علی نورانی‌‌‌

علی نورانی‌‌‌

@Aliiiiiiii

26 دنبال شده

20 دنبال کننده

/clownwrites

یادداشت‌ها

        خوب بود. کتاب مجموعه‌ای از چند سفرنامه‌ی دوره‌ی قاجاره در مورد شهر لندن. خوندنش خوش می‌گذره. خیلی هم نباید عجله‌ای خوندش. واسه کوتاه کردن مسیر و گذروندن زمان استراحت کتاب مناسبیه. 
اون وسط‌مسطا سفرنامه‌ی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه هم هست. مواجهه‌ی ایرانی‌ها با مترو، تئاتر، باغ وحش و خیلی چیزهای دیگه نوشته‌های باحالی رو باعث شده. شاید تئاتر یکی از پرتکرارترین بحث‌هایی باشه که توی این سفرنامه‌ها بهش پرداخته‌ن. گریزی نیست از این که خیلی سفرنامه‌ها شبیه هم هستن؛ به خاطر همین هم پیشنهاد من اینه که خیلی تندتند کتاب رو جلو نبرید تا براتون خسته‌کننده نشه.
اما کاش ترتیب سفرنامه‌ها هم یه نظمی داشت. به شخصه دوست داشتم این‌ها بر اساس زمان مرتب شده باشند تا سیر تغییر لندن و نگاه ایرانی‌ها بهش رو ببینم. مفصل‌تر بودن لغات پایان‌ کتاب، یه توضیح حداقلی درمورد مسافران و چیزهای دیگه می‌تونست کتاب رو بهتر کنه. 
خلاصه که آره. وقت به خیر.
      

13

        چون فکر می‌کردم انقلاب اسلامی رو نمی‌شه بدون اصلاحات ارضی درک کرد رفتم سراغ این کتاب. «هوگلند» سال‌های زندگی رو تو ایران زندگی کرده، استاد دانشگاه پهلوی شیراز بوده و در طول انقلاب هم در ایران بوده. همسرش، مری، هم یه مردم‌شناسه و در طول این سفرها هم باهم بوده‌ند. ایشون یه کتاب داره که اون جا روستای علی آباد (در نزدیکی شیراز) رو در جریان انقلاب مطالعه کرده. 
گویی آقای هوگلند از خانومی تأثیر پذیرفته؛ به همین دلیل، بخش‌هایی که مربوط به اتفاقاتیه که در درون روستا و در میان آحاد مردم روستایی می‌افته، عمدتاً خوب شرح داده شده و این هم‌نشینی چندساله با روستایی‌ها واقعاً پربار بوده. از سوی دیگه، روایت هوگلند از اتفاقات سیاسی بعضی جاها کمیت لنگه. تصویر کتاب از کشمکش‌های سیاسی معمولا تکه‌تکه و نامنسجمه. فراموش هم نکنیم که کتاب در دهه‌ی ۶۰ خورشیدی نوشته شده.
درباره‌ی تأثیر روستا روی انقلاب هم توصیف هوگلند چنگی به دل (من حداقل) نزد. اون هم پشت دست آبراهامیان بازی کرده و تفسیرش بخشی از تفسیر آبراهامیان رو برجسته می‌کنه. در کل، این کتاب می‌تونه فهم ما از جامعه‌ی روستایی ایران رو قوت ببخشه و  بهمون یادآوری کنه هر سیاستی چه‌قدر ناخوانده‌ست. حالا شاید اصلاحات سرخوشانه‌‌ی پهلوی دوم و سیاست‌های فله‌ای این سال‌ها بیش‌تر به یک قمار شبیه باشه. 
      

4

25

باشگاه‌ها

نَقْلِ رِوایَت

46 عضو

خدای کشتار

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

ایلیاد
          نبرد تروا  یا نبرد خدایان؟ 

به لطف باشگاه راوی ، بلاخره این اثر رو خوندم و کاری که قبلا نیمه تمام گذاشته بودم رو تموم کردم .
صحبت از ایلیاد سخته ... اینقد این اثر بزرگ و قدیمی و جذابه که بعد از گذشت نزدیک به ۳ هزار سال همچنان پابرجا مونده . 
خیلی از محققین گفتند که فرهنگ غربی ، از ایلیاد و ادیسه برگرفته شده. 
اسکندر مقدونی شبها با این کتاب سر می کرده. 
این کتاب بارها به انواع مختلف مورد اقتباس در مدیوم های مختلف قرار گرفته. 
در کل ایلیاد و ادیسه تاثیر انکار نشدنی ای بر فرهنگ غربی تا به امروز گذاشتند و سال‌های سال باقی موندند و باقی خواهند ماند. 

