بِهتاب

تاریخ عضویت:

تیر 1404

بِهتاب

@Behtab

21 دنبال شده

14 دنبال کننده

                از دیار نخل و امبا.
همیشه امیدوار ...
دوستدار کتاب هایی برای بهتر شدن.
              

یادداشت‌ها

بِهتاب

بِهتاب

1404/4/10

         این کتاب رو چند سال پیش قبل از کنکورم خوندم. اولین تجربه ام از کتاب های خودیاری و روانشناسی بود. و اون زمان دقیقا چیزی بود که بهش نیاز داشتم.

یادمه چندباری خوندمش، حتی هایلایت و خلاصه نویسی هم کردم😅 اینقدررر بهش نیاز داشتم!

این کتاب بیشتر از کتاب های تست کنکور رو درصدای کنکورم تاثیر داشت:)

به میزان کاربردی بودن تمرین هاش کاری ندارم. ولی شناخت مشکل نصف راه درمانه. و آقای استفان گایز به خوبی بهش پرداخته.

اینکه کمال‌گرایی چیه، خوبه یا بد، و مهم تر از همه زمینه ایجادش چیه؟! به درک مشکل واقعا کمک میکنه

بخشی از کتاب  تاثیر والدین و مدرسه رو در کمال‌گرا شدن بیان میکنه.  همون جمله معروف والدین که میگن چرا ۲۰ نگرفتی؟!
  که برای من تجربه قابل لمسی بود، جذابیت کتاب رو برام بیشتر کرد.

این کتاب رو کنار کتاب "چرا قبلا کسی اینها را به من نگفته بود" و کتاب "نجات از هزارتو" به کنکوریا پیشنهادش میکنم‌، شما هم اگه کنکوری ای میشناسین بهش معرفی کنین.

به امید آگاهی بیشتر...🌸

      

9

        من اکثر کتاب ها رو با گوشی میخونم.(الان دیگه همه امون اینکارو میکنیم) اما از اونجایی که عاشق کتاب و بوی کاغذشم. تصمیم گرفتم فقط کتاب هایی رو که خیلی دوست داشتم‌( یعنی یه بار خونده باشمش). فیزیکیشو هم بگیرم. تا برای چندبار بخونمشون. 

و این کتاب قطعا یکی از اونها بود!
فکر میکنم‌، تا صفحه ۲۰ امش خوندم و گفتم نه من حتما باید برم کاغذیشو بخرم! 👩‍🦯

قرار بود یه کتاب راجع به مدیریت زمان باشه مثل کتاب های دیگه. بهت بگه چه میدونم، جدول بکش مثل فلان فرد موفق عمل کن، اما نه‌. کتاب از اون چیزی که فکر میکردم فراتر بود‌!

"راجع به فلسفه مدیریت زمان صحبت میکرد"

آقای الیور برکمن، توضیح میده اصلا چی شد که به اینجا رسیدیم، چرا اینقدر درگیر مدیریت زمانیم، و مثال جالبی میزنه از سبک زندگی مردم در قرن ها پیش که برای آوردن آب از چاه تا خونه، نصف روزشون میرفت چرا اونها احساس نمیکردن زمانشون تلف شده؟!

و برای فهمیدن این موضوع شما رو با خودش همراه میکنه، کتاب تامل برانگیزیه و خوندنش نیاز به صبر و حوصله داره!

فکر میکنم یکی دیگر  از دلایلی که جذبش شدم این بود که  بخشی از مطالب کتاب در ارتباط با افراد کمالگرا بود.

شاید جالب باشه براتون که دقیقا اون چیزی که گفتم اول انتظار داریم"یعنی راهکار های مدیریت زمان رو" تو پیوست کتاب نوشته و من هنوزم از یکی از راهکار هاش استفاده میکنم و به همه هم پیشنهادش میدم.

دوست ندارم اسپولش کنم. خودتون بخونید میفهمید😁
      

5

        من کتاب بادام رو بهش معرفی کردم (قبل اینکه حتی خودم بخونمش) چون بر این باور بودم خیلی داستانش شبیه زندگی اونه. 
کتاب رو خوند. 
ازش پرسیدم چه حسی داشتی؟  البته این سوال غلطیه برای آدمی که احساسات نداره. اما خب من دست خودم نبود، یه آدم معمولی بودم، یادم میرفت. 
جواب داد: نمیدونم. راستش هیچی.
کلمه "نمیدونم"یه جورایی برای از سر انداختن‌ بود. از همون جواب های ساده ای که یون جه بهش پناه می‌برد.
ولی از وقتی باهم صمیمی تر شدیم باهام صادق تر بود. برا همینم راستشو گفت، "هیچی" 

منم کتاب رو بخاطر اون خوندم. از اینجا دلم براش تنگ شد.  خط های زیادی منو یاد اون انداخت...

