کل داستان مشکل به نظر میرسه ولی با نشانه گذاری برای هر اسم حل میشه. مشارکت مردم در پیدا کردن بهترین روش قتل هم خودش جای بحث داره و مورد آخر هم کشتن مردی که هیچ ربطی به ماجرا نداشته و گماشته و معشوقه اش هم اینو میدونستند و دم نزدند جای افسوس داره. اینجایت که انگیزه های شخصی جلوی گفتن حقیقت رو میگیره و جون یک انسان بااین اهمال کاری و منفعت طلبی گرفته میشه. جای بسی تامل داشت. (نویسنده متبحری داشت در لفافه و بدون گفتن حرفی مستقیم که خواننده دل زده بشه منظورهارو قشنگ رسوند.)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0