ایلیاد رو باید از چند منظر مورد بررسی قرار داد :

🔥 نبرد تروا :

داستان ایلیاد از سال نهمِ کلیشه ای ترین جنگ تاریخ جهان یعنی جنگ تروا آغاز میشه.  جنگی که بر سر یک زن شکل گرفت. اون مسابقه معروف خدایان و داوری پاریس شاهزاده تروایی و بعد دزدیدن هلن و باقی ماجرا .
به شخصه فکر میکردم داستان اسب تروا و سقوط تروا در این کتاب روایت بشه اما این داستان در این کتاب نبود. یکی از خوبی های خوندن آثار بزرگ همینه که متوجه میشی دقیقا داخل کتاب ها از چی صحبت شده و از چی نقلی به میان نیامده.
داستان به شکل جذابی با قهر آشیل با آگاممنون شروع میشه . باز هم سر یک دختر و تقسیم غنائم . آشیل پای خدایان رو به این جنگ باز میکنه و نبرد تروا تبدیل به نبرد خدایان میشه و این جنگ تا کشته شدن هکتور ، یل تروایی ادامه پیدا میکنه . داستان به شدت جذابه اما اواسط کار کمی خسته کننده میشه. نبردها زیاد میشه و کمی حوصله سر بر.
اما این خاصیت یک اثر حماسیه که جنگ و زور آزمایی و رجز خوانی و فتح و شکست در اون روایت بشه.
ما نمیدونیم جنگ تروا واقعا اتفاق افتاده یا خیر. شاید چیزی بوده اما این هنر هومر بوده که از یک جنگ ساده چنین داستان عظیم و حماسی ای رو خلق کرده.

🔥 ایلیاد :

ایلیاد یک کتاب قدیمیه که هومر نوشته. تاثیرش تا به امروز قابل انکار نیست. یکی از آثار حماسی بزرگ تاریخه. مشخص نیست هومر کیه . اصلا یک نفره یا چند نفر. اما بلاخره این کتاب منسوب به هومره.  ایلیاد به همراه هومر بارها مورد اقتباس قرار گرفتند و گسترده شدند. از انه اید و تلماک گرفته تا تراژدی های یونان و روم و بعدا قرون وسطی و رنسانس . 
ایلیاد با اینکه اثر بزرگیه اما به هیچ عنوان قابل قیاس با شاهکاری مثل شاهنامه فردوسی نیست. شاهنامه اثری خیلی بزرگ تر و جون دارتریه.  دیالوگ ها و رجز خوانی ها و حتی شخصیت پردازی فردوسی خیلی خیلی بهتر و استخوان دار تر از ایلیاده.  
فی المثل در سرود دوم یا سوم ایلیاد ، پریام شاه تروا ، بر بالای کنگره کاخ از هلن درباره فرماندهان آخاییان میپرسه و هلن یکی یکی اونها رو معرفی میکنه. جالب اینجاست که پریام بعد از ۹ سال هنوز این افراد رو نمیشناسه. 
همچین سوتی هایی در شاهنامه وجود نداره. 
به هرحال قسمت اعظم صدا کردن و ماندگاری اثری مثل ایلیاد در تاریخ به خاطر تبلیغات دنیای غربه. فرض کنید غرب اثری مثل شاهنامه داشت... چه کارها که براش نمی کردند.

🔥 ترجمه :

قبلا این اثر رو با ترجمه سعید نفیسی خونده بودم. ترجمه ای سخت خوان با توضیحات زیاد که حوصله آدم رو سر می برد. توضیحاتی مثل شناسنامه تک تک افراد حاضر در جنگ با جغرافیای محل زندگی اون ها که اصلا لزومی به دونستن شون نیست و تاثیری بر روی هیچ چیزی نمیذاره و در یاد هم نمیمونه و فقط باعث وقفه در خوانش اثر میشه. 
 ترجمه میر جلال الدین کزازی با نگاهی به شاهنامه و فارسی سلیس اون اثر سترگ ،واقعا بی نظیره. اثری مثل ایلیاد وقتی مزین به زبان شیرین پارسی میشه نتیجه ش میشه این نسخه ای که واقعا نثر زیبایی داره و به ایلیاد زیبایی ای دو چندان داده.
خوبی ای که این ترجمه داره اینه که علاوه بر انتقال حس و روح اثر اصلی ، دایره واژگان شما رو هم گسترش میده . 
توصیه می کنم حتما این اثر زیبا رو با ترجمه میر جلال الدین کزازی بخونید.