کتاب قشنگی بود. به قولا حال خوب کن، به دور از توضیحات زیادی و کسل کننده (حداقل برای منی که خیلی کم رمان میخونم) زندگی از نگاه آدمی که احساسات نداره، پنجره ای جدید به روت باز میکنه. و بنظرم هر آدمی یه بار باید  از این پنجره به دنیا نگاه کنه.

 خانم وون پیونگ سو با ظرافت، نگاه یه آدم بی حس رو شرح داده. 

اما میخوام اضافه کنم. که دیدنش از نزدیک کمی ترسناک تر و غم انگیز تره.  شاید چون عشق به فرزند انگیزه اصلی این رمان بوده. و عشق ناشناخته ترین حس برای آدم بی احساسه. 


      

3

        راستش قبل از تمجید از محتوای کتاب . نتونستم از گره ای که شاید در ذهن بعضی ها بوجود بیاد بگذرم.  
وقتی برای اولین بار کتاب رو خوندم(بله چندباری خوندمش، که دلیلش رو در ادامه میگم)  بزرگ ترین سوالی که برام پیش اومد، این بود که ، چرا کتابی با این محتوای بسیار کاربردی اینقدر بهش کم توجهی شده؟! 

نمی دونم مثل من هستید یا نه ولی من اگر کتابی برام جذاب باشه راجع به نویسنده اش کنجکاو میشم، بیشتر هم دلیلش این بود که شباهت هایی با خودم میدیدم از احساسات نویسنده در گذشته تا مسیر درمان شدن‌. 
بعد از جستوجو و چند سرچ ساده. بله، فهمیدم.
نویسنده دکتر نیکول لپرا! در روابط عاطفیشون کمی ناهماهنگی با عرف جامعه داشت.  برای من هم که یک جورهایی طرفدارش شده بودم ناخوشایند بود. 
بعد از اون نظری خوندم.  از یک کتابخوان که گفته بود کسی که چنین روابطی داشته اصلا کتابش رو  نمیخونم. چون در جایگاهی نیست که چنین کتابی بنویسه و صلاحیت نداره.
حقیقتا حیفم اومد. 
چون از نظرم محتوای کتاب  خیلی علمی تر از این حرفا بود که با این بهانه ارزشش کم بشه.
به قول معروف نگاه نکن که چه کسی سخن میگه ، ببین چی میگه. 

خانم لپرا با وجود این مسئله هنوزم بنظرم جامع ترین کتاب ممکن در زمینه درمان کل نگر رو نوشته.  و این کارشون واقعا ارزشمنده.

و در نهایت . محتوای کتاب:
می‌تونم بگم علوم اعصاب  داره روانشناسی رو دگرگون میکنه. دیگه صرفا قرار نیست بشینیم و هی به ذهن و باور هامون فشار بیاریم که درست بشن.  شاید براتون جذاب باشه اگه بدونین به جاش میتونین بیشتر پیاده روی کنین یا  میکروبیوم روده اتون تقویت کنین. اون موقع می‌بینید که کمتر عصبانی میشین ، اضطرابتون کمتره میشه و آرامشتون بیشتر...
برای من هم‌شگفت انگیزه. 
چون من هم از این دور باطل خسته بودم. از یکجا نشستن و تلاش برای پذیرش مشکلات و تغییر باور ها در جهت بهتر شدن. این کتاب مجموعه ای از اطلاعاتی بود که من از چند زبان مختلف (تراپیست، پزشک کل نگر، درمانگر، پزشک متخصص) شنیده بودم.
این یه دستاورد بزرگه که این کتاب  از معدود کتابایی که بهش پرداخته.  و برای آنکه بتونم هر جنبه اش رو در زندگی به کار ببرم. این کتاب رو چند بار میخونم. 

چیز های جذاب بیشتری هم هست مثل نقدی که به تفکر فروید و یانگ "کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید" میکنه‌. اون هم جای بسی تامل داره و  بنظرم از دیدگاه جدیدی در روانشناسی مدرن پرده برمی‌داره. (دوست داشتم این رو هم باز کنم. اما نمیخواستم بیش از این  حرفم طولانی بشه )

به امید آگاهی بیشتر...🌸

      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.