معرفی کتاب تختخوابت را مرتب کن: چیزهای کوچکی که می توانند زندگی ات و شاید دنیا را تغییر دهند اثر ویلیام هری مک ریون مترجم حسین گازر

تختخوابت را مرتب کن: چیزهای کوچکی که می توانند زندگی ات و شاید دنیا را تغییر دهند
ویلیام هری مک ریون و 2 نفر دیگر
3.1
222 نفر |
70 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
21
خواندهام
543
خواهم خواند
88
توضیحات
روز هفدهم مه سال 2014، افتخار داشتم که در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه تگزاس در آستین سخنرانی کنم. اگرچه خودم هم از همین دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم. اما نگران بودم که سخنان یک ژنرال جنگی که عمرش را در جنگ سپری کرده، خیلی مورد استقبال دانشجویان کالج قرار نگیرد. اما وقتی دیدم آن ها با اشتیاق برای شنیدن سخنرانی ام آمدهاند، بینهایت شگفتزده شدم. گویا ده درسی که در تمرینات نیروی دریایی یاد گرفته بودم و اساس اظهاراتم را شکل می دادند. موردتوجه جمعیت کثیری قرار گرفت. آن چه گفتم درس هایی ساده بود برای غلبه بر امتحانات، تمرینات دریایی، اما هر ده تمرین برای مواجهه با چالش های زندگی نیز کاربرد داشت. همه ی ما می دانیم که زندگی، سخت و طاقت فرساست؛ ولی گاهی با انجام کارهایی پیش پا افتاده می توان به نتیجه ای دست یافت که زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. عمل بسیار ساده ای مانند مرتکب کردن تختخواب هم می تواند برای شروع یک روز نیروی انگیزشی شگفت آوری داشته باشد و رضایتی درونی برای به پایان رساندن یک روز خوب برای مان فراهم کند. برای تغییر جهان، اول تختخوابت را مرتب کن.
بریدۀ کتابهای مرتبط به تختخوابت را مرتب کن: چیزهای کوچکی که می توانند زندگی ات و شاید دنیا را تغییر دهند
نمایش همهیادداشتها
1403/8/10
با توجه به اینکه این کتاب کتاب ۸۸ صفحه ای بود واقعا احساس شرم میکنم که چرا انقد دیر تمومش کردم😭 کتاب نسبت به چیزی که فکرشو داشتم خیلی تعداد صفحاتش کمتر بود.( طوری که فروشنده بهم گفت نگران نباش ازش چیزی حذف نشده |•• ) کتاب بدلیل فاصله ی بسیار طولانی در خوندنش واقعا چیز زیادی ازش یادم نمیاد ولی خیلی خوشحالم که تهش جمع بندی شده بود. راستش اینکه بیشتر خاطراتش در ارتش بود کمی حوصلهی منو سر میبرد. نتیجه گیری هایی میکرد که هممون بارها شنیدیم و بنظرمون چیزهای بیمعنی و تکراری هستن. ولی شاید واقعا این کتاب با مثال هایی که میزد میتونست کمی نظرمون رو در این رابطه تغییر بده. اینکه همش درمورد فداکاری های سربازان و شجاعتشون میگفت واقعا به غرور من لطمه میزد. ( منظورم اینه که فقط خودشونو آدم حساب کنه ) اینکه این رو بهت میفهموند که تغییر میتونه از کوچکترین کارهای روزمره یا بی اهمیت (برای ما چون یه چیز عادیه مثل همین عنوانی که برای کتاب به کار برده) شروع بشه خیلی جالب و نکته ی مهمی بود.( منظورم این نیست که خودم نمیدونم😓) نویسنده ی کتاب برخلاف چیزی که فکر میکردم کتابهای بیشتری نوشته .( چون فکر میکردم مثل نویسنده های دیگه ای که زندگی واقعی خودشون رو نوشتن و تنها کتابشون همون مونده ، این نویسنده هم همین کار رو کرده) داخل هر فصل داستان عنوانی رو که انتخاب کرده بود تعریف میکرد و نتیجه گیری برای اون بخش میگفت و بعد داستانی در رابطه با همون نتیجه گیری بخش اول میکرد و در آخر بخش دوم هم دوباره یه نتیجه گیری. چون بین خوندنش فاصله ی زیادی ایجاد شد واقعا فکر نمیکردم چیزی ازش یادم بمونه ولی خوشبختانه یادم موند و از این بابت خوشحالم. با توجه به شرایطی که اون مرد توش گیر کرده بود ( خوب واقعا ممکنه ما توش گیر نکنیم) فکر میکردم این اتفاقات هیچوقت برام نمیوفته ولی خب بعدا که دقت میکردی میدیدی اونا دارن بیشتر لحظات زندگی رو به چیزی تشبیه میکنن. به چیزی که ممکنه توی هر لحظه ی زندگی باهاش درگیر باشی . مدرسه ، خونه ، محل کار یا حتی توی ناخوداگاهت. شاید واقعا هنوز تا تجربه نکنم چیزی ازشون نفهمم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/6/14
1400/11/3