سخن آخر :

ایلیاد رو باید خوند . جه بخواهیم و چه نخواهیم ، ایلیاد یکی از آثار بزرگ و قابل تامل در تاریخ ادبیات غرب و حتی جهانه. اما قطعا آثاری بزرگتر از این اثر در ادبیات جهان پیدا میشه که به خاطر همین تبلیغات غربی ها در زیر سایه ایلیاد و ادیسه قرار گرفتند.

ایلیاد بزرگترین اثر حماسی جهان نیست اما در میان بزرگان جایگاه رفیعی داره. 
        

28

اختراع بازار

9

          پایان فصل سوم:


انجام فعالیت آخر فصل، بسیار جالب و هیجان انگیز است. (در تلاشم  این ایده رو روی کتاب ابله که به تازگی تموم کردم پیاده کنم)

فعالیت: صفحات آغازین یک کتاب را که زاویه دید اول شخص دارد، با سوم شخص بازنویسی کنید و برعکس.

هر داستانی که تعریف می‌شه، توسط شخص خاصی کانونی سازی شده؛ اینکه چند نفر اینکار رو برای ما انجام بدن احاطه مارو به داستان یا واقعیت عینی افزایش می‌ده. هرچقدر هم کمتر باشه نگاه ما ذره بینی تر شده.

تشابه روایت یک داستان با درمانگری واقعا برای من جذابه ... جوری که درمانگر تلاش می‌کنه روایت هر شخص از خانواده رو بشنوه تا بتونه واقعیت رو از وسط اون همه تحریف، شناسایی کنه ... 
بار ها برام پیش اومده که با شنیدن روایت یک شخص در اتاق مشاوره، شروع به لیست کردن و انجام تکنیک های مشاوره ای کردم و بعد با یک نفر دیگه مصاحبه کردم (فرضا یک عضو خانواده مثل مادر) و بعد فهمیدم کلا راه رو اشتباه کردم و من اون راهی رو میرفتم که مراجعم من رو با خودش برده بود ... اون من رو هم مسیر خودش کرده بود بجای اینکه من اونو به مسیر دیگه ای بکشونم .... اینجا بود که یاد گرفتم مراجعو مجبور کنم روایت دیگر اعضا رو هم برام بگه هرچند که خیلی سخت بود.


این فصل رو که می‌خوندم به تشابه آرزو هام پی بردم. آرزوی قدیمی مبنی بر نویسنده شدن و راوی بودن و حالا تلاش برای درمانگر شدن. اگر هیچ وقت موفق به نوشتن کتابی نشم؛ قطعا توی هر جلسه درمانی دارم روایتی رو بازسازی می‌کنم :))
        
روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

12

روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

19

مردن کار سختی است

14

مرگ قسطی

10

آینه در آینه (برگزیده شعر)

5

ارباب و بنده
          🔸 ارباب و بنده

ارباب روسی با بنده اش برای رسیدگی به املاک  و معامله ی یک قطعه ی زمین جنگلی در شبی سرد و با هجوم باد و برف و بوران به راه می‌زنند. با اینکه خیلی ها آنها را نهی می‌کنند.  بهرحال حرص و طمع ارباب و بیخیالیِ نوکر او کار دستشان می‌دهد و در بوران گیر می افتند و در تلی از برف محاصره می‌شوند. هجوم سرمای وحشتناک روسیه و تاریکی مطلق شب و نبود سرپناه و ضعف و تحلیل بدن و غلبه خواب و خیال و...باعث مرگ اربابِ طماع می‌شود و اسب هم یخ میزند و می‌میرد اما نوکر بسختی نجات پیدا می‌کند و....
این داستان به چه دردِ ما میخورد؟ داستان طمعِ سیری ناپذیر ماست. حرص و جوش و تلاش ما برای مال دنیا حتی به بهانه ی نابودیِ جانمان. بی‌رحمی نسبت به دیگران برای حفظ منافع و مطامع مان. من پیشنهاد میکنم این کتاب کوتاه را بخوانید که بسیار خواندنی است و توصیفات نویسنده از شبِ پر از برف و کولاکِ بشدت سرد، بسیار خواندنی است.

#معرفی_کتاب 
#ارباب_و_بنده
#تالستوی
#آخرین_کتابی_که_خواندم


        

20