بریدهای از کتاب من از یادت نمی کاهم ، مارتیتا اثر ساندرا سیسنروس
1403/11/8
صفحۀ 21
توی قلبم سوراخی است که آن طرفش پیداست، انگار یکی سیگاری برداشته و کرده تو و از آنور بیرون آمده. چیزی که روزگاری قد سر سوزنی بوده حالا آنقدر جا باز کرده که انگشت از آن رد میشود. وقتی بیرون هوا، سرد و مرطوب است مثل همین کفشی که در محلهی لاتین کارتر کلی بابتش پیاده شدم، اذیتم میکند.
توی قلبم سوراخی است که آن طرفش پیداست، انگار یکی سیگاری برداشته و کرده تو و از آنور بیرون آمده. چیزی که روزگاری قد سر سوزنی بوده حالا آنقدر جا باز کرده که انگشت از آن رد میشود. وقتی بیرون هوا، سرد و مرطوب است مثل همین کفشی که در محلهی لاتین کارتر کلی بابتش پیاده شدم، اذیتم میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.