باوان باوان دنبال کردن @Bavan 5 دنبال شده 7 دنبال کننده سرکتابدوست(178 کتاب)10امتیاز دنبال کردن12یادداشت63امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 178 کتاب در حال خواندن 1 کتاب خواهم خواند 58 کتاب یادداشتها باوان 1404/1/11 در حاشیه النا فرانته 3.9 3 "من یکی از آن آدمهایی هستم که در را پشت سر خودشان میبندند." 0 0 باوان 1404/1/4 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 فکر میکردم بیشتر از اینها دوستش داشته باشم ولی روزهای آخر بیصبرانه میخواستم به صفحهی پایان برسم. شبیه خواب طولانیای بود که از یک جایی دست از معنا ساختن برمیداری و میذاری داستان تو رو هرجایی که خواست ببره. 0 0 باوان 1403/10/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 138 «من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگیام در سکوت حرف زدهام و در سکوت تراژدیهای زیادی را با خودم زندگی کردهام.» 0 3 باوان 1403/10/15 همه می میرند سیمون دو بووار 4.1 31 همان کف همیشگی و همیشه متفاوت. 0 0 باوان 1403/10/15 Beartown فردریک بکمن 4.0 39 “What is life, other than moments? What is laughter, other than a small victory over sorrow?” 0 0 باوان 1403/10/15 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 43 «رگبارها و برف را، توفان و آفتاب آتشبیز را، به صبر و تحمل شکستی.» 0 3 باوان 1403/10/15 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 10 «من — حقیقت را — در زنجیر دیدهام. من — حقیقت را — پاره پاره — بر خاک دیدهام. من — حقیقت را — بر سرِ نیزه — دیدهام.» 0 0 باوان 1403/10/15 Us against you فردریک بکمن 4.3 22 Ana starts laughing. “I love you.” “Is that why you hit me?” “Yes!” Vidar scratches his ear. “Do you have to love me quite so . . . hard?” 0 2 باوان 1403/10/15 سنگر و قمقمه های خالی بهرام صادقی 3.6 8 با صدایی که بوی گریه میداد. 0 0 باوان 1403/10/15 از روزگار رفته حکایت ابراهیم گلستان 3.2 2 — اما فردا جرأت نداشتم که بگویم، چیزی نداشتم که بگویم. خواب شب و دمیدن فردا صبح تصمیم را تبدیل کرد به تسلیم، تغییر داد به یک یاد _ یادی که آرزو میشد. 0 0 باوان 1403/10/15 شاه می میرد اوژن یونسکو 3.5 3 هیاهوی بسیار برای هیچ! 0 0 باوان 1403/10/15 دریا پری، کاکل زری گلی ترقی 3.9 1 «تو از تبارِ نوری یه آرزویِ دوری» 0 1 باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشها چالش روزی 5 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 لیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب باوان 1403/11/16 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 صفحۀ 126 «چطور میتونم بمیرم، وقتی زنده نیستم؟» «زندگی خواهی کرد، زندگی میکنی.» «زندگی میکنم، چون عاشقم.» «فراموش کن. مردههای اینجا فراموش نمیکنن. میبینی باد چطور توی برگها افتاده؟ عشق رو هم همینجور باد میبره.» «چیزی هست که به باد نره؟» «دل خود محفوظ دار که زندگی از آن میجوشد.» «محفوظ نگه میدارم.» گفتم: «محفوظ نگه دار از خشم و جنون، از صاعقهٔ ظلمت که به لبها میخوره، وقتی فراموشی رو مینوشن.» 2 38 باوان 1403/11/13 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 صفحۀ 94 متوجه شدم که آن عمارت نه فقط دلگیر به نظر میرسید، که دلبههمزن هم بود. انگار بهجای دوام و بقا، دلش میخواست همان لحظه بیفتد، درهم بشکند، ولی نه برای اینکه بریزد آنجا، بلکه برای اینکه بهشکل ابری از گردوغبار دوباره برخیزد و سبکبار از آنجا دور شود، که برای همیشه آن مکان بیروح را ترک کند. 0 0 باوان 1403/11/10 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 صفحۀ 51 «ما از همان خمیرۀ رویاهاییم.» 0 0 باوان 1403/11/8 من از یادت نمی کاهم ، مارتیتا ساندرا سیسنروس 3.3 7 صفحۀ 21 توی قلبم سوراخی است که آن طرفش پیداست، انگار یکی سیگاری برداشته و کرده تو و از آنور بیرون آمده. چیزی که روزگاری قد سر سوزنی بوده حالا آنقدر جا باز کرده که انگشت از آن رد میشود. وقتی بیرون هوا، سرد و مرطوب است مثل همین کفشی که در محلهی لاتین کارتر کلی بابتش پیاده شدم، اذیتم میکند. 0 34 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.
