معرفی کتاب در حاشیه اثر النا فرانته مترجم کیمیا محمددوست

در حاشیه

در حاشیه

النا فرانته و 1 نفر دیگر
3.9
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

11

شابک
9786227678895
تعداد صفحات
94
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        النا فرانته در این مجموعه جستار از آثار ادبی که تحت تأثیرشان بوده
و سختی ها و مشکلاتش برای پیدا کردن هویت و صدای خود نه فقط به عنوان یک نویسنده بلکه به عنوان یک زن می گوید و با پرداختن به آثار نویسندگان و شاعران بزرگ راجع به درخشش و قدرت این صدا و اهمیت آن می نویسد مسئله فرانته نه فقط کلمات و خواندن و نوشتن آنها بلکه بودن و وجود داشتن به همراه و کمک آنان است. می نویسیم می خوانیم و کلمات قدم به قدم همراه ما هستند تا خود را در میان و به واسطه آنها کشف و بازیابی کنیم.
      

یادداشت‌ها

          به عنوان یک زن فمینیست و (تقریباً) نویسنده، وظیفه‌ی خودم می‌دانم خواندن آثار زنانی را که در مورد «نوشتن» نوشته‌اند. و خوشبخت و خوشحال می‌شوم وقتی این وظیفه با خواندن یک اثر خوب، لذت‌بخش هم می‌شود. 

با کیمیای عزیزم پشت بازار سعدی رشت چای می‌خوردیم و در مورد کتاب‌های عزیزمان و نوشتن و نوشتن به عنوان یک زن حرف می‌زدیم. 
بحث به نوشتار زنانه کشیده شد و طبیعتاً از سیکسوی عزیزم حرف زدیم و بعد برای همین از این کتاب که ترجمه کرده است برایم گفت و گفت جایی که شگفت‌زده‌اش کرده، همان جایی‌ست که فرانته در مورد یک نویسنده‌ی زن حرف می‌زند. 
فرانته که حالا یکی از بزرگترین (اگر نگویم بزرگترین) نویسندگان معاصر ایتالیایی‌ست با صداقتی مثال‌زدنی و درجه‌ای بالا و تحسین‌برانگیزی از آسیب‌پذیری از ناامنی‌هایش در مورد نوشتن و قلم خودش صحبت می‌کند.

نقطه‌ای از کتاب که برای دوستم آن شب مهم بود و بعداً برای من هم عزیز شد، جایی‌ست که فرانته در مورد یک شاعره صحبت می‌کند. می‌گوید همیشه وقتی به آثار تاثیرگذار ادبی فکر می‌کرده، به کسانی که بخواهد برای نوشتنش از آن‌ها الهام بگیرد نام نویسندگان مرد به ذهنش می‌آمده. و اگر صدایی در ذهنش بود، پژواکی بوده از کلماتی  که مردها نوشته بودند. صدایی همیشه بیگانه که متعلق به او نیست.

و در نتیجه همیشه فکر می‌کرده صدای او، صدای زنانه‌ی او و اسلوبش در نوشتن پاسخگو نیست و نمی‌تواند هیچوقت به خاطر زن بودن، به اندازه‌ی نویسندگان معروف مرد خوب بنویسد. بعد به صورت اتفاقی شعری از یک زن ایتالیایی می‌خواند که در قرن ۱۶ میلادی نوشته شده. 

«زنی اگر، زنی خوار و خفیف چون من
اگر من می‌توانم شعله‌هایی این چنین فروزان
را در میانه‌ٔ سینه‌ٔ خود حمل کنم
چرا نثار دنیا نکنم، رگه‌هایی از سبک و سیاق فروزشش را؟»

بعد از خواندن این شعر است که کم‌کم متوجه می‌شود انگار آنچنان الزامی هم نیست عوض کردن صدای خود و نوشتن با صدایی مردانه. انگار می‌توان زن بود و چیزی برای گفتن داشت و چیز خوب و درخشانی هم برای گفتن داشت. ارمغانی از یک زن شاعر به زنی نویسنده که در تاریخ حرکت کرده است.
 
بعضی مواقع چیزهایی می‌خوانم که بابت نبوغ نویسنده تحسین‌شان می‌کنم، بعضی مواقع با آثاری مواجه می‌شوم که صرفاً درک می‌کنم و می‌توانم متوجه اهمیت‌شان بشوم اما لزوماً دوستشان ندارم. اما بعضی کتاب‌ها هستند که جملاتش به جانم «می‌نشینند». انگار که ذهنم حفره‌هایی خالی داشته باشند و با کلمات نویسنده پر شوند. این کتاب و هرجایی که فرانته بی‌پرده از نوشتن صحبت کرده بود، هرجایی که نامی از زن‌ها و جادوگرها برده بود، از تاریخی که مردها از ما گرفتند و از تاریخی که حالا ما زن‌ها باید بازپس‌بگیریم، روی حفره‌های روحم نشستند. 

