یادداشت بِهتاب
5 روز پیش

پوچگرایی که نوبل ادبیات گرفت! این کتاب و آثار دیگر کامو، بهخاطر عمق فلسفی و نثر درخشانش، باعث شدند او در سال ۱۹۵۷ برندهٔ نوبل ادبیات شود! اما چه فلسفه ای؟ آلبرت کامو بر این باوره که زندگی بی معناست، اما بی ارزش نیست، در واقع این ما هستیم که به زندگی ارزش میدیم. و با پذیرش این، از زندگی لذت ببریم. کامو اغلب در کنار اگزیستانسیالیستها مطرح میشه، ولی خودش هرگز اگزیستانسیالیست نبود و بارها هم این برچسب رو رد کرد. چون با وجود شباهت هایی میان این دو عقیده، کامو برعکس اگزیستانسیالیست ها به دنبال معنای زندگی نبود و صرفا اون رو همونطور پوچ میپذیرفت و اینگونه به رهایی میرسید.کامو میگه: «زندگی پوچه، معنا نداره، اما باز هم میتونیم زیبایی و شرافت پیدا کنیم — بدون دروغ گفتن به خودمون.» در دههٔ ۱۹۵۰، جهان در شوک جنگ جهانی دوم، هولوکاست و بمب اتم بود. سؤال اصلی روشنفکران این بود: اگه این فجایع با وجود دین و اخلاق سنتی رخ داده، پس راه نجات چیه؟ کامو پاسخش این بود: با شجاعت با واقعیت روبهرو شو، خودت معنا و ارزش خلق کن، و در برابر بیعدالتی، حتی اگه بیمعنا بهنظر بیاد، مقاومت کن. این نگاه بهشدت برای مردم اون زمان الهامبخش بود. در واقع کامو اخلاق بدون خدا رو مطرح کرد. درسته کامو خداناباوره! ما قرار نیست با شخصیت داستان همزاد پنداری کنیم. اون بیگانه است با هر چیزی که ما آدمها در زندگیمون ارزش قائلیم. معنایی که ما در زندگیمون پیدا کردیم و به امیدش زنده ایم. مرسو(شخصیت اصلی، بیگانه) خداناباور و تقریبا بی عاطفه است انگار بر اساس غرایز زندگی میکنه. اما در پس این پوچی هنوز به چیز هایی پایبنده، هرچند خودش تفاوتی قائل نمیشه بین هیچ چیز، همونطور که میگه زن پیرمرد همسایه همونقدر ارزش داره که سگش ارزش داره. همونطور که به دختری که ازش خوشش میاد با قاطعیت میگه دوستش نداره ولی فرقی نداره اگه میخواد باهاش ازدواج میکنه. مرسو از زیبایی های دنیا لذت میبره و زیاد دوست نداره آدم ها رو ناراحت کنه. گاهی هم تلاش میکنه نشان بده که اهمیت میده. در دادگاه به دنبال عدالته، ولی خب عدالت برای یک بیگانه، قوانین برای این افراد نوشته نشده. این فلسفه پوچگرایی کاموعه، قرار نیست درست باشه. فقط قراره جنبه دیگری از نگاه ما به دنیا رو نشون بده. باید نظاره کنیم و بیشتر بیاندیشیم. آیا باید خوشحال باشیم که دنیا رو اونطور نمیبینیم؟ یا شاید هم تلنگری بوده که به خودمون یادآوری کنیم که زندگی ای که داریم و رهایی ای که در جستجوی اونیم، از اول هم وجود داشته ولی زیر سایه بقیه عقاید و انتظارات و فلاسفه مخدوش شده. حالا وقتشه پرده ها رو کنار بزنیم و از لنز عریان یک پوچگرا دوباره به زندگی نگاه کنیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.