باوان باوان دنبال کردن @Bavan 5 دنبال شده 7 دنبال کننده سرکتابدوست(178 کتاب)10امتیاز دنبال کردن12یادداشت63امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 178 کتاب در حال خواندن 1 کتاب خواهم خواند 58 کتاب یادداشتها باوان 1404/1/11 در حاشیه النا فرانته 3.9 3 "من یکی از آن آدمهایی هستم که در را پشت سر خودشان میبندند." 0 0 باوان 1404/1/4 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 فکر میکردم بیشتر از اینها دوستش داشته باشم ولی روزهای آخر بیصبرانه میخواستم به صفحهی پایان برسم. شبیه خواب طولانیای بود که از یک جایی دست از معنا ساختن برمیداری و میذاری داستان تو رو هرجایی که خواست ببره. 0 0 باوان 1403/10/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 138 «من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگیام در سکوت حرف زدهام و در سکوت تراژدیهای زیادی را با خودم زندگی کردهام.» 0 3 باوان 1403/10/15 همه می میرند سیمون دو بووار 4.1 31 همان کف همیشگی و همیشه متفاوت. 0 0 باوان 1403/10/15 Beartown فردریک بکمن 4.0 39 “What is life, other than moments? What is laughter, other than a small victory over sorrow?” 0 0 باوان 1403/10/15 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 43 «رگبارها و برف را، توفان و آفتاب آتشبیز را، به صبر و تحمل شکستی.» 0 3 باوان 1403/10/15 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 10 «من — حقیقت را — در زنجیر دیدهام. من — حقیقت را — پاره پاره — بر خاک دیدهام. من — حقیقت را — بر سرِ نیزه — دیدهام.» 0 0 باوان 1403/10/15 Us against you فردریک بکمن 4.3 22 Ana starts laughing. “I love you.” “Is that why you hit me?” “Yes!” Vidar scratches his ear. “Do you have to love me quite so . . . hard?” 0 2 باوان 1403/10/15 سنگر و قمقمه های خالی بهرام صادقی 3.6 8 با صدایی که بوی گریه میداد. 0 0 باوان 1403/10/15 از روزگار رفته حکایت ابراهیم گلستان 3.2 2 — اما فردا جرأت نداشتم که بگویم، چیزی نداشتم که بگویم. خواب شب و دمیدن فردا صبح تصمیم را تبدیل کرد به تسلیم، تغییر داد به یک یاد _ یادی که آرزو میشد. 0 0 باوان 1403/10/15 شاه می میرد اوژن یونسکو 3.5 3 هیاهوی بسیار برای هیچ! 0 0 باوان 1403/10/15 دریا پری، کاکل زری گلی ترقی 3.9 1 «تو از تبارِ نوری یه آرزویِ دوری» 0 1 باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشها چالش روزی 5 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 لیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب باوان 1403/11/16 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 صفحۀ 126 «چطور میتونم بمیرم، وقتی زنده نیستم؟» «زندگی خواهی کرد، زندگی میکنی.» «زندگی میکنم، چون عاشقم.» «فراموش کن. مردههای اینجا فراموش نمیکنن. میبینی باد چطور توی برگها افتاده؟ عشق رو هم همینجور باد میبره.» «چیزی هست که به باد نره؟» «دل خود محفوظ دار که زندگی از آن میجوشد.» «محفوظ نگه میدارم.» گفتم: «محفوظ نگه دار از خشم و جنون، از صاعقهٔ ظلمت که به لبها میخوره، وقتی فراموشی رو مینوشن.» 2 38 باوان 1403/11/13 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 صفحۀ 94 متوجه شدم که آن عمارت نه فقط دلگیر به نظر میرسید، که دلبههمزن هم بود. انگار بهجای دوام و بقا، دلش میخواست همان لحظه بیفتد، درهم بشکند، ولی نه برای اینکه بریزد آنجا، بلکه برای اینکه بهشکل ابری از گردوغبار دوباره برخیزد و سبکبار از آنجا دور شود، که برای همیشه آن مکان بیروح را ترک کند. 0 0 باوان 1403/11/10 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 1 صفحۀ 51 «ما از همان خمیرۀ رویاهاییم.» 0 0 باوان 1403/11/8 من از یادت نمی کاهم ، مارتیتا ساندرا سیسنروس 3.3 7 صفحۀ 21 توی قلبم سوراخی است که آن طرفش پیداست، انگار یکی سیگاری برداشته و کرده تو و از آنور بیرون آمده. چیزی که روزگاری قد سر سوزنی بوده حالا آنقدر جا باز کرده که انگشت از آن رد میشود. وقتی بیرون هوا، سرد و مرطوب است مثل همین کفشی که در محلهی لاتین کارتر کلی بابتش پیاده شدم، اذیتم میکند. 0 34 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.