امیدوارم هر چه زودتر غلط املایی صفحهی ۷۵ تصحیح بشه.
«پرولترها چیزی جز زنجیرهایشان ندارند که از دست بدهند. اما، یک دنیا برای پیروزی دارند.» چه قدر شبیه به جملهی پایانی «پهلوان اکبر میمیرد» و «۲۴ ساعت در خواب و بیداری». جستن دو چیز تو این کتاب برام جالب بود: یکی همین روایت نداری و پوچیای که دلیلی میشه برای طغیان؛ دومی آرمانشهرهای بهشتگونهای که گویا سخن سر دادن ازشون نوعی فلسفهورزی به حساب میاومده. قدمت اونها رو میشه از مونتنی، بیکن جست و تا کابه و هایک ادامه داد. بهشتهایی که شاید از توهم کنترل برمیآد. در مقابل این نوع نگاه به طبیعت، ماکیاولی، پاچیولی و دیگران در قرون گذشته ایستادهاند که شرحشان مفصل است. همین.