نمی‌دانم چه می‌شد اگر تاریخ اینگونه پیش نمی‌رفت و برای همین دوست دارم تخیل کنم دنیایی را که در آن زن‌ها برای نوشتن و برای الهام گرفتن مجبور به تفعل زدن به تاریخ مردانه و نوشتار مردانه نبودند. دوست دارم تخیل کنم تاریخی را که قلم زن هم در آن ردپایی از خود به جا گذاشته است. تخیل می‌کنم و می‌نویسم که غیر از این چاره و وظیفه‌ای ندارم.
        

44

Haniyeh

Haniyeh

1404/1/3

          همیشه گوشه‌ای از ذهنم فکر می‌کردم از داستان‌های النا فرانته خوشم خواهد اومد. قلم یه زن، که از نقاط پنهان زن‌ها می‌نویسه، برام جالب اومد. نقاط پنهانی که کسی سراغشون نرفته، شاید به این دلیل که ترسیده خونده نشه، یا قضاوت بشه.
به واسطه‌ی همخوانی، این فرصت نصیبم شد که اولین تجربه فرانته‌خوانی رو به دست بیارم. توی این کتاب از مجموعه ناپلی صحبت می‌کنه و چقدر کنجکاوم کرد که با زن‌های این مجموعه آشنا بشم. 
از کمدی الهی دانته صحبت می‌کنه و باعث شد نظرم بهش مساعد بشه در حالیکه من قصد نداشتم به این زودی‌ها سراغش برم و الان فکر می‌کنم خوندنش به خیلی کتاب‌ها ارجحیت پیدا کرد.

و اما برخی مسائلی که در کتاب درموردشون صبحت شده و به دلم نشسته:
- حاشیه‌‌های کنار ورقه کاغذ رو دیدید؟ سعی کردید ازشون بیرون نزنید؟ النا فرانته می‌گه همیشه توی نوشتنش این حاشیه‌ها دست و پاش رو بستن. همیشه سعی کرده در چارچوب‌ها بمونه و همین گاهی اون رو از نوشتن چیزی که می‌خواسته دور کرده. مثل حاشیه و محدودیت مثل مردها نوشتن یا گذشته ادبیات و آنچه به میراث گذاشته شده. اما یه نکته مهم این وسط هست که حاشیه‌ها رو مهم می‌کنه. گذشته ادبیات یه حاشیه در نظر گرفته شده که باید لحاظش کنی چون در نوشتن بهش نیاز پیدا می‌کنی و این تو رو محدود می‌کنه اما تو تا وقتی گذشته رو نشناختی، نمی‌تونی اثر خاص خودت رو خلق کنی. تو در حاشیه حرکت می‌کنی اما یک‌دفعه جایی که انتظار نمی‌ره از حاشیه خارج می‌شی و این متن تو رو خاص می‌کنه. 

- بیان کردن همه "حقیقت" ممکن نیست! همچنین بیان کردنش به همون شکلی که رخ داده هم ممکن نیست! النا فرانته توصیه می‌کنه به جای اینکه خودمون رو درگیر نوشتن تمام و کمال حقیقت کنیم، همون چیزی که خودمون ازش دریافتیم رو بنویسیم. اینو بدونیم که کلمات برای نوشتن همه حقیقت ناکافی‌ان، پس خودمون رو ناتوان ندونیم و از گفتنش دست نکشیم و درعوض، تمام تلاشمون رو بکنیم. 
از طرفی، حقیقت ممکنه از دید هرکدوم از ما جور دیگه‌ای برداشت بشه، پس خودمون رو بابت عینی ننوشتنش سرزنش نکنیم، چراکه اگر کس دیگه‌ای می‌نوشت، حتما شکل متفاوتی می‌نوشت. این مسئله تقصیر ما نیست. اما اینکه از نوشتن دست بکشیم، گردن ماست.

- زن بودن مانع نوشتن نیست! این چیزیه که در تمام فصول سعی می‌کنه بهمون بگه.
برای من یه قوت قلب توی هر مسئله دیگه‌ای که الان به‌عنوان یه زن درگیرش هستم هم بود. اینکه زن بودنم نباید باعث بشه از کاری دست بکشم، همونطور که فرانته می‌گه از نوشتن دست نکش. منم دست نمی‌کشم، با وجود همه نگاه‌ها و حرف‌های تحقیرآمیز. امیدوارم توی روزهای سخت، یاد حرف‌های فرانته بیفتم.

اگر قرار بود خودم به‌تنهایی بخونمش، احتمالا وسط کتاب رهاش می‌کردم تا بعدا بیام سراغش چون از مجموعه ناپلی و کمدی الهی دانته و چند کتاب دیگه که نخوندم صحبت می‌کنه. احتمالا می‌رفتم اول اونا رو می‌خوندم و بعد دوباره به این کتاب برمی‌گشتم. ولی به لطف همخوانی، تونستم اون قسمت‌ها رو بهتر درک کنم و خوشحالم که تا آخرش خوندم.
حتما دوباره بعد از مجموعه ناپلی و کمدی الهی، این کتاب رو خواهم خوند.

کتاب پیشنهادیه، بهتون راهکار عملی درباره چگونه نوشتن نمی‌ده، بهتون قوت قلبی برای دست نکشیدن و به خودتون باور داشتن میده. با این دید سراغش بیاید و اگر مجموعه ناپلی و کمدی الهی رو دوست داشتید، این کتاب رو هم دوست خواهید داشت.
        

0